نخستين حامي پيامبر
شمهاي از زندگاني و فضائل و مناقب حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا
مهدي آقابابايي
بيشك مطالعه و تحقيق در سيرت برگزيدگان الهي، وسيلهاي براي آشنايي با نظام ارزشهاي معتبر و مورد قبول است زيرا كه شخصيت آنان براي اهل ايمان به عنوان الگو و نمونهي رفتاري پذيرفته شده است.
حضرت خديجه كبري سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا را بايد از اين دست شخصيتهاي نمونه دانست چرا كه آن والا گوهر در مكتب اهل بيت عَلَيْهمُ السَّلَام از جايگاهي بس بلند برخوردار است و به گواهي رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم يكي از چهار زن برگزيدهي جهان ميباشد.
ايشان از جملهي بزرگترين حاميان نشر ديانت اسلام بود و در اين راه هيچ كوششي را فرو نگذاشت. وجود شريف آن بانو به اندازهاي مهم و حياتي بود كه پس از درگذشت او و ابوطالب اقامت در مكه براي رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دشوار آمد و خدا به حضرت فرمان داد كه از مكه خارج شو كه ديگر تو را در آنجا ياوري نيست. (1)
جزوهاي كه در پيش رو داريد تلاشي اندك است در بارهي قسمتهايي از زندگاني بانوي اسلام سرچشمهي كوثر حضرت خديجهي كبري سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا كه ان شاء الله مورد توجه خداوند تبارك و تعالي و اهل بيت عصمت و طهارت عَلَيْهمُ السَّلَام واقع گردد و مورد قبول خوانندگان گرامي قرار گيرد ما را از دعاي خير خويش محروم نسازيد.
عدهاي از مُوَرِّخين بر اين باورند كه 68 سال پيش از هجرت در شهر مكه ولادت يافته است (2) و عدهاي 56 سال پيش از هجرت به دنيا آمده است (3)
القاب آن بزرگوار، طاهره، مباركه، سيده نساء قريش يعني بانوي بانوان قريش (4) و ملكهي بَطْحَاء (5) مرضيه، زكيه، صديقه، كبري (6) شامخه (7) فاضله، كامله (8) و عفيفه (9) ميباشد.
ذات اقدس اله نيز (كوثر) هميشه جاري قرآن، فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا را به او ارزاني داشت و او را به كنيهي «ام الزهراء» مفتخر گردانيد. يكي از عناوين پر افتخاري كه مردم به حضرت خديجه داده بودند:
«اُمُّ الصَّعَالِيك» و «اُمُّ الْيَتامي» است و اين به خاطر مَحبَّتها و مهرورزيهايي بود كه حضرت نسبت به عموم مردم به ويژه يتيمان و بيسرپرستان داشتند.
خديجه ملكه عرب در كياست و زيركي و فطانت و عقل بر آنها مقدم بود زيرا آنها فقط ظاهر بين بودند و در نشئه عالم طبع فقط به امور قابل اشاره حسيه و تاثير و عواقب آن توجه داشتند ولي خديجه به يك روانشناس معنوي توجه داشت و از قالب اين امور قابل اشاره حسيه يك معاني روشن و وسيع استنباط ميكرد و به معنويت كامل آن علاقهمند بود و از دريچه چشم يك فيلسوف عالي مقام و يك روانشناس عميق با توجه دقيق به معاني و عواقب آن ميپرداخت و لذا خديجه در موضوع خواستگاري پادشاهان عرب همه را رد كرد در حالي كه شرايط صوري از مقام و منصب و ما ل و جاه و عزت دنيوي همه پابرجا بود ولي خديجه همه را رها كرد و به يك مقام معنوي كه فضيلت و كمال و صداقت و امانت، عاقبت به خيري آينده روشن در آن حس كرده بود تن در داد و از عقل و زيركي خود در است راه بر همه اقران و امثال و ملكههاي عرب مقدم و برتر گرديد و لذا در اسلام با افتخار و مباهات نام برده شد.
خديجه يك زني بود صورتًا با وقار، متين، مآل انديش، متفكر، صلاح انديش و معنًا در نتيجه نهايي امور نگاه ميكرد. در بصيرت و بينايي و زيركي و سياست از همه زنان برتري داشت او تاجر و بازرگاني بود كه ثروتش محصول فكر اقتصاد و مطالعه در تزييد منافع بود.
ملكه بود كه زنان قريش را اداره كرده بود وقتي در صدر مجلس مينشست هيبت و صلابت، سطوت و عظمت او همه را مرعوب ميساخت. (10)
در تورات در باب 23 مكاشفه يُوحَنَّاي رسول، خديجه را به نهر آب وصف كرده و به درخت حيات مذكور است.
ترجمه عين عبارت اين است:
«نهري از آب حيات به من نشان داد كه درخشنده بود مانند بلور و از تخت خدا و بره جاري ميشود و در شارع عام آن و بر هر دو كناره نهر درخت حيات را كه دوازده ميوه ميآورد يعني هر ماه ميوه خود را ميدهد و برگهاي آن درخت براي شفاي امتها ميباشد و تخت خدا و بره در آن خواهد بود و بندگان او را عبادت خواهند نمود و چهره او را خواهند ديد.
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كلمه طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ … الخ».
نهر مذكور خديجه كبري سَلَامُ اللهِ عَلَيهَاست كه نسل او از تخت نام خداوند يعني از حضرت زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا و از بره كه حضرت حسين عَلَيْهِ السَّلَام است جاري شد و درخت حيات نيز كه هر دو كناره نهر است حضرت خاتم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم است چه نوشته تخت در آن حضرت و بره در اوست. @
(11)
پدر آن والا گوهر خُوَيلَد بن اسد بن عبدالعُزّي بن قُصَيست كه قُصَي نسب او با نسب حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به هم ميپيوندد.
و مادر ايشان فاطمه بنت زائده بن اصم بن رَواحه بن حجر بن عبد بن مَعيص بن عامر بن لُؤَيست كه او نيز در لؤَي با حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم هم نژاد ميگردد. (12)
جد خديجه، اسد بن عبدالعزّي از جمله اعضاي پيمان معروف «حِلف الفُضول» بود.
(13) و چنان كه گفتهاند:
اين پيمان شريفترين و بهترين پيماني است كه در زمان جاهليت بري گرفتن حق مظلوم از ظالم منعقد شده بود.
و عموزادهاش، ورقه بن نوفل بن اسد كتابها را مطالعه ميكرد و سخنان اهل تورات و انجيل گوش فرا ميداد. او چون از جريان بعثت رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آگاه شد به حضور آن حضرت شتافت و گفت:
سوگند به آن كه جانم در دست اوست تو پيامبر اين امتي و ناموس اكبر (جبرئيل) پيش تو آمده است، همان گونه كه نزد موسي عَلَيْهِ السَّلَام نيز آمده بود.
مردمان تو را تكذيب كنند و آزار رسانند و از شهر و ديارت بيرون كنند و با تو بجنگند. اگر من آن روز را دريابم خداي را ياري كنم آن گاه سرش را به نزديك سر حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آورد و بر سر نازنينش بوسه زد. (14)
خانوادهاي كه حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا را پرورش داده بود از بزرگترين قبيله عرب حسبًا و نسبًا بود و نفوذ آنها بر همه اهل حجاز مسلم و آثار بزرگي و نجابت و شرافت از كردار و گفتارشان پديدار بود.
خديجه از قبيله هاشم بود و در اين مناصب پدر و فاميلش وقعي عظيم داشتند و محور خاندان اين بانوي مجلله بود كه داراي طبع بلند و همت عالي و دست گشاده و نظر وسيع و عواطفي رقيق بود (15)
خديجه در اخلاق و نسب و دارايي بين فاميل يگانه و ممتاز و ميان اقران بيمانند بود.
خديجه زني جذاب، شيرين سخن، زود آشنا، با عاطفه بود كه به فضيلت اخلاقي و پذيراييهاي شايان محسود اقران و زنان مكه قرار گرفته.
خديجه دوران جاهليت را درك كرده و اوضاع و احوال بَدَويَّت و مَدَنيَّت عرب را خوب ديده بود و همين زيركي او موجب خواستگاران بسيار شد (16)
حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا اولين زني بود كه ايمان آورد و نماز خواند در اسلام او از روات اخبار و احاديث وحي و نبوت است بسياري از زنان اسلام از او نقل اخبار آغاز طلوع اسلام را نمودند.
در دوراني كه پيغمبر سنين بين بيست تا بيست و پنج سالگي را ميگذرانيد، ابوطالب از خديجه دختر خُوَيْلِد بانوي نامدار قريش كه از نجابت و اصالت و عقل و فهم و درايت فراوان برخوردار و در نياي چهارم (قُصَيِّ بن كِلَاب) با پيغمبر شريك بود، تقاضا نمود سرمايهاي در اختيار برادرزادهاش «محمد» بگذارد، تا او نيز خود به كار تجارت اشتغال ورزد. خديجه از ارث پدر، ثروتي اندوخته بود و مانند بسياري ديگر از زنان مكه با آن تجارت ميكرد. به اين معنا كه نمايندگاني ميگرفت تا با سرمايه او داد ستد كنند.
خديجه كه وصف «محمد بن عبدالله» جوان محبوب مكه را به عنوان «محمد امين» شنيده بود، شخصا از «محمد» خواست به ديدن او برود، وقتي «محمد» آمد خديجه گفت:
آنچه موجب شده است من شيفته تو شوم و مهر و مَحبَّت تو را صادقانه به دل گيرم، صداقت و امانت و اخلاق ستوده توست.
به همين جهت حاضرم سرمايهاي دو برابر آنچه به ديگران ميدهم در اختيارت بگذارم تا شخصا اقدام به تجارت كني. علاوه دو غلام خود را نيز به تو ميسپارم تا در اين سفر تجاري همراه تو باشند و در كارها تو را ياري نمايند.
خديجه به غلامان خود دستور داد كاملًا تحت فرمان «محمد» باشند و هنگام بازگشت هر چه از وي در سفر ديدهاند، گزارش دهند.
«محمد» با مال التجاره خديجه همراه ساير بازرگانان مكه راهي سفر شام شد در اين سفر همه تجار سود بردند، به خصوص، «محمد» كه بيش از ديگران سود برد. در بازگشت «مَيْسَرَة» غلام خديجه به وي كه از كارهاي محمد در سفر جويا شده بود، گفت:
تمام كارهاي او حساب شده و منظم و بر اساس عقل و درايت است.
مَيْسَرَة توضيح داد كه وقتي يكي از تجار از محمد خواست به دو بت «لات» و «عزي» سوگند ياد كند، محمد گفت:
«چيزي در نزد من پستتر از لات و عزي نيست» و چون در شهر «بصري» راهبي محمد را ديد كه در سايه درختي نشسته است، گفت:
«اين همان پيغمبريست كه در تورات و انجيل راجع به او بشارتهاي زيادي خواندهام»!
نجابت محمد بن عبدالله كه از اصيلترين قبايل عرب «بني هاشم» بود و استعداد و لياقت و شخصيت ممتاز و شهرتي كه در امانت داري داشت، او را زبانزد خاص و عام كرده بود.
به طوري كه «محمد امين» خوانده ميشد.
اين اخبار و گزارشها توام با قامت موزون و قيافه خوش تركيب و رخسار زيبا و دوست داشتني وي كه چون با كسي سخن ميگفت، يا به كسي مينگريست، در دل طرف، توليد مَحبَّت ميكرد، همگي باعث شد كه خديجه شيفته حسب و نسب و لياقت و شخصيت و خصال پسنديده او شود. همين جهات نيز موجب گرديد كه خديجه زني به نام «نفيسه» دختر «عليه» واسطه قرار دهد تا آمادگي او را براي ازدواج با محمد به اطلاع وي برساند.
بعضي از مُوَرِّخان معتقدند كه خديجه خود موضوع را با «محمد امين» در ميان گذاشت و به گفته «ابن هشام» مُوَرِّخ مشهور به وي گفت:
«عموزاده من! به واسطه خويشاوندي كه ميان من و تو وجود دارد و عظمت و احترامي كه در نزد قوم خود داري و امانت و خوي نيكو و راستگويي كه در تو هست، ميخواهم صريحا به تو بگويم كه مايلم به همسري تو در آيم».
پيغمبر موضوع را با ابوطالب عمويش در ميان گذاشت و ابوطالب نظر موافق خود را اعلام داشت «نفيسه» بانوي واسطه نيز آمادگي «محمد امين» را به خديجه خبر داد و به دنبال آن مجلس عقد باشكوهي در خانه خديجه تشكيل شد.
تمام بزرگان قريش و اشراف مكه در مجلس عقد شركت داشتند.
خديجه در اتاق مجاور در ميان بانوان مكه نشسته بود و جريان مجلس را زير نظر داشت. ابوطالب به نمايندگي از طرف پيامبر ورقة بن نوفل پسر عمو و نماينده خديجه را مخاطب ساخت و خطبه عقد را به طرزي معقول و حكيمانه خواند و از جمله گفت:
«برادرزاده من محمد بن عبدالله با هر مردي از قريش كه مقايسه شود، بر او برتري دارد. هر چند فاقد مال و ثروت است، ولي مال و ثروت مانند سايه، زائل ميشود، اما اصل و نسب چيزيست كه ميماند …»
ورقه بن نوفل به نمايندگي از طرف خديجه در پاسخ ابوطالب گفت:
«كسي از قريش منكر فضل شما بنيهاشم نيست. ما از صميم دل ميل داريم كه دست به ريسمان فضيلت و رافت شما بزنيم».
پس از آن خديجه به كابين چهار صد دينار، براي محمد بن عبدالله جوان محبوب بنيهاشم و چهره درخشان مكه عقد شد.
سپس «محمد» از خانه ابوطالب به خانه خديجه همسر خود آمد و زندگي جديدي را آغاز كرد. (17)
پيامبر 15 سال قبل از هجرت با حضرت خديجه كبري سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا ازدواج نمودند. (18) و ثمرهي آن دو پسر به نامهاي قاسم و عبدالله كه به آنها طيب و طاهر هم ميگفتند و چهار دختر به نامهاي امكلثوم، زينب، رقيه و فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا بود.
نسل پاك و مبارك رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به خواست رب العالمين تنها از كوچكترين دخترش فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا ادامه يافت و پسرانش در دوران كودكي از دنيا رفتند. (19)
دانشمند مشهور ابْنِ شَهْرِ آشوب مازندراني، ميگويد:
احمد بَلاذُري و ابوالقاسم كوفي (از علماي عامه) در كتابهاي خود و سيد مرتضي دانشمند بزرگ شيعه در كتاب «الشَّافِي» و شيخ طوسي در «تَلْخِيص الشَّافِي» روايت كردهاند كه وقتي پيغمبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با خديجه ازدواج كرد، خديجه دختر بود (20) به همين جهت سن خديجه را 25 سال و 28 و 30 سال هم گفتهاند (21)
ابن عباس و جمعي از دانشمندان بر آنند كه خديجه كبري به هنگام ازدواج با حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فقط بيست و هشت سال داشته است (22)
و افزون بر آن دانشوراني همچون احمد بَلاذُري، ابوالقاسم كوفي، سيد مرتضي و شيخ طوسي معتقدند كه خديجه كبري در آن هنگام دوشيزه بودند. (23)
شيخ طوسي تاريخ ازدواج را دهم ربيع الاول و سن شريف رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را در آن هنگام بيست و پنج سال نوشته است (24)
حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا دختر خُوَيْلِد از نيكوترين و عفيفترين زنان عرب قبل از اسلام است، ملكات فاضله و صفات و سجاياي حميده اين زن شهره عربستان بود منزلش محفل زنان اشراف عرب و ماوا و ملجأ نيازمندان حجاز بود.
حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا در اسلام ملكه جليله فاضله نبيله و بانوي علي الاطلاق اسلام به شمار ميرفت اول كسي كه به اسلام گرويد خديجه بود.
زني روشن فكر صافي ضمير، با گذشت با علاقه به معنويات وزين با وقار و سكينت معتقد به حق و حقيقت متمايل به اخبار آسماني بود.
حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا از بزرگان علماي يهود و نصاري و كهنه و واقفين به اخبار و مغيبات خبر ظهور خاتم النبيين را شنيده بود و آثار و علائم آن را و صافان عرب گفته بودند و او به سعادت ذاتي به اين حقيقت معتقد بود و لذا در تحصيل و تحقيق بر آمد تا هم آغوش اين سعادت و كاميابي گرديد.
حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا تا دريافت كه قرين سعادت شده و در راه پيشرفت و موفقيت پيغمبر اسلام هر چه داشت بذل كرد و انفاق نمود و رو ترش نكرد بلكه با كمال ميل و مسرت از صميم دل و جان بذل مال و منال در پيشرفت اسلام ميكرد.
حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا زني بود داراي مقام و مرتبت عالي و نسب و حسب شريف و عظمت و مكرمت سببي همان طور كه پيغمبر محور وجود و شخصيت رجال عرب بود خديجه محور شخصيت زنان جهان به شمار ميرفت و از همه توانگر و داناتر و هوشيارتر بود.
1 - قال رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
خير النساء خديجه بنت خُوَيْلِد. (25) بهترين زنان خديجه بنت خُوَيْلِد است كه مادر زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيهَاست.
@2 - قال اتي جبرئيل علي النبي فقال يا نبيالله هذه خديجه قد اقبلت و معها اناء فيه ادام و طعام و شراب فاذا هي اتيك فاقْرَأْ عَلَيْهاالسَّلَام من ربها و مني و بشرها ببيت في الجنه من قصب لا صخب فيه و لا نصب. (26) جبرئيل نازل شد ظرفي از بهشت آورد كه غذا و شراب بهشتي بود گفت:
اين مائده را به خديجه بده و او را سلام برسان و بشارت ده به يك قصري در بهشت.
پيغمبر خديجه را از ظرف خدا و جبرئيل سلام رسانيده و بشارت قصر بهشتي داد.
3 - هر وقت پيغمبر گوسفندي ميكشت ميفرمود:
براي دوستان خديجه سهمي بفرستيد يك روز گفت:
من آرزوي دوستي چون خديجه را دارم. (27)
از اين حديث معلوم ميشود كه پيغمبر از زنان خود ناراضي بود.
4 - عايشه ميگويد:
هيچ زني به قدر خديجه نزد پيغمبر عزيز نبود و هيچ كس را مانند او به ذكر خير ياد نميكرد. (28)
عايشه ميگويد كمتر اتفاق ميافتاد كه پيامبر از خانه بيرون رود و خديجه را به خير ياد نكند، چندان كه يك روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم:
يا رسول الله تا كي خديجه را ياد ميكني؟ او پيرزني بيش نبوده! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده) به تو مرحمت كرد! پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از سخن من در غضب شد و فرمود:
نه به خدا قسم! بهتر از خديجه نصيب من نشده. به من در من ايمان آورد هنگامي كه مردم كافر بودند و تصديق نبوت مينمود در وقتي كه مردم مرا تكذيب ميكردند و اموال خود را در اختيار من گذارد در وقتي كردم مرا از خود دور ميكردند.
خداوند متعال از خديجه به من فرزنداني روزي كرد و رحم تو را عقيم قرار داد. (29)
از عايشه روايت كردهاند كه گويد:
هيچ گاه نميشد كه رسول خدا از خانه بيرون رود جز آنكه خديجه را ياد ميكرد و ستايش و مدح او را مينمود، تا اين كه روزي طبق همان شيوهاي كه داشت نام خديجه را برد و او را ياد كرد، در اين وقت رشك و حسد مرا گرفت و گفتم:
«هَلْ كَانَتْ إِلَّا عَجُوزًا فَقَدْ أَبْدَلَكَ اللَّه خَيْرًا مِنْهَا». خديجه جز پيرزني بيش نبود در صورتي كه خداوند بهتر از او بهره تو كرده.!
عايشه گويد:
در اين وقت رسول خدا - كه اين سخن مرا شنيد غضبناك شد به حدي كه از شدت غضب موهاي جلوي سر آن حضرت حركت كرد آن گاه فرمود:
به خدا سوگند خداوند بهتر از او زني به من نداده، او بود كه به من ايمان آورد هنگامي كه مردم كفر ورزيدند و او بود كه مرا تصديق كرد و مردم مرا تكذيب نموده (و دروغگويم خواندند) واو بود كه در مال خود با من مواسات كرد (و مرا بر خود مقدم داشت) در وقتي كه مردم محرومم كردند و از او بود كه خداوند فرزنداني روزي من كرد و از زنان ديگر نسبت به فرزند محرومم ساخت.
عايشه گويد:
با خود گفتم:
ديگر از اين پس هرگز به بدي او را ياد نخواهم كرد. (30)
و در روايت اربلي در كَشْف الْغُمَّة اين گونه است كه علي عَلَيْهِ السَّلَام فرمود:
روزي نزد رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نام خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا برده شد و رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گريست. عايشه كه چنان ديد گفت:
«… ما يبكيك علي عجوز حمراء من بني اسد؟
فقال صدقتني اذكذبتم و آمنت بي اذ كفرتم و ولدت لي اذ عقمتم، فقالت عايشه:
@فما زلت اتقرب الي رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بذكرها» (31)
يعني چه گريهايست كه براي پيرزني سرخرو از بني اسد ميكني؟
رسول خدا فرمود:
او مرا تصديق كرد هنگامي كه شما تكذيبم كرديد و به من ايمان آورد در وقتي كه شما كافر شديد.
و براي من فرزند آورد كه شما ني آورديد!
عايشه گويد:
از آن پس پيوسته من با ياد خديجه و با نام او به رسول خدا تقرب ميجستم. (و هرگاه ميخواستم رسول خدا به من توجه كرده و به سخنم گوش دهد سخنم را با نام خديجه شروع ميكردم).
ام رومان ميگويد:
خديجه همسايهاي داشت كه سفارش او را به پيغمبر كرده بود و هر وقت براي پيغمبر طعام يا غذايي ميآوردند ميفرمود:
از آن مقداري براي دوست خديجه ببرند و از خديجه بسيار ياد ميكرد و عايشه به حال او رشك برد. رسول خدا متغير شد فرمود:
زود از نزديك من دور شو و كنار ديگر برو؟ عايشه به گوشهي خانه رفت. من گفتم:
يا رسول الله عايشه دختر جواني است او را از پيش خود مران. پيغمبر فرمود:
اي عايشه خديجه كسي بود كه به من ايمان آورد وقتي همه خويشان تو كافر بودند و از او اولادي نصيب من شد چون فاطمه زهرا. (32)
عايشه دختر ابوبكر بن ابي قُحَافَة ميباشد و او كسي بود كه افشاء سر ولايت نمود و جريان افشاء سر از اين قرار است كه در سال دهم روز 11 ذِيالْحِجَّة پيامبر اسلام به حفصه سري را بيان فرمود و به او تذكر داد كه اگر اين سر را با كسي باز گو كني لعنت خدا و ملائكه و تمامي مردم بر تو باد. حفصه بلافاصله آن سر را به عايشه گفت. (33) عايشه هم آن را به ابوبكر بازگو كرد و ابوبكر هم عمر را در جريان قرار داد كار به جايي رسيد كه آن چهار زن و مرد تصميم گرفتند پيامبر را مسموم كنند.
(34)
جبرئيل پيامبر را با خبر كرد و آن حضرت آنها را از توطئه و افشاء سر خبر داد سپس حفصه را طلاق دادند ولي بعدًا با اصرار بعضي رجوع فرمودند و آيات سوره تحريم نازل شد.
(35)
اين دو زن چه كرده بودند كه خداوند در سوره تحريم آنها را به زن نوح و لوط تشبيه نموده است.
(36)
در آخر آية 4 اين سوره آمده است:
اگر شما دو زن ياور هم شويد براي قتل آن حضرت، خداوند و جبرئيل و صالح المؤمنين (يعني اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام) و ملائكه ياور پيامبر هستند.
(37)
«تظاهرًا» در آيه شريفه خطاب به عايشه و حفصه است و معنايش اينست كه آنان تعاون بر اذيت پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نموده سر آن حضرت را فاش كردند و زنان آن حضرت را اذيت نمودند. (38)
عمر ميگويد:
مراد از اين دو زن كه در اذيت پيامبر هم پيمان بودند عايشه و حفصه است.
(39)
و عايشه كسي بود كه وقتي حضرت زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا به شهادت رسيد همسران رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم براي سر سلامتي اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام آمدند جز عايشه كه اظهار مريضي كرد و سخني گفت كه دلالت بر خوشحالي او داشت. (40) و جنايات ديگري كه انجام داد كه در خور اين جزوه نميباشد.
و خوب است اين را بدانيد كه عايشه توسط معاويه بن ابوسفيان كشته شد و به سزاي اعمالش رسيد. (41)
پيامبر دوست داشت تا زنده است مرگ و دفن عايشه را ببيند. (42)
ابنابيالحديد ميگويد:
اگر خليفه دوم به جاي علي عليه عَلَيْهِ السَّلَام بود هر آينه عايشه را قطعه قطعه ميكرد. (43)
حضرت خديجه گويد:
هنگامي كه فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا را بار دار شدم از او احساس سنگيني نميكردم، خفيف و سبك بود، در شكم با من صحبت ميكرد، نزديك وضع حمل من چهار زن كه زيبايي و نورانيتشان را نميتوان توصيف كرد بر من وارد شدند يكي از آنان گفت:
من مادرت حوا هستم. ديگري گفت:
من آسيه دختر مزاحم ميباشم. سومي گفت:
من كلثوم خواهر موسي هستم.. ديگري گفت:
من مريم دختر عمران و مادر عيسي ميباشم آمدهايم كه به كارهاي مربوط به وضع حمل تو رسيدگي كرده و تو را در اين كار كمك نماييم. پس از لحظاتي فاطمه ديده به جهان گشود، سر بر سجده گذاشته انگشتش را به سوي آسمان بالا كرد. (44)
2 - هنگامي كه كافران از پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خواستند كه شكافته شدن ماه را به آنان نشان دهد چند روزي بيشتر به تولد حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا نمانده بود.
خديجه ميگفت:
اي واي، چه بسيار زيانكار است آن كسي كه محمد را تكذيب كند، او بهترين فرستادهي خداست.
در اين هنگام فاطمه از درون شكم او را صدا زده گفت:
مادرم! غمگين و محزون مباش و نترس! همانا خداوند با پدرم ميباشد.
پس از آنكه دوران حمل پايان يافته مدت كامل شد، فاطمه زاده شد.
با پرتو رخسارش گيتي منور گرديد. (45)
3 - پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
جبرائيل سيبي از بهشت برايم آورد، آن را خورده با خديجه همبستر شدم و او فاطمه را باردار شد.
خديجه خود ميگويد:
من به صورت خفيف و سبك حامله شدهام، هرگاه از منزل بيرون ميآيم كودكي كه در شكم دارم، با من سخن ميگويد. به هنگام وضع حمل به دنبال زنان قريش فرستاد تا بيايند و در كارهاي زنانهي مربوط به حمل كمك كنند.
آنان نيامدند و گفتند:
نزد تو نمي آييم زيرا تو همسر محمد شدهاي. (46)
1 - سبط بن جوزي به روايت از هشام مينويسد:
رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خديجه را بسيار دوست ميداشت و به او احترام ميگذاشت و در كارها با وي مشورت ميكرد آن بانو ياريگر راستي براي آن حضرت بود.
وي نخستين زني بود كه به پيامبر گرويد و تا زماني كه خديجه در قيد حيات بود آن حضرت همسري ديگر اختيار ننمود. (47)
2 - عايشه همسر پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم گويد:
گر چه خديجه را نديده بودم اما هيچ كدام از زنان پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بسان خديجه مورد رشك و حسادت من قرار نگرفتند چه آن حضرت بسيار او را ياد ميكرد و فراوان ميشد كه حضرتش گوسفندي قرباني ميكرد و پس از قطعه قطعه كردن به دوستان خديجه هديه ميفرستاد.
روزي به آن حضرت گفتم:
گويا در دنيا كسي جز خديجه نبوده است! آن حضرت در پاسخ فرمود:
كه او چنين بود و فرزندانم از اويند. (48)
3 - همو گويد كه آن حضرت فرمود:
به راستي من دوستان خديجه را نيز دوست دارم. (49)
سالهاي آخر زندگي خديجه مقارن با بعثت رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود و آن گونه كه تاريخ به روشني نشان ميدهد او با مقام وجود خويش در خدمت اسلام قرار گرفت. او نخستين زني بود كه به حضرت ايمان آورد و نبوت آن حضرت را تصديق نمود. (50)
اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام فرمودهاند:
«لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا».
در آن روزگار تنها يك خانه در اسلام بود كه رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و خديجه را در خود جاي داده بود و من سومين آنها بودم. (51)
ابن حَجَر مينويسد:
از جمله امتيازات خديجه اين بود كه هماره رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را بزرگ ميداشت و گفتار او را پيش از بعثت و پس از بعثت تصديق مينمود. (52)
و گذشته از اين خديجه در راه نشر حقايق د ين همهي مال خود را در اختيار همسر عزيزش نهاد و پيوسته يار و مددكار آن حضرت در ادارهي خانهي اسلام بود.
حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ميفرمايد:
«مَا نَفَعَنِي مَالُ قَطُّ مِثْلَ مَا نَفَعَنِي مَالُ خَدِيجَةَ».
هيچ مالي چون مال خديجه مرا سود نبخشيد. (53)
آمنت بي اذ كفر الناس و صدقتني اذ كذبتني الناس و وَاسَتْنِي فِيِمَالِهَا إِذْ حَرَمَنِيَ النَّاس.
او به من گرويد آن هنگام كه مردمان كافر بودند و مرا تصديق نمود زماني كه مرا تكذيب كردند و با مال خويش مرا ياري داد در روزي كه مردم مال خود را از من باز داشتند. (54)
خديجه اول زني است كه ايمان خود را در مكه ميان مشركين اظهار نمود و اول زني است كه در مقابل دشمن از رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دفاع نمود و تمام اموال خود را به پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بخشيد و اول زني است كه ايمانش با قبول ولايت اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام به درجه كمال رسيد.
روزي پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا را خواست و در كنار خود نشانيد و فرمود:
اين جبرئيل است و ميگويد:
براي اسلام شروطيست كه عبارتند از:
اقرار به يگانگي خداوند متعال، اقرار به رسالت رسولان، اقرار به معاد و اصول اين شريعت و احكام آن، اطاعت از اولي الامر و ائمه طاهرين از فرزندان او يكي بعد از ديگري با برائت از دشمنان ايشان.
خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا به همهي آنها اقرار نمود و ائمه طاهرين به خصوص اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام را تصديق كرد. پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
«هو مولاك و مولي المؤمنين و امامهم بعدي»: يعني علي مولاي تو و مولاي مؤمنان بعد از من و امام ايشان است.
آنگاه از خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا در قبول ولايت اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام عهد مؤكَّد گرفت. سپس رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم يك يك از اصول و فروع دين حتي آداب وضو و نماز و روزه و حج و جهاد و صلة رحم و واجبات و محرمات را بيان فرمود.
سپس پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست خود را بالاي دست اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام نهاد و خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا دست خود را بالاي دست رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نهاد و به اين ترتيب با اميرالمؤمنين عَلَيْهِ السَّلَام بيعت نمود. (55)
در سال ششم بعثت كه قريش، رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و بنيهاشم را در شعب ابوطالب به محاصرهي اقتصادي و اجتماعي در آوردند خديجهي كبري در تمام طول سه سال محاصره، در خدمت همسر عزيزش بود.
او با استفاده از دارايي و نفوذ خويش در ميان قريش به ياري محاصره شدگان شتافت و به اندازهاي از مال خود بخشيد كه به سختي و احتياج افتاد. (56)
بَلاذُري نويسد:
عباس بن عبدالمطلب از شعب ابوطالب بيرون شد تا طعامي بخرد، ولي ابوجهل خواست او را بازدارد كه خدا ابوجهل را بازداشت. خديجه بنت خُوَيْلِد كسي را پيش زَمَعَه بن الاسود فرستاد و به او گفت:
كه ابوجهل از خريد او جلوگيري ميكند.
زمعه ابوجهل را از اين كار بر حذر داشت و او از كار خود دست برداشت و هر از چند گاهي هم حكيم بن حزام بن خُوَيْلِد (برادر زاده خديجه) شتري با بار آرد در شعب ابوطالب رها ميساخت تا به دست خديجه برسد. (57)
يكي از امتيازات حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا آن است كه خداي حكيم هنگامي كه پيام آورش را به سفر آسماني معراج به پرواز در ميآورد آغاز اوج آن حضرت از خانه پر شكوه و نوراني و پر معنويت حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا قرار داد و فرودگاه پيامبر نيز سراي پر حرمت عروس آسمان صاف بَطْحَاء بود.
از پيامبر آوردهاند كه ميفرمود:
در سفر آسماني و وصف ناپذير معراج به هنگام بازگشت به فرشته وحي گفتم:
اينك من به سوي زمين روان هستم آيا سفارش و پيامي هست؟
فرشته وحي گفت:
پيام تازه اينست كه درود و سلام خدا و فرشته فرمان بردارش را به خديجه برسان.
پس از اين كه پيامبر سلام خدا و فرشته وحي را به او رساند آن بانوي سراسر ادب و ايمان و عرفان چنين پاسخ داد:
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ السَّلَام و عَلَي جَبْرَئِيلَ السَّلَامُ»
در سال ششم بعثت آيات زير نازل گشت.
«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ و أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ * إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِين» (58)
و بدين سان آن حضرت فرمان يافت تا پيام خدا را به طور آشكار به گوشها برساند به همين جهت پيامبر خود را بر فراز كوه صفا رساند و با صداي رسا مردم را ندا داد:
تاريك فكران بت پرست به جاي منطق و خرد خشونت را برگزيدند با سركردگي ابوجهل، آن سفير هدايت را سنگ باران كردند يكي از سنگها پيشاني پيامبر را شكافت و خون از صورت مباركش جاري شد.
حضرت علي عَلَيْهِ السَّلَام كه آن زمان نوجوان بود به سوي خانه يار و محبوب پيامبر شتافت و خديجه را از اين حادثه ناگوار مطلع ساخت خديحه آب و غذا و وسايل درمان اوليه را برداشت و به سوي كوه صفا رفت او از دامنه كوه شير آسا ندا ميداد:
«مَنْ أَحَسَّ لِيَ النَّبِيَّ الْمُصْطَفَي» آيا كسي هست كه از حال پيامبر آگاهم سازد.
«مَنْ أَحَسَّ لِيَ الرَّبِيعَ الْمُرْتَضَي» آيا كسي هست تا از بهار زندگي زيبايم سخني برايم آورد.
«مَنْ أَحَسَّ لِيَ الْمَطْرُودَ فِي اللَّه» آيا كسي هست تا از حال آن پرچمدار توحيد مرا آگاه سازد.
در همين هنگام فرشته وحي نازل شد و به پيامبر گفت:
اي پيامبر! نداي خديجه را پاسخ ده آيا نمينگري كه فرشتگان از گريه او ميگريند. سلام مرا به خديجه برسان و به او نويد ده كه خدا در بهشت زيبا سرايي پر شكوه و بلورين و آراسته به زر و زيور برايش فراهم ساخته است.
(59)
خديجه در قرآن
1 - خداي سبحان فرمايد:
«و وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْني» و تو را تهيدست يافت و توانگر ساخت. (60)
بسياري از مفسران بر آنند كه توانگري پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به مال خديجه بوده است و خداوند متعال در اين آيه به كنايه از خديجه و احسان او ياد فرموده است (61)
مقام خديجه چنان بالا گرفت كه خداوند به وسيلهي جبرئيل به خديجه سلام فرستاد و او را پاداش عظيم وعده داد كه هيچ يك از گذشتگان و اصحاب بدان مقام نرسيدند.
موقعيت حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا را هيچ كس نداشت زيرا هيچ يك از فداكاران اسلام و مجاهدين به اندازه خديجه خلوص نيت و صدق ارادت و بذل مال و همت و تحمل رنج مصيبت نكردند.
2 - انس گويد:
روزي جبرئيل نزد پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شرفياب شد و در حالي كه خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا نيز حضور داشت عرض كرد:
ان الله يقري خديجه السلام. خداي خديجه سلام ميرساند و خديجه بيدرنگ پاسخ داد:
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَام و عَلَي جَبْرَئِيلَ السَّلَامُ و عَلَيْك السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّه».
به راستي خداي خود سلام است و بر جبرئيل سلام و بر تو سلام و رحمت خداي باد. (62)
و در حديثي كه عياشي در تفسير خود از ابي سعيد خدري روايت كرده اين گونه است كه رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود. در شب معراج هنگامي كه بازگشتم به جبرئيل گفتم:
آيا حاجتي داري؟ گفت:
«حَاجَتِي أَنْ تَقْرَأَ عَلَي خَدِيجَةَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّي السَّلَام …».
حاجت من اينست كه خديجه را از سوي خداوند و از سوي من سلام برساني و چون رسول خدا سلام خدا و جبرئيل را به خديجه ابلاغ فرمود، خديجه در پاسخ گفت:
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ السَّلَام» (63)
3 - رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ميفرمايد:
أُمِرْتُ أَنْ أُبَشِّرَ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَب
مرا فرمان دادهاند كه خديجه را مژده دهم به خانهاي در بهشت از لؤلؤ كه نه دردسر و همهمه در آن باشد و نه رنج. (64)
و در چند حديث از طريق شيعه و اهل سنت آمده كه رسول خدا خديجه را به خانهاي در بهشت مژده داد كه در آن دشواري و رنجي نخواهد بود.
(65)
4 - رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمايد:
ان الله تبارك و تعالي … اختار من النساء اربعًا مريم و آسيه و خديجه و فاطمه سلام الله عليهم.
به راستي خداي تبارك و تعالي از ميان زنان چهار تن برگزيد:
مريم و آسيه و خديجه و فاطمه سلام الله عليهم را. (66)
وجه اشتراك اين چهار زن نمونه فقط در خوب بودن آنها نيست بلكه در مبارزه عليه طواغيت و دفاع از حق و صبر و استقامت و پايداري آنهاست.
آن حضرت هنگام رحلت چند وصيت به پيامبر نمودند و با آن همه فداكاري و انفاق مال به پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عرض كردند:
«يا رسول الله مرا ببخشيد كه در حق شما كوتاهي كردم». پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمودند:
«حاشا و كلّا! من از شما تقصيري نديدم، بلكه منتهاي سعي و كوشش خود را در حق من نمودي. شما در خانهي من زحمات زيادي را متحمل شدي. اموالت را در راه خدا بذل و بخشش نمودي».
آن گاه حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا عرض كرد:
يا رسول الله شما را وصيت ميكنم به اين دختر و به حضرت فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا اشاره نمود - اين دختر بعد از من يتيم و غريب است.
كسي از زنهاي قريش او را اذيت نكند.
كسي به صورت او لطمهاي نزند، به روي او داد نزند و مكروهي نبيند. (67)
پيامبر زماني كه خديجه را از دست داد فقدان او را فاجعه بار ارزيابي نمود و سال رحلت جانسوزش را سال (عام الحزن) غم و اندوه عنوان نمود و پس از فوت او براي مدتي خانهنشين شد.
خديجه از پيامبر خواسته بود كه پس از مرگش يكي از جامههاي خويش را كه به هنگام نزول فرشته وحي و موقع راز و نياز شبانه بر تن كرده بود بر بدن وي بپوشاند. پيامبر هنگام دفن وي اين كار را كرد اما جبرئيل ناگهان فرود آمد و گفت:
خداوند سلام ميرساند و ميگويد:
«يا محمد ان كفن خديجه مِنْ عِندِنا فانها بَذَلَتْ مَالَهَا في سَبِيلِنَا …»
اي محمد جامه آخرت خديجه از سوي ما ميباشد چرا كه او ثروت و امكانات خويش را در راه دين ما هزينه نمود.
حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا به دست مبارك پيغمبر مدفون شد و رسول الله صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خود در قبر خديجه رفت و در حق او دعا كرد و طلب مغفرت نمود و در @حجون (68) «قبرستان مكه» جنه المعلي او را دفن كرد. (69)
در گذشت خديجه براي پيغمبر مصيبتي بزرگ بود زيرا خديجه وزنهي زندگي پيغمبر خدا بود و به احترام او بسياري به محمد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم احترام ميكردند يا متعرض او نميشدند ولي پس از او در مقام قتل او بر آمدند.
و در سال دهم بعثت سه سال قبل از هجرت در سن 65 سالگي درگذشت. (70) به نقل علامهي مجلسي (رحمه الله) خديجه در سال دهم هجرت در ماه رمضان در سن 65 سالگي در گذشت. (71)
برخي نوشتهاند:
خديجه در ماه رمضان سال دهم بعثت در سن 65 سالگي در گذشت و پيغمبر شخصًا خديجه را غسل داده، حنوط كرده، كفن نمود و خودش در قبر او رفت و سپس خديجه را در قبر گذاشت و سنگ لحد را نهاد و بر او اشك ميريخت و دعا ميكرد. (72)
حضرت امام صادق عَلَيْهِ السَّلَام ميفرمايند:
وقتي حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا از دنيا رفت فاطمه كودك خردسال بود آمد نزد پدر، گفت:
يا رسول الله! امي؟ كجاست مادرم؟ پيغمبر خواست جواب به او ندهد قدري ساكت شد جبرئيل نازل شد گفت:
پروردگارت سلام ميرساند ميفرمايد:
به فاطمه بگو:
مادرت در كاخ طلاييست كه ستونهاي آن از ياقوت سرخ است و اطراف او را آسيه زن فرعون و مريم دختر عمران مادر عيسي دارند. فاطمه در پاسخ سلام خدا گفت:
إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَيْهِ السَّلَام. سلام مرا به او برسان. (73)
در روايتي وارد شده است كه آسيه دختر مزاحم و مريم دختر عمران و خديجه كبري در آن موقعي كه فاطمه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا متوجه بهشت ميشود پرده دار فاطمه اطهر خواهند بود.
(74)
شيفتگان حضرت مهدي عَلَيْهِ السَّلَام و منتظران قدوم مصلح كل هستي در گريه و ندبه خود هنگامي كه اشك ريزان به دنبال حضرت ميگردند ميگويند:
«اين ابن خديجه الغراء» (75) كجاست فرزند خديجهي كبري.
1 - سهيلي گويد:
خديجه صاحب خانهي اسلام بود و آن گاه كه او ايمان آورد، خانهي اسلام بر روي زمين جز خانهي او نبود (76)
2 - ابن حَجَر گويد:
سر منشأ اهل البيت خديجه است نه جز او. زيرا حسنين از فاطمهاند و فاطمه دختر اوست و علي هم در خانهي خديجه بزرگ شد و سپس با دختر او ازدواج كرد. (77)
3 - همو گويد:
خديجه بر اين حريص بود كه رضايت پيامبر را به هر شكل ممكن جلب نمايد و هرگز از او چيزي ديده نشد كه موجب خشم و غضب آن حضرت شود چنان كه از ديگران ديده شد.
(منظور زنان ديگر پيامبر هستند). (78)
4 - حافظ عبدالعزيز جَنَابِذِي حَنبَلِي در كتاب مَعَالِم الْعِتْرَة گويد:
خديجه زني هوشيار، عاقل و شريف بود وي در زمان خود به لحاظ نسب ريشهدارترين و به لحاظ شرف بزرگترين و به لحاظ مال، داراترين فرد قريش بود و همهي قومش خواستار ازدواج با او بودند ولي او نپذيرفت و پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم را براي خويش برگزيد. (79)
حقيقتًا خديجه بانوي بينظير روزگار خويش بود.
درست و مترقي ميانديشيد و شايسته موضع ميگرفت و نيك مقايسه مينمود و به بيان قرآن بهترين ديدگاه را بر ميگزيد. او ثروت و دارايي خويش را در كنار جان نورانياش براي پيشرفتهاي عادلانه و آرمانهاي پيامبر به او هديه نمود.
في الجمله ميتوان خديجه را در چند سطر اين گونه توصيف نمود:
1 - از خانداني موحد، دانشمند و مبارز
2 - والاترين و عفيفترين بانوي عرب
3 - يكي از چهار زن نمونه و موفق خلقت
4 - پيشتاز در آزاد انديشي، عدالت خواهي و حق گرايي
5 - شجاعترين و زيركترين زن مسلمان
6 - مدبر، بازرگان و تاجر
7 - پناهگاه و دستگير محرومان، نيازمندان و يتيمان
8 - اولين زن مسلمان
9 - اولين عزيز و محبوبترين همسر پيامبر
10 - مادر ريحانه پيامبر حضرت زهراي مرضيه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا
11 - مشاور، همراه، مونس و يار هميشگي پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم
12 - مدافع سينه چاك و به هنگام پيامبر، پيامبر فرمودند:
آن زماني كه همه مرا تكذيب ميكردند خديجه مرا تصديق كرد.
13 - كسي كه مال و ثروتش به اسلام رشد و رونق و گسترش و عزت بخشيد.
14 - مال و ثروتش هم رديف شمشير علي عَلَيْهِ السَّلَام تلقي شد.
(مَا قَامَ وَ لا اسْتَقَامَ الدِّينُ إلَّا بِسَيْفٍ عَلِي وَ مَالٍ خديجه) اسلام با دو عامل اساسي گسترش يافت:
فداكاري و شمشير علي عَلَيْهِ السَّلَام و ثروت حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا.
15 - خانهاش آغاز معراج و فرودگاه پيامبر گرديد.
16 - خدا بارها به او سلام رساند و ميوههاي بهشتي براي او فرستاد و نويد بهشت به او داد.
17 - بعد از مرگش حتي دشمنانش هم غمگين و زبان به فضائلش گشودند.
18 - علاوه بر مال، جان خود را هم نثار اسلام كرد.
19 - اهل البيت از انتساب به او افتخار ميكنند و خود را فرزند او ميدانند.
20 - مرگش پيامبر را خانهنشين كرد و باعث شد پيامبر آن سال را عام الحزن بنامد.
گرد آمدن اين همه فضيلت، ويژگي و خصلت و افتخار و خدمت در كارنامهي زرين بانوي نو انديش حجاز، ضرورت نگاهي دوباره و متفاوت به اين نگار نازنين را آشكار ميسازد.
شناخت صحيح، دقيق و عميق حضرتش ميتواند منشأ بركات دنيوي و اخروي براي همهي ما باشد.
ميتواند زنان و دختران جامعه ما را به خودباوري برساند.
زنان ما هم به قدر وسعت وجودي خود تأسي به حضرت خديجه ميتوانند فرصت سازي كرده و تَجَلِّي گاه نهايي هنر و زيبايي معقول گردند.
احترام به حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا احترام به پيامبر است.
تكريم وي تحسين و تكريم پيامبر و ستايش از او ستايش همه زحمات نبي مكرم اسلام است.
از فضائل او كه، خديجه كسي بود كه:
حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا با بذل احساسات و عواطف و كمك مادي خود اسلام را ياري كرد خديجه با اين صفات فاضله در آسمان زن ستاره درخشاني شد و چشم همه زنان به وجود او روشن بود.
يك ركن مهم پيشرفت اسلام بر دوش حضرت خديجه سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا بود و به طفيل همت و خدمت او پيغمبر توفيق حاصل كرد و به همين جهت لقب ام المؤمنين گرفت كه اول من آمن بود.
خديجه در تربيت و فضيلت خانوادگي به قدري نيكو سيرت شد كه در جاهليت او را طاهره گفتند. (80)
خديجه بانويي زيرك، سعادتمند، با كياست، عاقله، عالمه بود به قدري خديجه ابهت مقام و عظمت رتبه داشت كه او را سيده نساء اهل الجنه گفتند.
خديجه داراي فصاحت و بلاغت و قدرت نظم و نثر بوده و اشعاري محكم و استوار ميسرود.
خديجه كبري ملكه عرب بود در نجابت و جلالت و قدر و نبالت شان بسزا داشت در تمام عربستان زني به اين فضيلت و مقام نيامد در جود و بخشش، گذشت و كرم و افضل بانوان عرب است.
خديجه بهترين مونس و انيس پيغمبر و قويترين مددكار روز سختي بود.
او در شدائد و دشواريهاي اسلام موجب تسلي خاطر پيغمبر گرديد و از بذل مال خود دريغ نميداشت و به آن قدرت مالي و شهرت مقامي كه داشت با زجر و تهديد و شكنجه و تبعيد شوهر سازش داشت و لذا رسول خدا بسيار او را دوست ميداشت و در اكثر مواقع كه جبرئيل نازل ميشد پيش از اسلام براي من ملكه عرب بود.
نمونهي علاقهي و ارادت قلبي خديجه به شوهر اين بود كه اول من آمن بود.
قبل از هر كس به شوهر خود كه مرتبهي نبوت يافت ايمان آورد. (81)
(1) - الكافي ج 8 ص 340.
(2) - اعلام زركلي ج 2 ص 302، طبقات ابن سعد ج 1 ص 132.
(3) - فُصُول الْمُهِمَّة ص 149، كَشْف الْغُمَّة ج 2 ص 1 36، شَذَرات الذَّهَب ج 1 ص 14 و أَنْسَاب الْأَشْرَاف ج 1 ص 98.
(4) - الرَّوْض الأُنُف ج 2 ص 244، بِحارالاَنْوار ج 21 ص 351 و أُسْد الغَابَة ج 7 ص 78.
(5) - تقويم شيعه ص 84.
(6) - بِحارالاَنْوار ج 102 ص 272.
(7) - بِحارالاَنْوار ج 16 ص 69.
(8) - بِحارالاَنْوار ج 75 ص 56.
(9) - بِحارالاَنْوار ج 16 ص 69.
(10) - زندگاني فاطمه زهرا مرحوم عمادزاده ص 20
(11) - إيضَاح الْمُشْكِلَات در باب بشارات كتاب عهد عتيق و جديد نسبت به اسلام ص 183 - باب 4 مكاشفه.
(12) - سِيرَةُ ابن هِشَام ج 1 ص 201
(13) - سِيرَةُ ابن هِشَام ج 1 ص 141
(14) - سِيرَةُ ابن هِشَام ج 1 ص 254
(15) - زندگاني فاطمه زهرا مرحوم عمادزاده ص 25
(16) - زندگاني فاطمه زهرا مرحوم عمادزاده ص 26
(17) - كتاب تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت نويسنده: علي دواني
(18) - فيض العَلّام ص 211، قَلائِد النُّحور جلد ربيع الاول ص 67، مُنتَخَبُ التَّوَارِيخ ص 20، زَادُ المَعَاد ص 344، مِصْبَاح الْمُتَهَجِّد ص 732 و بِحارالاَنْوار ج 95 ص 357
(19) - سيرة ابن اسحاق ص 245
(20) - مناقب آل ابيطالب ج 1 ص 159
(21) - تاريخ خميس، ج 1 ص 264، سيره حلبيه ج 1 ص 140 و تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت
(22) - كَشْف الْغُمَّة ج 2 ص 136، 139 و الفُصُول الْمُهِمَّة ص 149، شَذَرات الذَّهَب ج 1 ص 14 و أَنْسَاب الْأَشْرَاف ج 1 ص 198
(23) - مَنَاقِب ابْنِ شَهْرِ آشوب ج 1 ص 159 و خديجهي كبري نوشتهي سيد احمد موسوي ص 14
(24) - مِصْبَاح الْمُتَهَجِّد ص 723
(با مراجعه به منابع در مييابيم كه نظرات ديگري دربارهي سن او در ازدواج وجود داشته است.
از آن جمله ميتوانيم به 25، 28، 30، 35، 44، 45، 46 اشاره كنيم. در ميان مُوَرِّخان و محدثان پيشين 28 ساله بودن آن حضرت بيشتر مورد قبول بود.
بدين ترتيب تفاوت سني او با پيامبر از حدود سه سال بيشتر نميشود. (الصَّحِيح مِنْ سَيْرِهِ النَّبِيِّ ج 2 ص 115 و 116)
(25) - صحيح بخاري – زندگاني فاطمه زهرا عماد زاده ص 35
(26) - صحيح بخاري از ابوهريره ج 8 و زندگاني فاطمه زهرا عماد زاده ص 35
(27) - زندگاني فاطمه زهرا عماد زاده ص 35
(28) - زندگاني فاطمه زهرا عماد زاده ص 36
(29) - رَيَاحِين الشَّرِيعَة ج 2 ص 202، 207، 211 و تقويم شيعه ص 85
(30) - أُسْد الغَابَة ج 5 ص 438 و ج 7 ص 84 و 85. الإِصابَة ج 4 ص 62. الْإِسْتِيعَاب ج 2 ص 721 و صَفْوَة الصَّفْوَة ج 2 ص 8
(31) - بِحارالاَنْوار ج 16 ص 8.
(32) - زندگاني فاطمه زهرا عماد زاده ص 36
(33) - تفسير قُرْطُبِي ج 5 ص 172 و وَقَايِع الشُّهُور ص 229
(34) - تقويم شيعه ص 302
(35) - آيات 3 و 4 سوره تحريم
(36) - آيه 10 سوره تحريم - رَيَاحِين الشَّرِيعَة ج 2 ص 382 و 383 به نقل از تفسير خازن بغدادي، فخر رازي، زَمَخْشَري، بِحارالاَنْوار ج 222 ص 233
(37) - تفسير برهان ج 4 ص 352 - 353 و بِحارالاَنْوار ج 22 ص 228 - 231
(38) - رَيَاحِين الشَّرِيعَة ج 2 ص 382 و 383 به نقل از تفسير خازن بغدادي، فخر رازي، زَمَخْشَري
(39) - صحيح بخاري ج 6 ص 195 - 197 و بِحارالاَنْوار ج 22 ص 232
(40) - شرح ابنابيالحديد ج 9 ص 198
(41) - فيض العَلّام ص 36
(42) - اَلسَّبْعَة مِن السَّلَف ص 267
(43) - شرح ابنابيالحديد ج 17 ص 254:
[لَوْ كَانَتْ فَعَلَتْ بِعُمَرَ مَا فَعَلَتْ بِهِ ثُمَّ ظَفِرَ بِهَا لَقَتَلَهَا وَ مَزَّقَهَا إِرْبًا إِرْبًا و لَكِنَّ عَلِيًّا عَلَيْهِ السَّلَام كَانَ حَلِيمًا كَرِيماً. ]
(44) - فَاطِمَة الزَّهرَا بَهْجَةُ قَلْبِ المُصْطَفي ص 193، يَنَابِيع الْمَوَدَّة قُنْدُوزِي ص 198
(45) - الروض الفائق ص 314 و فَاطِمَة الزَّهرَا بَهْجَةُ قَلْبِ المُصْطَفي ص 193
(46) - فَاطِمَة الزَّهرَا بَهْجَةُ قَلْبِ المُصْطَفي ص 194 و ذَخَائِرُ الْعُقْبَي ص 44
(47) - تَذْكِرَةِ الْخَوَاص ص 302
(48) - صحيح البخاري ج 2 ص 310
(49) - الإِصابَة ج 4 ص 62
(50) - المُسْتَدرَك عَلَي الصَّحيحَين ج 3 ص 184، امالي طوسي 1 ص 265، تاريخ يعقوبي ج 2 ص 23 و خديجهي كبري ص 15
(51) - نهج البلاغه خطبه 192 ص 300 و 301
(52) - الإِصابَة ج 4 ص 61
(53) - امالي طوسي 2 ص 82
(54) - الإِسْتِيعَاب ج 2 ص 721، أُسْد الغَابَة ج 7 ص 84 و 85، الإِصابَة ج 4 ص 62 و تَذْكِرَةِ الْخَوَاص ص 303
(55) - بِحارالاَنْوار ج 18 ص 232، ج 65 ص 392
(56) - تاريخ يعقوبي ج 2 ص 31
(57) - أَنْسَاب الْأَشْرَاف ج 1 ص 235، سِيرَةُ ابن هِشَام ج 1 ص 379، خديجه كبري ص 17
(58) - سوره حجر آيات 94 تا 96.
(59) - بِحارالاَنْوار ج 18 ص 241 (60) - الضحي آيه 8
(61) - مَنَاقِب ابْنِ شَهْرِ آشوب ج 3 ص 320، تفسير ابوالفتوح ج 12 ص 115، مَجْمَعُ الْبَيَان ج 10 ص 506 و الْكَشَّاف ج 4 ص 768
(62) - الإِصابَة ج 4 ص 62، المُسْتَدرَك عَلَي الصَّحيحَين ج 3 ص 186
(63) - سَفينَة البِحَار ج 1 ص 379
(64) - المُسْتَدرَك عَلَي الصَّحيحَين ج 3 ص 184 و 185
(65) - بِحارالاَنْوار ج 16 ص 11 و الإِصابَة ج 4 ص 275 و أُسْد الغَابَة ج 5 ص 438
(66) - الخصال ج 1 ص 225
(67) - شجره طوبي ج 2 ص 234 و 235
(68) - نام كوهي در بلنديهاي مكه است كه گورستان اهالي مكه ميباشد.
مُعْجَم البُلْدَان: ج 2 ص 225
(69) - الإِصابَة ج 4 ص 62 و يَنَابِيع الْمَوَدَّة ص 171 و خديجه كبري ص 18
(70) - أَعْلام النِّسَاء، عُمَر رضا كَحَّاله ج 1 ص 275
(71) - بِحارالاَنْوار ج 1 ص 135
(72) - زندگاني فاطمه زهرا عماد زاده ص 37
(73) - زندگاني فاطمه زهرا مرحوم عمادزاده ص 30
الْخَرَائِجِ ج 2 ص 529 و امالي طوسي 1 ص 178 و 179 و خديجه كبري ص 18
(74) - ترجمه بِحارالاَنْوار ج 43 ص 45 حديث 40
(75) - فرازي از دعاي ندبه
(76) - الرَّوْض الأُنُف ج 2 ص 426 و خديجه كبري ص 23
(77) - فَتْح الْبَارِي ج 8 ص 138 و خديجه كبري ص 23
(78) - فَتْح الْبَارِي ج 8 ص 138 و خديجه كبري ص 23
(79) - الفُصُول الْمُهِمَّة ص 149 و خديجه كبري ص 24
(80 و 81) - زندگاني فاطمه زهرا مرحوم عمادزاده ص 30 و 34
قرآن كريم
فَاطِمَة الزَّهرَا بَهْجَةُ قَلْبِ المُصْطَفي ( آيت الله رحماني همداني)
زندگاني فاطمه زهرا سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا (مرحوم عماد زاده)
خديجه كبري سَلَامُ اللهِ عَلَيهَا (سيد احمد موسوي)
أُسْد الغَابَة (ابن اثير)
سيره (ابن اسحاق)
صَفْوَة الصَّفْوَة (ابوالفرج ابن جوزي)
الإِصابَة (ابن حَجَر عَسْقَلَاني)
فَتْح الْبَارِي (ابن حَجَر عَسْقَلَاني)
الطَّبَقَاتِ الْكُبْرَي (ابن سعد)
مناقب آل ابي طالب (ابْنِ شَهْرِ آشوب مازندراني)
الفُصُول الْمُهِمَّة (ابن صَبَّاغ مالكي)
الإِسْتِيعَاب (ابن عَبْدِ البَرِّ)
شَذَرات الذَّهَب (ابن معاد)
سيره (ابن هشام)
روض الجنان و روح الجنان (تفسير ابوالفتوح رازي)
نهج البلاغه (صبحي صالح)
خصال و امالي (شيخ صدوق)
مَجْمَعُ الْبَيَان، (طبرسي)
امالي (شيخ طوسي)
مِصْبَاح الْمُتَهَجِّد (شيخ طوسي)
الكافي (شيخ كليني)
بِحارالاَنْوار (علامه مجلسي)
تاريخ (يعقوبي)
تقويم شيعه (نيشابوري)
تفسير قُرْطُبِي
وَقَايِع الشُّهُور
رَيَاحِين الشَّرِيعَة
تفسير خازن بغدادي
البرهان في تفسير القرآن
فيض العَلّام
شرح نهج البلاغه (ابنابيالحديد)
اَلسَّبْعَة مِن السَّلَف
الروض الفائق
ذَخَائِرُ الْعُقْبَي
قَلائِد النُّحور
مُنتَخَبُ التَّوَارِيخ
زَادُ المَعَاد.
كَشْف الْغُمَّة (علي بن عيسي اربلي)
صحيح بخاري (محمد بن اسماعيل بخاري)
أَنْسَاب الْأَشْرَاف (بَلاذُري)
المُسْتَدرَك عَلَي الصَّحيحَين (حاكم نيشابوري)
مُعْجَم البُلْدَان (ياقوت حموي)
الْخَرَائِجِ وَ الْجَرَائِحِ (قطب الدين راوندي)
الاعلام (زركلي)
الْكَشَّاف (زَمَخْشَري)
تَذْكِرَةِ الْخَوَاص (سبط ابن جوزي)
الرَّوْض الأُنُف (سهيلي)
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».