همسر خردمند بهترین آرامش بخش قلب مرد است
برای مرد، به ویژه مردی که بیرون خانه و در اجتماع به فعالیت های بزرگ مشغول بوده و مقاصد عظیم داشته باشد و عهده دار پیکار و جهاد بوده و مورد یورش مخالفان و هجوم دشمنان باشد، بهترین آرامش دهنده قلب و روح و نگهبان پایداری و رفع کننده خستگی و ناراحتی، همسر هوشیار و خردمند و مهربان و دلسوز است. اگر مردی در خارج از خانه با دشمنان گرم پیکار گشته و به حمله های وحشیانه، استهزاء، سرزنش و اذیت و آزار مردم گرفتار گردد و در منزل نیز با همسری نادان و بدخو و ترسو، ضعیف و شماتت گر، روبه رو شود که او را از کار و هدف و پیمودن راهی که مدنظر اوست باز دارد و او را سرزنش کند و به ترک دعوا و تسلیم شدن به دشمنان وادار نماید، از این که هر روز شوهرش مورد شتم و استهزای جاهلان قرار می گیرد، خسته و ناخشنود باشد و در پی حل مشکلات همسر خویش برنیاید، بی شک مشکلات و دشواری های آن مرد، دوچندان خواهد شد. پیامبراسلام صلی الله علیه و آله آورنده بزرگ ترین رسالت آسمانی، از طرف خدا مأمور بود که با خرافات و مظاهر شرک و بت پرستی و ستمگری و محرومیت توده های ضعیف و فقر و جهل و نادانی، فساد فحشا و آن چه رذایل بود، مبارزه و با گردنکشان، مشرکان و بت پرستان متعصب، رؤسای قبایل و سران استثمار، با عادات و ادیان باطل و تعصبات کورکورانه جهاد کند.
اگر حضرت خدیجه از پیامبر می خواست تا از دعوت خویش دست بردارد
مشرکان، همه توان و قدرت خویش از جمله: شجاعان پیل تن و مردافکن، شعرای دشنام ده و ناسزاگو، اراذل و اوباش، زن ومرد، خویش و بیگانه، را برای مبارزه با اهداف آن حضرت بسیج کردند و تا آن جا که می توانستند او و چندتن از یارانش را اذیت کرده، می زدند، رنج داده و ناسزا می گفتند. سر راهش را با خار و خاشاک می بستند، در حال نماز و پرستش به او توهین کرده و روابط خود را با او و یارانش قطع نمودند. طعام و خواروبار را در اختیار او و کسان و پیروانش قرار نمی دادند و در کل، محیط خارج، علیه پیامبر صلی الله علیه و آله به پیکار و نبرد برخاسته بود و همه مشرکان با دعوت و رسالتش مخالفت می نمودند.
با وجود این همه دشمن و موانع و مشکلات، اگر در میان همه این دشمنان، پیامبر صلی الله علیه و آله هر روز وقتی به خانه می آمد، با چهره گرفته و معترض همسرش، آن هم همسری که سیده زنان قریش و دارای آن شخصیت و صاحب آن همه ثروت و مکنت بود، روبه رو می شد که از راه دل سوزی و ترحم و یا اعتراض، از او می خواست تا از دعوت خویش دست بردارد و خود را مورد این همه اهانت و استهزاء قرار ندهد، در چه وضع عجیب و دشواری قرار می گرفت؟!
اگر آن همسر محترم که ثروت کم نظیر خودش را در اختیار شوهر قرار داده بود تا در راه خدا و دستگیری از فقیران انفاق کند، پیشنهاد می داد که مناسب است با قوم و قبیله ات که حاضرند تو را امیر و پادشاه خود قرار دهند، سازش کنی و با دین و روش آن ها کاری نداشته باشی و زندگی آرام و راحت ما را به یک زندگی سرشار از حادثه و نگرانی تبدیل ننمایی، پیامبر صلی الله علیه و آله چگونه او را قانع می ساخت؟ و چه کسی توانایی مرهم گذاشتن بر جراحات روح و جسم آن حضرت را داشت؟
فقط خدیجه (سلام الله علیها) چنین بود
بی شک سراسر زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله از داخل و خارج خانه، فشار و مانع و سختی می شد. ولی لطف خدا دریچه های قلب حضرت خدیجه (سلام الله علیها) را چنان به سوی درک حقانیت دعوت اسلام باز کرد و آن چنان دلش را نورانی و سرشار از معرفت و حکمت گردانیده بود که هرگز پیامبر صلی الله علیه و آله با چنان منظره اسفناک، در داخل خانه روبه رو نشد. دکتر «بنت الشاطی» می گوید: آیا همسری غیر از حضرت خدیجه این استعداد را دارا بود که دعوت تاریخی شوهرش را وقتی از غارحرا آمد، با ایمان قوی و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال کند، بی آن که در راستی او و این که خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شکی در دل راه بدهد؟ آیا جز حضرت خدیجه، هیچ بانوی ثروتمندی که در ناز و نعمت و آسایش و احترام زیسته، می توانست با کمال رضایت و خرسندی از زندگی اشرافی، اموال بسیار و عزت و توانگری چشم بپوشد، تا در دشوارترین لحظات زندگی کنار همسرش بایستد و او را در بلایا و مشکلات موجود در راه تحقق هدفی که به حقانیت آن ایمان داشت، یاری کند، حاشا و کلا! فقط حضرت خدیجه چنین بود و زنان دیگر چون او نیستند، مگر آن که در طبقه و رتبه او باشد. 1
خدا به جای محبت مردم مکه حضرت خدیجه را به رسولش داد!
خداوند به جای شهر مکه، مردم مکه و مهر و محبت آن ها و استقبال ایشان از دعوت به توحید، حضرت خدیجه را به پیامبر صلی الله علیه و آله عطا کرد و او هنگامی که حضرت به خانه می آمد، به استقبال ایشان می شتافت و از حال شان پرسش می کرد و از آن حضرت دل جویی می نمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به یاد ایشان آورده، گرد وغبار را از چهره درخشانشان می شست، و ملالت آزار قوم را با تسلاهای گرم از دلشان می زدود. «ابن اسحاق» می گوید: سخنی از قوم در رد و تکذیب، که موجب اندوه و آزردگی فکر و خاطرش شود، نمی شنید، مگر آن که خدا آن اندوه را به واسطه حضرت خدیجه برطرف می ساخت. حضرت خدیجه سنگینی سخنان سخت را بر او سبک می کرد و او را تصدیق می نمود. و رفتار و جسارت های مردم را بی ارزش و بی اهمیت می شمرد.
آری، حضرت خدیجه نخستین زنی بود که دین اسلام را پذیرفت و با پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواند، و جز حضرت علی بن ابیطالب - که همواره پیش و بعد از بعثت، ملازم و پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله بود و از راه و روش پیامبر صلی الله علیه و آله لحظه ای جدا نشد - کسی از بندگان خدا سابقه اسلام او را ندارد.
حضرت خدیجه با دوراندیشی و افکار حکیمانه، خردمندی و حدس صائبی که داشت، دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله را پذیرفت، و سوابق نیکو و درخشان رسول خدا صلی الله علیه و آله و اخلاق و صداقت و راست گویی و امانتداری، یاری ضعفا و دستگیری از فقرا، تواضع، قناعت و ایثار و بخشش و مهمان نوازی و سایر صفات پسندیده آن حضرت، همه در نظر حضرت خدیجه - آن زن آزموده حکیمه - مجسم بود، و می دانست آن سوابق عالی و ملکوتی، در چنان محیط تاریک و پر از فساد و تباهی از علایم نبوت است.
حضرت خدیجه نیز از آزار مشرکان بی نصیب نماند
حضرت خدیجه، پیامبر صلی الله علیه و آله را به خوبی شناخته و دریافته بود که او از باطل پرهیز دارد و از دروغ بیزار است.
بنابراین حضرت خدیجه در پذیرفتن اسلام، هیچ گونه صبر و تردیدی نکرد، و از همان قدم اول، یار و مددکار پیامبر صلی الله علیه و آله شد و ثروت و اموال خود را برای یاری دین خدا، در اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داد. حضرت خدیجه نیز چون پیامبر صلی الله علیه و آله از آزار مشرکان و بت پرستان بی نصیب نماند، زن ها از او کناره گرفته و رفت وآمد با او را قطع کردند، به او زخم زبان می زدند و سخنان درشت می گفتند، حتی در هنگام زایمان به کمک او نمی آمدند و او را تنها می گذاشتند. اما حضرت خدیجه، آیند ه ای را می دید که دیگران نمی دیدند. او می دانست دین حضرت محمد صلی الله علیه و آله حق است، و طولی نخواهد کشید که پرستش خدای یگانه، جای پرستش بت ها را خواهد گرفت و خدا پیامبرش را یاری می کند و روزبه روز بر شهرتش افزوده می شود.
آری، حضرت خدیجه در اسلام مقامی یافت که از میان بانوان، جز دخترش - که سیده نساء عالمین است - کسی به آن مقام و افتخار دست نیافت و خدا نسل پیامبر صلی الله علیه و آله را از چنین بانویی قرار داد. پیامبر صلی الله علیه و آله در عین نشاط جوانی، در سن بیست وپنج سالگی با حضرت خدیجه که چهل سال از عمر خویش را پشت سرگذاشته بود، ازدواج کرد. و حدود بیست وچهار سال، حضرت خدیجه چراغ خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و انیس و غم خوار او بود و پیامبر صلی الله علیه و آله تا حضرت خدیجه زنده بود، یعنی تا سن پنجاه سالگی خودش و شصت و پنج سالگی حضرت خدیجه، زن دیگری اختیار نکرد. بعد از حضرت خدیجه هم اگر چه به اقتضای حکمت ها و مصالحی، زن های متعددی گرفت، ولی هیچ یک از آن ها جای حضرت خدیجه را نگرفتند و فراقی را که از فقدان حضرت خدیجه در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله پیدا شد، پر نکردند، و پیامبر صلی الله علیه و آله از آن ها صاحب فرزندی نشد و نسل آن حضرت از حضرت خدیجه باقی ماند.
پیامبر (ص) پس از وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، هرگز او را فراموش نکردند
پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت خدیجه را فراموش نکرده و از اخلاق و صفات او یاد می فرمودند، به کسانی که با او آشنا و دوست بودند، احسان و لطف می کردند.
«عایشه» می گوید: بر احدی از زن های پیامبر صلی الله علیه و آله آن قدر غیرت نورزیدم که بر خدیجه غیرت ورزیدم. برای این که پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار از او یاد می فرمود و اگر گوسفندی ذبح می شد، از آن برای دوستان خدیجه می فرستاد. 2 و نیز از او نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه بیرون نمی رفت، مگر آن که حضرت خدیجه را یاد می کرد و بر او به خوبی و نیکی مدح و ثنا می فرمود. «انس بن مالک» روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین زنان عالم مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله هستند. 4
از «ابن عباس» روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله چهارخط در زمین کشید و فرمود: آیا می دانید این چیست؟ عرض کردند: خدا و رسول خدا داناتر است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فاضل ترین زنان بهشت، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم - همسر فرعون - می باشد. 5 در سیره ابن هشام روایت کرده که: جبرییل خدمت رسول خدا آمد و گفت: خدیجه را از طرف خدا سلام برسان. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
یا خدیجه هذا جبرئیل، یقرئک السلام من ربک. فقالت خدیجه: الله السلام و منه السلام، و علی جبرئیل السلام 6
و به روایت دیگر، خدیجه فرمود: انّالله هوالسلام و علی جبرئیل السلام، و علیک السلام و رحمةالله و برکاته. 7 یکی از مزایای خدیجه این بود که همواره پیش از بعثت و بعد از بعثت، پیامبر صلی الله علیه و آله را تعظیم می کرد و سخنش را تصدیق می نمود. فضایل حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و کرایم اخلاق او بسیار است که قلم ناتوان امثال بنده توان بیان آن را ندارد.
پی نوشت ها:
۱. اهل البیت - توفیق ابوعلم/102، ترجمه نقل به معنی.
۲. اسدالغابه/436/5 و کتب دیگر. 3. همان.
۳. اسدالغابه/437/5، الاستیعاب، بهامش الاصابه/284/4 و 285. 5. همان.
۴. کشف الغمة/124/2، ای خدیجه، این جبرئیل است که از جانب پروردگارت به تو سلام می فرستد، پس خدیجه عرض کرد: «خداوند، سلام است، و هر سلامی از اوست و بر جبرئیل سلام باد».
۵. کشف الغمة/2ف/124، خداوند، سلام است و بر جبرئیل و بر تو سلام و رحمت و برکات خدا باد.