در مقام و منزلت حضرت خديجه كبرى عليها السلام
مرا كه طبع روانى و منطقى گوياست
كنم ثناى جهان بانويى كه بس عظماست
تبارك اله از اين معرفت كه او دارد
صد آفرين به چنين زن كه عاقل و داناست
ميان آنهمه نسوان كه آفريده خداى
كدام زن به جهان چون خديجه كبراست
كدام زن به جهان افتخار نسوان است
خديجه دخت خويلد كه مادرى بى تاست
كدام زن بر پروردگار محبوب است
خديجه همسر احمد كه مظهر تقوى است
خديجه بى مثل است اين سخن پيمبر گفت
به فرض بى مثلى همچو دخترش زهراست
ز يمن خلقت او مفتخر بود آدم
ز فضل مقدم او شادمان بسى حواست
چنين زنى شده خواهان احمد مرسل
كه از هر آنچه خدا آفريده بى همتاست
چو هست يار مُحمّد مگو كه بى يار است
چو هست همسر احمد مگو كه او تنهاست
ببين كمال چنين بانوى گرانقدرى
كه نقش مهر و وفا از جبين او پيداست
گذشت و عاطفه و جود و بخشش و ايثار
صفات بارز آن زن به عرصه غبراست
از آن سخاوت بى منتها بود پيدا
كه بى نياز از آن مال و مكنت دنياست
تمام هستى خود را به پاى احمد ريخت
فضاى مهبط حق را به زيب و فر آراست
براى احمد محمود دخترى آورد
كه فيض بخش به مشكوى حضرت مولاست
براى يارى دين خدا ز جان كوشيد
لواى نهضت حق زهتمام او برپاست
به عون رحمت حق كام او روا گرديد
گرفت از قِبَل دوست آنچه را مىخواست
سزاى همسرى او بهشت جاويد است
خداى گفته به قرآن نه اين سخن از ماست
بگو به منطق شيوا ثناى او «قيصر»
كه او به اذن مُحمّد شفيعهى فرداست