نویسنده : مهدی وزنه
ناشر : مهدی وزنه
مشارکت و همکاری در خانواده خود یک نوع محبت کردن است که زندگی را شیرین و شیرینتر میکند، خدیجه (سلام الله علیها) شریک و مشاور واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند مخصوصاً در دغدغههای پیامبر، وزیری توانا و کارآمد بودند، همواره همدم، مونس، یار مخلص و شریک و غم خوار پیامبر بودند، هر حادثهای که موجب ناراحتی پیامبر میشد، خداوند به وسیلهی خدیجه (سلام الله علیها) گشایش در کار او ایجاد میکرد و او موجب تسکین و رفع اندوه، و آرامش پیامبر میشد و این برنامه تا پایان عمرشان ادامه داشت و کم نمیشد، و در همهی صحنههای پرخطر و سرنوشت ساز، همچون: اعلام بعثت و دعوت در آن فضای پر از تعصب و تاریک اندیشی، در اقامهی نماز و فرهنگ آن، در دعوت بستگان و نزدیکان (16)، در بیعت با خدا و دین و آیین و پیامبر، آن بانو در تمام مشکلاتی که در طول زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله رخ داد مخصوصاً در سالهای پس از انگیزش پیامبر به رسالت و پس از دعوت آسمانی او و فرود آیات که با نفی پر ظالمانه بیدادگران همراه بود، نه تنها یار و یاور پیامبر بود، بلکه مانند مادری پرمهر و خردمند برای تمام مسلمانها مایهی امید و پشت گرمی و قوت قلب و پناه و پشتیبان بود و با شکیبایی قهرمانانه، تحمل و مدارای عالی، سرمشقی برتر برای همهی طالبان آن زمان و همهی زمانها بود.
خدیجه (سلام الله علیها) همیشه همتای زندگی خود، پیامبر را به پایداری و مقاومت مشورت میداد و با مهر و درایت، دردها و رنجهای اجتماعی پیامبر را آرام میکرد و به یاری خدا به او راه حل و انگیزه میداد. نقش خدیجه (سلام الله علیها) در همراهی و همفکری و مشورت با پیامبر و مردم آزادی خواه از اوایل روزهای بعثت تا آخرین لحظات زندگیاش طوری بود که بار حلت آن بانو، نه تنها پیامبر و علی علیه السلام و مسلمانان، بلکه دوست و دشمن فهمیدند که اسلام پشتیبانی پر اعتبار و پیامبر، یار و مشاور و وزیری بهتر و توانمند و مردم مسلمان پناهگاهی استوار چون خدیجه (سلام الله علیها) را از دست دادهاند. (17)
و در این مورد آورده اند که: «وَکانَتْ خَدیجَةُ وَزیرَةَ صِدْقٍ عَلَی الاِسلام، وَکانَ رَسُولُ اللهِ یَسْکُنُ اِلَیْها.»؛ (18) «خدیجه (سلام الله علیها) وزیر راستین اسلام و مشاور خردمند و شجاع پیامبر بود، و آن حضرت به حمایت او بر انبوه مشکلات موفق میشود و آرامش پیدا میکرد.».
این بانوی جمال و کمال در دوران دشواری و سختی و درگیر و دار مشکلات طاقت فرسا که در زندگیاش با پیامبر رخ میداد و شکیباترین و پرتحمل تر ین مددکار بود و در برابر همهی رویدادهای سخت و پی در پی سنگ صبور و حتی آرامش بخش دل پیامبر و اطرافیان بود.
مشکلات و سختیها از سخنهای گزنده و موضع گیریهای زننده و جسارت و اهانت و دروغ انگاری به پیامبر و خانوادهی پیامبر تا بی اعتناییهایی که از طرف زنان جاهل مغرض قریش به خدیجه داشتند که چرا با آن همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب، محمد صلی الله علیه و آله که تهی دست و فقیر است.
ازدواج کرده، همه و همه را در قلب خود میفشرد و صبر میکرد ولی مشکلات اینجا ختم نمیشد و این زنان حتی تا بعد از ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله با خدیجه (سلام الله علیها) قهر بودند و خدیجه (سلام الله علیها) همچنان به این سختیها صبر کرد و البته این صبر بی نتیجه نبود چون وقتی زمان وضع حمل زهرا (سلام الله علیها) رسید خداوند با فرستادن چهار بانوی بهشتی او را مورد رحمت و لطفش قرار داد. (19)
این بانو همچنین سالهایی طولانی شکنجههای جسمی و روحی دژخیمان مخالف را که بر همتای گرامیاش به خاطر دعوت به توحید و تقوا و رعایت مقررات خدا و حقوق بشر بود، تحمل کرد و همراهی پیامبر را به هیچ بهایی از دست نداد و با پذیرش تبعید و محاصره و تحمل گرسنگی و روزهای دشوار و بیداری شبهای پر ترس و وحشت بر توفیقات خود میافزود. (20)
خدیجه (سلام الله علیها) صبر بر مصیبتهای جانسوز دیگری در طول زندگیاش کرد، از جمله از دست دادن دو پسرش قاسم و عبدالله بود، خدیجه (سلام الله علیها) به راین مصیبتها گریه میکرد ولی همیشه هیچ صبری بدون نتیجه نمیماند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی بی تابی خدیجه (سلام الله علیها) را دید به او فرمود: «یَا خَدِیجَةُ أَمَا تَرْضَیْنَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْ تَجِیءَ إِلَی بَابِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَیَأْخُذَ بِیَدِکِ وَ یُدْخِلَکِ الْجَنَّةَ وَ یُنْزِلَکِ أَفْضَلَهَا وَ ذَلِکِ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَحْکَمُ وَ أَکْرَمُ أَنْ یَسْلُبَ الْمُؤْمِنَ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛ (21) «ای خدیجه، آیا خشنود نمیشوی هرگاه روز قیامت شود جلو در بهشت برسی، آن کودک در آنجا ایستاده باشد و دستت را بگیرد و تو را به عالیترین خانهی بهشت جای دهد؟ این برنامه برای هر انسان با ایمانی وجود دارد، خداوند متعال بزرگوارتر است که میوهی دل مؤمنی را بگیرد و ا و صبر و تحمل کند، و در راه خدا به حساب آورد و خدا را حمد و شکر کند، با این وصف خدا او را عذاب کند!؟».
زندگی خدیجه (سلام الله علیها) در شرایط جدید، هر روز زیباتر و با لطافت تر میشد، چرا که فضای زندگیاش لبریز از عشق و خرد و خداپرستی و انسان دوستی و شایستگی و درایت بود.
او به همتای زندگیاش مهر و عشقی آسمانی داشت و او را در اندیشه و کارها با تمام وجود یاری میکرد و در ابعاد مختلف زندگی، از نظر فرهنگی و اخلاقی و منش فردی و اجتماعی با او صحبت میکرد و در همهی کارها با او دوستانه و قهرمانانه بود.
راستی اگر زندگی خانوادگی بر اساس هماهنگی در اندیشه و هدف و همگرایی در آرمان و ادب تشکیل شود، در تمام مراحل آن مهر و عشق، رعایت حقوق متقابل و ارزشهای مهم شخصیتی مخصوصاً حق شناسی و کم توقعی حاکم باشد، چقدر دوست داشتنی و سعادتمندانه خواهد بود.
این ویژگی در خدیجه (سلام الله علیها) بسیار بارز بود، چرا که او تا اندکی از اندیشه و منش بالا و موقعیت شکوه بار همسر خود در بارگاه خدا، و آیندهی درخشان او آگاه بود. به خاطر همین مانند یک زن نواندیش و با ادب، بلکه بهتر و بیشتر از آن، به همسرش احترام میگذاشت و در برابر او سراپا گوش و هوش و عشق و حق شناسی بود و تلاش میکرد آن طور که باید و شاید قدرشناس باشد.
در این زندگی حق شناسی و مهر و علاقه دوطرفه و متقابل بود، هم خدیجه (سلام الله علیها)، محمد را خردمندترین، تواناترین، گرامیترین، عزیزترین، امانتدارترین، پاکترین، پروا پیشه تر ین با معنویت تر ین و آراستهترین انسانها میدید و در مقابل محمد صلی الله علیه و آله نیز، خدیجه (سلام الله علیها) عشق میورزید و احترام میگذاشت، احترامی که شایسته و بایسته و وصف ناپذیر بود.
این تکریم و حق شناسی محمد به خدیجه هم، نه تنها به خاطر ویژگیهای بارز شخصیتی او یعنی معنویت و هوشمندی و نواندیشی و پاک منشی و... در زندگی بود بلکه به این خاطر بود که او را سالار دختران و زنان میدید، مادر نسل ماندگارش بود و فرهنگی از فضیلتها، و مجموعهای از عظمتها و ارزشهای بالایی بود، ارزشهایی که اگر تنها یکی از آنها در زنی وجود داشته باشد، شایستگی قدرشناسی دارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر عشق و علاقهی متقابل هر جا میدید عدهای تلاش میکنند تا موقعیت والا و جایگاه خدیجه را در قلب پیامبر صلی الله علیه و آله پایین بیاورند یا از بین ببرند، پس از پند و اندرزها و ظرافتهای تربیتی و اخلاقی، با صراحت و ظرافت، میفرمود: «کار عشق آن بانو، خدایی و آسمانی است، نه زمینی و زودگذر».
عایشه میگوید: «به هیچ کدام از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله مانند خدیجهاش، احساس حسادت نکردم. چون او در قلب پیامبر، به طور خاص بود، به طوری که پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها خدیجه، بلکه هر کس و هرچه را که نشان از خدیجه داشت را میدید، به چشم دیگری نگاه میکرد.».
او هر وقت هدیهای داشت، ابتدا سهم دوستان خدیجه را میفرستاد. یکبار به این کار او اعتراض کرد که: چقدر از شکوه و عظمت خدیجه میگویی!؟
آن حضرت فرمود: «اِنِّی رُزِقْتُ حُبَّها.»؛ (22) «خدا عشق او را رزق و روزیم ساخته است.».
و برای عایشه روشن کرد که نه تنها خود خدیجه و منش او را، بلکه دوستان او را نیز دوست دارد: «اِنِّی لَاُحِبُّ حَبِیْبَها.»(23)
جامعهها و تمدنها در راه رشد و کمال به تدریج به ارزشهای اخلاقی و انسانی، بها دادهاند و به پاکی و آزادگی و آراستگی به فضیلتها اهمیت دادهاند، به خاطر همین برخی مکانها و زمانها مورد تجلیل و احترام قرار میگیرند و برای آنها حریم و حرمتی در نظر گرفته میشود.
در نگرش اسلامی هم، همهی مسجدها مخصوصاً «مسجدالحرام» مورد توجه قرار گرفته و برای حفظ حرمت آن، مقررات ویژهای قرار دادهاند که مثلاً از ورود آلودگان به وبای شرک و میکروب کفر و حق ستیزی جلوگیری شود.
خانهی خدیجه (سلام الله علیها) هم یکی از آن مکانهای مقدس است، که به خواست خدا، و تلاشها و تدبیرهای خود خدیجه (سلام الله علیها)، این سرا، سرای سعادت و سعادت زا و پربرکت و با معنویت و تاریخ ساز باقی ماند.
که به گواهی محدثان و تاریخ نگاران این خانهی مبارک پیش از اسلام و فرود وحی و بعثت پیامبر، خانهی پاکی و پروا بود چرا که بانویی در آن زندگی میکرد که همه و همه، آشنا و بیگانه و کوچک و بزرگ او را «طاهره»، پاک روشن و پاک منش میشناختند، او در این خانه، به انفاق و رسیدگی به محرومان و درماندگان جامعه و انجام کارهای شایستهای که از آموزههای پیامبران پیشین و کتابهای آسمانی، یاد گرفته، میپرداخت.
- همچنین این خانه پیش از اسلام این سعادت و لیاقت را داشت که کانون مهر و محبت به محمد صلی الله علیه و آله گردید، خدیجه با نهایت صفا و اخلاص آن حضرت را به زندگی مشترک و پیوند مبارک.
دعوت کرد و او نیز پس از خانهی ابوطالب آن خانه را برای زندگی خانوادگی انتخاب کرد و این خانه را پربرکتتر نمود.
به این ترتیب آن خانه، به عنوان پناهگاه برترین افراد یعنی پیامبر از شورش دژخیمان و تاریک اندیشان تبدیل شد، و خدیجه (سلام الله علیها) با تمام سعی خود به آن مرد زندگیاش پناه داد و همهی اعتبار و وجاهت و نفوذ اخلاقی خود را برای تأمین سلامت و امنیت فدا کرد، با گذشت زمان آن خانه با معنویت تر میشد. همچنین مکانی شد برای عروج پیامبر به سفر، یا سفرهای معراج بود، و آن حضرت از آنجا به «مسجدالاقصی» برای عروج به آسمانها و عالم بالا رفت و محل برگشت آن حضرت هم دوباره همان خانه بود به این ترتیب اسلام در آن خانه ظهور کرد و پناهگاه مسلمانان هم شد.
- حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در این خانه بود که یگانه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به دنیا آورد، و محل رشد و شکوفایی شخصیت پر معنویت آن دختر و محل انس و الفت او با مادرش خدیجه شد. این مکان محل دوران خردسالی و کودکی و نوجوانی و جوانی علی علیه السلام و محل رشد و تربیت او هم بود.
از همهی اینها برتر و بالاتر، آن خانه محل فرود فرشتهی وحی و رفت و آمد فرشتگان بود، که گروه به حضور پیامبر میآمدند و میرفتند. در سالهای اولیهی بعثت که شرک گریان و محافظه کاران و مخالفان تحول و دگرگونی جامعه که بر آزادی و امنیت او هجوم میآوردند، تنها آن خانه بود که کانون امن و امان و محل پرستش خلوت و آرام آن حضرت و خدیجه و علی علیه السلام و برخی از پیشگامان دیگر بود.
و به دنبال این مشکلات بود که شبی پرخطر اتفاق افتاد و امیرالمؤمنین جان خود را به خطر انداختند و برای تضمین سلامت و امنیت پیامبر، بر رختخواب پیامبر که از همین خانه بود خوابید و به آن افتخار بزرگ رسید و پیامبر توانستند از حلقهی محاصرهی دشمن به سوی غار «حرا» و از آنجا به سمت مدینه رفتند، و دختر گرانمایه اش فاطمه (سلام الله علیها) در این بحران در آن خانه ماند و خدا میداند که در آن شب سخت چه وحشت و دلهرهای بر او حاکم شد و تنها این خانه بود که سرای ایمان، مبدأ هجرت، و شاهد دغدغهها و دلهرههای فاطمه (سلام الله علیها) است.
این نکات مهم و سرنوشت ساز در مورد این خانه، هرکدام نشان دهندهی آن است که خدیجه و خانهی او دارای چه شایستگی و برازندگی بوده است و چه درایتی و مدیریتی داشته که توانسته این خانه را اینطور با معنویت حفظ کند و این رویداهای بزرگ و تاریخ ساز در آن اتفاق بیفتد.
چرا که مسلماً تردیدی نیست که این رویدادهای مقدس و آسمانی، در مکان پاک و پاکیزه و با معنویت اتفاق میافتد، نه در جایی که مقدس نباشد.
پس وظیفهی مردم و عالمان فرهیخته و زمامداران کشورهای مسلمان نشین است تا با کسب موافقت و همکاری دولت حجاز، این اقامتگاه پر معنویت را به طور دقیق پیدا کنند (24)، و آن را آباد کنند و بسازند، تا زائران خانهی خدا در سفر حج و عمره، در آنجا به پرستش خدا و نیایش بپردازند، و ضمن استفاده از برکات آن خانه با ویژگیهای شخصیتی خدیجه (سلام الله علیها) آشنا شوند و فکر کنند که چطور میشود خود و دنیای خود را بشناسند و با الگو گیری زندگی و ازدواج آن بانو، با بهترین سبک زندگی تشکیل دهند و موفق باشند.
از امام باقر علیه السلام آورده اند که: «اِنَّ رَسُولَ اللهِ لَمَّا اُسْرِیَ بِهِ نَزَلَ جبَرئیلُ بِالبُراقِ... عَلی بابِ خَدیجة... »؛ «به هنگام فرار رسیدن لحظهی سفر وصف ناپذیر معراج، فرشتهی وحی آن مرکب ویژه را به در خانهی خدیجه آورد... و پیامبر پس از نشستن به آن به سوی قدس شریف رفت و در آنجا پیامبران خدا به پیشواز آن حضرت آمدند؛ و با اذان فرشتهی وحی، همگی بر پیامبر اقتدا کردند و نماز خواندند... ».
در مورد آن خانهی پر معنویت آمده: «وَ مَسْتَحَبُ فِی مَکّة التشرِفُ فِی مَنزلِ خَدیجة»؛ (25) «و از کارهای پسندیده در مراسم حج و تشرف به مکه، دیدار از خانهی پرخاطرهی خدیجه (سلام الله علیها) و زیارت آن است.».
اسناد تاریخی نشان می دهد که حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، زن شریف و ثروتمند و صاحب امکاناتی بود که به تجارت گستردهای مشغول بود. کارگزاران و کارمندان و عوامل اجرایی را، از میان انسانهای سالم و امانت دار و درستکار و آزمون شده استخدام میکرد و خودشان هم در مرکز و خانه و محل کارش مینشست و این کاروان تجارتی را با مدیریت قوی خود هدایت میکرد و به کارهای اقتصادی خود میرسید.
با دقت در انتخاب وقت و فرصت، نوع کالا و مقدار آن، حرکت و بازگشت و توقف کاروان را با آگاهی از زمان و مکان، طوری تنظیم و تدبیر و برنامه ریزی میکرد که مورد تحسین کاروان بزرگ تجارتیاش میبود.
از یمن به حجاز میرفت و از حجاز به شام و دیگر مراکز مهم اقتصادی و تجاری، و سود سرشار و عادلانه و فراوانی به دست میآورد.
اگر به شرایط آن روز جهان و دنیای عرب و قلمرو حجاز در آن زمان آشنا باشیم، و نیز اگر اسارت و محرومیت کامل «زن» از حقوق انسانی و اجتماعیاش را به یاد آوریم، و زنده به گور کردن دختران را بدانیم، آنگاه ادارهی امر مهم اقتصادی به وسیلهی یک دختر هوشمند و پاک منش و به مدیریت توانمند و ظریف او، ما را به شخصیت و ویژگی معنوی و برجسته و ابتکار او در کارها و روح مدیریت و سازندهی او آشناتر میکند که واقعاً او در آن روزگارها، خردمندترین و مدبرترین و کارآمدترین زنان بود.
از همه مهمتر او بر طبق رسم رایج بازار آن زمان، یعنی احتکار و انحصار، کم فروشی و فریب، رباخواری و بهره کشیهای ظالمانهی رایج و از هر نوع حرام خو ارگی مرئی و نامرئی و سوءاستفاده از فرصت و اعتبار و امکانات برای انباشتن ثروت دوری میکرد و کار پر شرافت خود را به این گناهان بزرگ آلوده نمیکرد و به کارگران و کارمندان و مدیران خود نیز هشدار میداد که داد و ستد و سود و درآمد را با صداقت و هوشمندی و از راههای مشروع و عادلانهی تجارت و صادرات و واردات و خدمت به کشور و ملت و تعهد و تخصص به دست آورند.
او به دلیل همین ویژگیهای برجستهی اخلاقی و انسانی و مدیریت منطقی و خردمندانه نه تنها اعتماد بازارهای داخلی، بلکه بازارهای منطقهای را هم به دست آورده بود و راه پیشرفت و ترقی و رشد را برای دیگران هم باز میکرد، در نتیجه راههای موفقیت او بازتر میشد و مورد استقبال بازارهای مصر و یمن و شام و حبشه و...قرار میگرفت. (26)
استقلال جویی و استقلال طلبی و استقلال اندیشی این بانو از لابه لای رفتار و کردار شایستهاش پیدا میشود، و این از برجستگیها و امتیازات بلند او بشمار میرود. چرا که اگر انسان از نظر فکر و اندیشه، متکبر و مستقل نباشد، نمیتواند در میدان عمل و تجارت و مدیریت و حساسترین لحظات تصمیم گیری، به طور مستقل فکر کند و عمل کند.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بر اساس این ویژگی بود که دهها خواستگار دارندهی زر و زیور و کاروان تجارتی و صاحب امکانات را قبول نکرد و به همهی آنها «نه»! گفت و طوری عمل کرد که همه فکر کردند او تصمیم به ازدواج ندارد، اما وقتی که او با انسانی امین و پاکدل و متفکر و شایسته کردار و روحی بزرگ یعنی محمد صلی الله علیه و آله آشنا شد، همهی آداب و رسوم جاهلی و خرافی را مسخره کرد و خود پیشنهاد ازدواج به محمد داد.
و وقتی غوغایی از هیاهو و جنجال به راه افتاد که دختر ثروتمند و مقتدری چون شما با جوان تهی دستی چون محمد نباید ازدواج کند، با قدرتی استوار و ابتکار، ایستاد و همهی ثروت و امکانات خود را به محمد صلی الله علیه و آلهبخشید و نشان داد که حُسن انتخاب، حُسن عاقبت، سعادت، شخصیت، عظمت، شکوه و... چیزی است که برای به دست آوردن آن نه تنها پول، کاروان تجارتی، زر و زیور، شهرت و قدرت، مهم نیست، بلکه باید از هستی گذشت.
یکی از اسناد تاریخی آورده است که: «وَکانَت خَدیجَة اِمْرَاةً حازِمَةً نَبیلَةً شَریفةً... قالَت: یابْن عَمَّ! اِنّی رَغِبتُ فیکَ لِقِرابَتِکَ مِنِّی وَ شَرَفِکَ مِنْ قَوْمِکَ وَ اَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ حَدیثِکَ وَ حُسْن خُلْقِکَ... »؛ (27) «خدیجه (سلام الله علیها) به راستی بانویی خردمند و خردورز و بسیار پر شرافت بود. او در روزگار خود از نظر ریشه و تبار از بهترینهای قریش بود و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندان آنها بود. بسیاری از چهرههای سرشناس عرب و عجم برای پیوند با او سخت میکوشیدند و خواستگار بی قرار او بودند اما او به آنان پاسخ منفی داد و در همان حال خود با هوشمندی و آینده نگری به خواستگاری پیامبر رفت و گفت: من به خاطر خویشاوندی و همفکری و به دلیل شرافت، امانت، راستی و منش شایستهات دل در گرو مهر تو دارم و به آن هستم که اگر بپذیری با تو پیمان زندگی مشترک امضا کنم.».
این ویژگی را میتوان در تمام ویژگیهای بارز خدیجه (سلام الله علیها) دید، زندگی پرفراز و نشیب او نشانهی آن است که به دنبال هدف پاک و صاف و بلند و درخشانی بود. هدفی بالاتر از زر و زیور دنیا و کاروانهای تجارتی و...هدفی بالاتر از زندگی روزمرّه و خور و خواب، و هدفی ارجمندتر از آسایش و آرامش و شخصی و خانوادگی.
این بانو مانند موجِ بی قراری بود که در راه هدف، آرامش نداشت ولی وقتی به ساحل وجود محمد صلی الله علیه و آله رسید و در آن جا به عدالت خواهی و حق و ایمان و اخلاص، پاکی و امانت، نجابت و شرافت، بشردوستی و کرامت، وجدان و فطرت و دیگر ارزشهای انسانی و خداپسندانه را دید خود را در نزدیکی هدف دید.
و از اینجا میتوانیم به راز احترام بسیار پیامبر به «خدیجه» برسیم، به این که پیامبر چقدر او را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند، در فراز و نشیب زندگی، توفانهای اجتماعی و فرهنگی، او را از مشاوران خود میدانستند و از دیدگاههای او استفاده میکردند. (28)
و همیشه نیکیهای «خدیجه» بر زبان پیامبر بود و برای هرکس که از آن بانو خاطرهای داشت، احترام قائل بودند.
بسیار در تاریخ آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمودند: «خَدیجَةُ وَاَینَ مِثْلُ خَدیجَةِ؟....»؛ (29) «از خدیجه سخن گفتید، کجا مانند او پیدا میشود؟....».
در این دنیا خیلی از افراد هستند که مستیهای گوناگون، آفت جانشان میشود و نعمتهای زندگی بلای وجودشان و رزق و روزیهای خدا، زهر تلخ و موجب مرگشان میشود. یکی در اوج زیبایی و تناسب اندام است، و همان مستی زیبایی و ماهرویی، آفت جانش میشود.دیگری غرق در ثروت و امکانات است و از در و دیوار و آسمان و زمین برایش میریزد، ولی همان ثروت و دارایی او را به تباهی و نابودی میکشاند.سومی در اوج اقتدار است و روزگار بر وفق مُرادش است، و این چرخش یکنواخت روزگار و احساس بی نیازی، او را از چرخش ناگهانی آن غافل ساخته و به طغیان می کشاندش.چهارمی مست جوانی است، و این نیروی جوشان و خروشان، قاتل جان و ایمان و خروش میشود.یکی دریای موّاج آگاهیها و دانشهاست و در مستی آن غرق است و دیگری در اوج شهرت است و همان آلت قتالۀ شخصیت او میشود.یکی بر کرسی قدرت و فرمانروایی جا خوش کرده و همان ریاست و راحتی، او را به خودکامگی و طغیان میرساند و دنیا و آخرتش را میسوزاند و او را از راحتی به ناراحتی میرساند. همین طور میتوان شمرد و تمام هم نمیشود... اما این بانوی بلندمرتبه، با اینکه غرق در زر و زیور، جمال و کمال، شور و شعور، عقل و درک، شهرت و آواز، و استقلال و...بود، از آفتها و مستیهای آنها خود را حفظ کرد چرا که دارای روح حق پذیری و حق جویی بود، به خاطر همین هم نخستین ایمان آورندهی به خدا و پیامبر از زنان و پیشگام تر ین در اسلام و نماز و هجرت و جهاد و فداکاری بود.
سپس پاداش این حق پذیری هم این بود که خدای پرمهر و بنده نواز، به فرشتهی وحی فرمان داد که در وقت فرود بر پیامبر صلی الله علیه و آله، درود و سلام او را هم به وسیلهی بندهی برگزیدهاش به خدیجه (سلام الله علیها) برساند، تا ثابت شود که خدا به پاداش آن ایمان خالص و ژرف و آن اعمال شایسته و پایدار، مقر زیبایی در بهشت برای او آماده کرده است (وَبَشِّرُها بَیْتٍ فِی الجَنَّةٍ مِن قَصْبٍ لاضحبٍ فیه وَلا نَصب... )(30)
نعمت خرد و خردمندی و خردورزی درست، یعنی نگاه متفکرانه بر پدیدههای آفرینش و شناخت روابط آنها، یعنی دقت در سازمان وجودی خودمان، یعنی هدف داری و هدف شناسی و آراستگی به ارزشها و پیراستگی از ضد ارزش ها و در کل یعنی اوج گرفتن به بندگی و ساختن شایسته و بایستهی دنیا و آخرت بر اساس حق و عدل و برابری و ایثار و فداکاری.
«اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمن وَ اکْتُسِبَ بِهِ الَجنان»؛ (31) «عقل آن است که به وسیلهی آن خدای رحمان پرستش شود و به وسیلهی آن بهشت نصیب انسان شود.».
با دقت در معنای عقل، پس در نتیجه خدیجه (سلام الله علیها) خردمندترین بانوان روزگار است، چرا که او در پرتو خروش بود که نخستین بانویی بود که ایمان و اسلام آورد، همراز و همسنگر و مددکار پیامبر صلی الله علیه و آله شد و همهی هستی خود را خردمندانه برای ساختن دنیا و آخرتش ریخت و فدا کرد.
او در این راه، جهاد و فداکاری میکرد، پیامبر را دلداری میداد، به او امید میداد، او را دلگرم میکرد و پناهش میداد.
یکی از نوشتههای تاریخی میگوید: «وَکانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِّساءِ جَمالاً، وَاَکْمَلُهُنَّ عَقلاً، وَاَتمَهُنَّ رَأیاً، وَاَکْثرُهُنَّ عِفَّةً وَدنیاً وحیاءً وَمُرُوَّةً وَمالاً... »؛ (32) «خدیجه (سلام الله علیها) در زیبایی ظاهری و باطنی، زیباترین زنان روزگارش بود و از نظر خرد و اندیشه، خردمندترین و اندیشمندترین آنان، او در پاک روشی و پاک منشی، دین باوری و خداجویی، وقار و حیا و عزت و آزادگی آراستهترین ها بود و در ثروت و امکانات، ثروتمندترین آن ها بشمار می رفت.».
با توجه به ویژگیهای مطرح شده مشخص است که، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) دارای خود اندیشی و نو اندیشی هستند. این بانوی مکرمه اگرچه از تبار انسانهای اصیل و با شرافت عرب آن زمان بودند لیکن خودشان، دارای امتیازات تحسین برانگیزی بودند و همواره برای رشد و پرورش چنین صفات انسانی و خداپسندانه تلاش میکردند.
16- شیبانی، الکامل، ج 2، ص 63؛ عبدالرحمن ابوالفرج ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 367؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج1، ص 147؛ عبیدالله بن احمدحسکانی، شواهد التنزیل لقوائد التفضیل، ج 1، ص 485.
17- زین الدین محمدبن علی ابن شهر آشوب، مناقب ال ابی طالب، ج 1، ص 175.
18- محمدباقرمجلسی، همان، ج 16، ص 11.
19- همان، ج 16، صص 71-70؛ سیلاوی، همان، ص 102.
20- محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 2، ص 79؛ ابن هشام، سیره ی ابن هشام، ج 1، ص 379.
21- محمدبن یعقوب بن اسحاق کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 218؛ محمدبن حسن بن علی بن محمدبن حسین حرعاملی، وسایل الشیعه، ج 3، ص 243.
22- گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 359.
23- ذبیح الله محلاتی، همان، ج 2، ص 206؛ عزالدین ابن اثیر، همان، ج 5، ص 438.
24- محمدباقرمجلسی در زمان خود از بعضی از بزرگان آورد که: مکان این خانه در مکه معلوم و مشهور است. بحارالانوار، ج 22، ص 167.
25- مرتضی ابن محمدامین دزفولی، مناسک حج، ص 122؛ محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 20، ص 69.
26- سبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص، ص 271.
27- محمدالحسون، همان، ص 19.
28- محمدباقرمجلسی، همان، ج 16، ص 1.
29- ذبیح الله محلاتی، همان، ج 2، ص 207؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج 43، ص 130.
30- سبط ابن الجوزی، همان، ص 272.
31- محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ج 2، ص 376، به نقل از اصول کافی، ج 1، ص11.
32- ذبیح الله محلاتی، همان، ج 2، ص 204.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا.
ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابة، بیروت، انتشارات دارالفکر،1409ه.
ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر،1409ه.
ابن جوزی، عبد الرحمن، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، انتشارات صادق،1358ه.
ابن سیدالناس، عیون الأثر، بیروت، انتشارات دار القلم،1414ه.
ابن شهر آشوب، زین الدین محمدبن علی، مناقب ال ابی طالب، بی جا، انتشارات ذوی القربی، چاپ دوم، بی تا.
ابن هشام، سیره ی ابن هشام، بیروت، انتشارات دارالجیل،1411ه.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، تبریز، مکتبه ی بنی هاشم،138ش.
امین انصاری، مرتضی ابن محمد، مناسک حج، قم، انتشارات مجمع فکر اسلامی،1425ه.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران، انتشارات موسسه بنیاد بعثت،1416ه.
البصری الزهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار النشر دار صادر بی تا.
بیهقی، دلائل النبوة، بی تا، بی جا.
تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی،1365 ش، چاپ: دوم.
جوزی حنفی، سبط بن فرج، تذکرة الخواص، شریف رضی،1418 ه، قم.
حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، قم، مؤسسه ال البیت،1308ه.
حسکانی، عبید الله، شواهد التنزیل لقوائد التفضیل، تهران، وزارت ارشاد،1411ه.
حسنی، سید بن طاووس، الإقبال، تهران، دارالکتب الاسلامیة،1367ش .
حسنی، سید بن طاووس، منهج الدعوات، قم، دارالذخائر،1411ه.
الحسون، محمد، اعلام النساء المؤمنات، بی جا، انتشارات اسوه،1411ه.
حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، قم، انتشارات سید الشهداء،1408ه.
راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی،1409ه .
راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی،1409ه.
سیلاوی، الانوار الساطعة، چابخانه علمیه،1421ه.
شیبانی، محمد بن عبد الکریم، الکامل فی التاریخ، دار النشر، دار الکتب العلمیة، بیروت،1415 هـ، الطبعة : ط 2، تحقیق : عبد الله القاضی.
صالحی شامی، یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیة،1414ه .
طبری، عماد الدین، بشارت المصطفی، نجف اشرف، انتشارات کتابخانه حیدریه، چاپ : دوم،1383 هجری.
طوسی، محمد بن حسن، امالی طوسی، قم، انتشارات دارالثقافیة،1414ه.
عسقلانی، ابن حجر، الأصابه، بیروت، دارالکتب العلمیة،1415ه.
فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، مؤسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامی چاپ : اول،1410 هجری.
قمی مشهدی، محمد رضا، کنز الدقائق، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ اسلامی،1368ش.
کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، قم، انتشارات رضی (زاهدی)، چاپ : دوم،1405 هجری.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیةةچاپ چهارم،1365ش.
الگنجی الشافعی، محمد بن طلحه، کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب، داراحیاء تراث اهل البیت، طهران، 1404 ه، چاپ سوم.
مامقامی، عبد الله، تنقیح المقال، نجف، طبع رحلی، چاپ سنگی، مطیعه رضویه، بی تا.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا،1404ه.
محدث نوری، مستدرک وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت،1308ه.
محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ه.
مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیة،1420ه.
نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بی جا، دار الاحیاء للتراث العربی، چاپ هفتم، بی تا.
واسطی معروف به ابن المغازلی (شافعی)، علی بن محمد، المناقب، دار الاثار، یمن، صنعا،1424، چاپ اول.
یاقوت حموی، معجم البلدان، بی جا، انتشارات دارالصادر، چاپ دوم 1995ه.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».