شاعر : على نریمانى (قائمى)
در رثاى خدیجه ى كبرى
رخصتى تا كنم سخن انشاء
لب گشایم به مدح بانویى
كه بود بى نظیر و بى همتا
صاحب عزّ و جاه و قدر و مقام
طاعت محض و اسوه ى تقوى
بانویى كز علوّ جاه و مقام
زد سرادق به بام عرش علا
دین مدارى نمونه و نادر
جان نثارى چو كوه پا برجا
گاه بخشایش و عطاورزى
آفتابى در آسمان سخا
همسر با وفاى پیغمبر
مادر مهر پرور زهرا
آنكه مال و منال خویش نمود
صرف دین در ره رضاى خدا
روز و شب از سر صفا كوشید
تا نماند حبیب حق تنها
افتخار جهان اسلام است
فخر نسوان خدیجهى كبرى
هست از پرتو حمایت او
گر كه اسلام مانده پا برجا
با فداكاریش فراتر رفت
نامش از بام گنبد خضرا
دل به دنیاى بى ثبات نبست
كه بود رو سفید درعقبى
همهى عمر با تمام توان
بندهاى بود تابع مولا
من و اوصاف آن خجسته خصال
مَثَل قطره باشد و دریا
عذر تقصیر "قائمى" خواهد
حق مطلب اگر نكرد ادا