فضائل ام المومنین حضرت خدیجه اول بانوی مسلمان - سخنرانی استاد حسین انصاریان
آنچه انسان را در مسير پر فراز و نشيب زندگاني از نابسامانيها محفوظ ميدارد و موجب سعادت و سرفرازي و سربلندي او در امتحانات الهي ميشود ، پژوهش پيرامون علوم الهي و معارف اسلامي و پوشاندن جامۀ عمل به دستورات بلند رباني ميباشد .
در اين خصوص ، دستيابي به حقيقت معارف الهي و آشنايي با جايگاۀ حساس و ويژۀ آنها در حيات انساني ، ضروري احساس ميشود .
مركز علمي تحقيقاتي دارالعرفان ، در راستاي اهداف الهي خود ، اين بار افزون بر استفاده از مطالب پربار و عالمانۀ دانشمند محقّق حضرت استاد حسين انصاريان ، با انتشار گلچيني از متن سخنرانيهاي معظّم له ، از بيان پر حرارت و جذاب سخنرانيهاي استاد نيز تشنگانِ معارف سراسر نور ائمه اطهار : را بينصيب نگذاشته و بدون خارج ساختن متن سخنراني از قالب گفتاري آن ، باب ديگري را براي استفاده از معارف آلالله : و سيراب گشتن از اين چشمۀ پرفيض باز نموده است .
اميد كه با عنايات خاص اهلبيت عصمت و طهارت : بيش از بيش بتوانيم از زمزم معارف آن ذوات مقدّس سيراب گرديم .
مركز علمي تحقيقاتي دارالعرفان الشيعي
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و الصلوة و السلام علی سيد الانبياء و المرسلين حبيب الهنا وطبيب نفوسنا ابیالقاسم محمد صلی الله عليه و علی اهل بيته الطيبين الطاهرين المعصومين المکرمين
در جستجوي سرچشمة كوثر
انسانی که شاغول زندگی خود را دستورات خداوند ، انبیاء و ائمه قرار میدهد ، به فرمودة قرآن مجید ، تبدیل به انساني مستقیم خواهد شد . ریشۀ کلمة «مستقیم» ، «ق و م» است ، به معنای پایدار ، استوار و پابرجا ؛ وجودی که در دنیا از حملة همة خطرات معنوی در امان است ، و در قیامت هم از طوفانهای قیامت ، فزع اکبر ، عذاب خدا و آتش جهنم محفوظ است . این دو برنامه که یکی دنیایی است و یکی آخرتی ، بهرة مستقیم بودن است . وجود یک چنین انسانهایی ، منافع مهمی برای دیگران و برای خودشان دارند . حالات این افراد ، اخلاقشان ، اعمالشان ، منششان و روششان ، تربیتکنندة نفوس و رشددهندة دیگران است ، و آنها دیگران را در کنار خودشان مستقیم بار میآورند . هر یک نفری که به خاطر آنها مستقیم شود ؛ چنانكه امام ششم (علیه السلام) با توضیح تأویلی یکی از آیات قرآن(*) ، میفرماید : ثوابش برای آنها ، مساوی با این است که تمام انسانهای آفریده شده ، توسّط آنها مستقیم شدهاند . از این رهگذر ، بهرههای ابدی خالص و دايمی و همیشگی به فرمودة قرآن ، نصیب آنها میگردد . گاهی این گونه از افراد ، جمع خانوادهشان این چنین است ؛ یعنی شوهر و همسرش ، فرزند ، عروس و داماد همگي مستقیم هستند ، به خاطر این که همّشان عاشقانه ، عارفانه بوده و با رغبت ، با میل ، با شوق ، شاغول الهی را که یا کتابهای آسمانی است یا قرآن و یا نبوت ، برای مستقیم بالا آمدن خودشان به کار گرفتهاند . قویترین خانواده ، مستقیمترین و سودمندترین در این عالم ، در اولین و آخرین ، خاندان وجود مبارک رسولخدا (صلوات الله علیه و آله) است که قرآن کریم تحت عنوان ، اهلبیتی که «يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (1) هستند ، از آنها نام برده است .
آنهایی که چه در عالم ظاهر ؛ یعنی زمان حيات دنيويي این خانواده ، چه در عالم معنا ؛ یعنی بعد از پرواز این خانواده به جانب خدا ، وارد این خانه و این بیت شدند و متوسّل به این خانواده گشتند ، فقط محض خاطر این بود که مستقیم شوند و وجودشان از معنویت ، منش و روش آنها بهره ببرد و تبدیل به انسان مستقیم بشوند . یکی از آنهایی كه در زمان خودشان وارد این خانه شد ، خانمي بود كه به عنوان کارگری ، و یا به عبارت سادهتر ، به عنوان کلفتی وارد اين خانه شد :مردي میگوید که من در بیابان داشتم ازجايي عبور میکردم كه به خانم تنهايي برخوردم . ناراحت شدم و دلم سوخت كه در این بیابانبی سر و ته عرب ، چی شده كه این زن در این بیابان تنها و جدا مانده است . آمدم جلو و گفتم که کی هستی و چکارهاي؟ چرا در این جا قرار گرفتی؟ برگشت به من گفت : «فَقُلْ سَلاَمٌ»(2) ، «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»(3) . این آیههاي قرآن را خواند که بگويد چرا ادب نکردی؟ مگر نگفتند به هر کس وارد شدی ، اول سلام کن . جواب بگیر و بعد بپرس . دیدم درست میگوید . این چه زنی است که به من با محاسن سفیدم درس میدهد؟ معلوم میشود که ما هنوز خیلی ادب نشدهایم . گفتم : خانم ! این جا چه کار میکنی؟ او در جواب من این آیه را خواند : «وَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُضِلٍّ»(4) ؛ این سؤال تو بیجاست کسی که در مدار هدایت خدا است ، خیال ميكنی گم شده؟ گم شده به آن میگویند که دین ندارد . كسي که دین دارد ، هر کجا باشد ، پیدا میشود .
بر این خزانة خلقت ، گوهر آشکار ، حق است . گفتم : آدمي هستي ، جنّي ، پریاي؟ هیچ سخني نمیگويي جز اين كه قرآن میخواني . آخر جزء چه طایفهای هستی؟ او در جواب این آیه را خواند : «يَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ» (5). فهمیدم آدميزاد است . گفتم از کجا میآیی؟ این آیه را خواند : «أُولئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ»(6) . از اين سخن معلوم شد او از راه دوري آمده است . گفتم : کجا میروی؟ گفت : «وَ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً» (7). فهميدم قصد کعبه را دارد . گفتم چند روز است كه در سفر حج آمدي؟ گفت : «خَلَقَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ»(8) . با آیه به من فهماند شش روز است كه به اين سفر آمده . گفتم : آيا در این پنج و شش شبانهروز غذا خوردهاي؟ در جواب این آیه را خواند : «وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لا يَأكُلُونَ الطَّعَامَ»(9 ): خداوند جسد و بدن آنان (انبيا) را طوری قرار نداده است که طعام نخورند . گفتم که پس عجله کنید تا از اين جا برویم و به قافله برسیم . اگر بتوانیم به قافله برسیم ، از این بیابان نجات پیدا ميکنيم . گفت : «وَ لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إلَّا وُسْعَهَا» (10). ميخواست به من بفهماند كه قدرت پایش همین مقداري است که میبینم و اين قدرت را ندارد كه بخواهد بدود وچنين كاري در توانش نیست . به او گفتم : بیا پشت سر من سوار مرکب من شو تا هر دو با يك مرکب برویم . گفت : «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (11) با خواندن اين آيه خواست به من بگويد چگونه ممكن است یک مرد نامحرم و زن نامحرم یک جا سوار بشوند؟ چون وقتي بدنشان نزدیک هم باشد ، تولید فساد میکند . گفتم : شما منظور من را از دعوت كردن به سوار شدن ، به اشتباه فهميدي . بعد پیاده شدم و گفتم : شما سوار شوید ، و سوار شد و این آیه را خواند : «سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ»(12) . تا به قافله رسیدیم ، گفتم : خانم ! در این قافله کسی را داری كه آشناي تو باشد؟ چهار آیه خواند : «و َمَا مُحمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ» (13) ، «يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً»(14) ، «يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»(15) ، «يَا مُوسَى . . . . . إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إلّا أَنَا فَاعْبُدْنِي»(16) با خواندن اين آيات به من فهماند كه آشناهايش در اين سفر و در اين قافله ، آن چهار نفري هستند که در این چهار آیه ، اسمشان برده شده است . به كنار قافله كه رسیدیم ، هر چهار نفر آنان آمدند و دورش را گرفتند . او سمت من برگشت و رو به من اين آيه را خواند : «الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»(17) . با قرآن به من گفت اینها پسران من هستند . بعد رو كرد به هر چهار نفرشان ، و با اين آیه : «يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الأمِينُ»(18) به آنها فهماند كه اي بچههای من ! این فرد براي نجات من زحمت کشید و كارش را بيارزش ندانید و در برابر زحمتش ، به او پول بدهید . پسرانش پول كه دادند ، او نگاهي به پول کرد و با خواندن اين آیة قرآن : «وَ اللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ» (19) ، به پسرانش فهماند كه پولي كه دادهاند ، کم است و بايد آن را اضافه کنند . به پسرانش گفتم : من که از این زن ماتزده شدهام ، ميخواهم بدانم او كيست؟ گفتند : مادرمان کنیز حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود و بیست سال است با غیر از قرآن ، با ما حرف دیگری نزده است . (20)
نتيجة اين حكايت اين است كه کُلْفَت و کارگر این خانواده ، خودش شاغول میشود برای خانوادههای جهان ؛ یعنی قرآن ، همة خانوادهها ، خانوادههای مؤمن و اسلامی را این گونه میخواهد باشد : «وَ كَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» (21) : من شما مردم مسلمان و امت اسلام را در همة خوبیها ، گواه و شاهد بر مردم عالم میخواهم که همة منش ، روش و رفتارتان شاهد بر خوبیها باشد و مردم دنیا هر چیزي از شما میبینند ، آن را مثبت ببینند ؛ خوبی ببینند ؛ پاکی ببینند ؛ درستی ببینند . شما خانوادة مسلمان ، از مرد و زن ، از پیر و جوان ، از دولت و ملت ، از ثروتمند و فقیرتان باید شبية اهلبیت : باشد .
سرچشمة كوثر
این کلفت خانة آنان بود كه روش ، منش ، حال ، اخلاق و اعمال او ، روش ، منش ، حال ، اخلاق و اعمال فاطمة زهرا (سلام الله علیها) شده است ؛ یعنی فاطمة زهرا (سلام الله علیها) که مستقیمترین زن در جهان خلقت است ، این مستقیم بودنش را ، استقامتش را و درست بودنش را ، نه با زبان ،بلكه به صورت عملي به یک کلفت انتقال داده ، و از نظر وجودي ، اين کلفت تبدیل به مصداق عینی قرآن شده است .
آنچه گفتيم ، اين پرسش را پيش ميآورد كه حضرتزهرا (سلام الله علیها) خود ، این همة مایههای بینهایت مثبت را از کجا آورده است؟ باید در شیر حضرت زهرا (سلام الله علیها) دقت کرد که چه سینهای به این دختر شیر داده و چه شیری به او داده است ، و آن مادری که این دختر نه ماه در رحم او رشد کرده ، دارای چه حالاتی بوده است . او چه اخلاقی و چه کرامتی داشته است . او چقدر مستقیم بوده است که از طریق رحم ، از طریق شیر ، از طریق عمل ، از طریق اخلاق ، در این دختر جلوه کرده ، مگر نه این که قرآن مجید میگوید ، اول وجود مادر و بعد ، وجود پدر ، در وجود فرزند جلوه میكند ، و هر چه در پدر و مادر باشد ، در وجود بچه سر در میآورد . مصالح ساختمان وجود بچه ، مربوط به پدر بوده و نود درصدش مربوط به مادر است : «اشْهَدُ انَّكِ كُنْتِ نُوراً فِي الأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الأَرْحامَ الْمُطَهَّرَةِ»(22) . حالا ببینید خدیجة کبری (سلام الله علیها) چگونه زنی بود؟
با تحقیقاتی که خود من در مهمترین کتابها کردهام و در این تحقیقاتم به یقین رسیدهام ، اين است كه قبل از پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) ، خدیجة کبری (سلام الله علیها) حاضر نشد ،احدی از افراد مکه را به عنوان شوهر انتخاب کند ؛ چون فردي را از نظر اخلاق ، روش ، منش و عقل و خرد همشأن خودش نمیدید . او خانمي بود با اندیشه ، عاقل ، متفکر ، دانا ، بینا و دارای بصیرت ، و حاضر نشد کنار یک بتپرست و مُشرک یک روز را هم به سر ببرد . اين خانم تا چهل سالگی ازدواج نکرد(23) ، و مطلقاً افرادي که میگویند ایشان قبل از پیغمبر دو بار ازدواج کرده است ، سخني را ميگويند كه در کتابهای اهلسنت آمده(24) ، آن هم تا یک قرن معیّني که اين خبر آن جا قطع شده و قبل از آن ، دیگر چنین مسألهای در کتابهای گذشتۀ آنان وجود نداشته است ؛ یعنی اين تحقیقات کاملاً نشان میدهد که این دو شوهر نسبت داده شده به حضرت خدیجه (سلام الله علیها) ، ساختگی ، دروغ و قلابی بوده است .
حضرت خديجه (سلام الله علیها) كه به سنّ چهلسالگي كه ميرسد ، داراي ثروت فراواني است و عدهای هم با ثروت او کار میکنند و حقالعمل میگیرند . از جمله کسانی که حاضر شد با کاروان تجارتی حضرت خدیجه به شام برود ، رسولخدا (صلوات الله علیه و آله) بود که در آن زمان حدود بیست و چهار سال داشت . کاروان تجارتي خديجه ، از برکت قدم پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) ، تنها با رفتن به یک سفر شام ، سود فراواني کرد . با برگشتن اين كاروان ، خدیجه به غلامش میسره
گفت : از ماجراي رفتن و برگشتن کاروان چه خبر؟ او به خدیجه کبری (سلام الله علیها) گزارش داد كه برخلاف هر بار ، این بار كسي در کاروان بود كه معدن ادب ، فضیلت ، پاکی ، امانت ، کرامت ، صداقت ، اصالت خرد و معرفت ، درستی ، وقار و آرامش بود . این مجموعه را میسره برای خدیجه (سلام الله علیها) گفت . این فضایل ، کرامات ، درستیها ، واسطه حضرت خدیجه (سلام الله علیها) شد برای ازدواج با اين شخصيت دوستداشتني (25).
این ازدواج تنها و براي محض تأمین غریزة جنسی انجام نگرفت . اگر پای بدن در کار بود ، همان وقت که حضرت سیزده و چهارده ساله بود ، ازدواج میکرد ، و هر کسي هم از او خواستگاری میکرد ، آن را قبول میکرد و اين قدر منتظر نميماند ؛ امّا این خانم آمد و حاضر شد با شرافت ازدواج کند ؛ با کرامت ، با فضیلت ، با درستی ، با صدق ، با وفا ، با صفا ، با عقل ، ازدواج کند . براي همين ، به روايتي خود خانم به خانوادة پیغمبر پیشنهاد داد كه اگر جوانتان براي ازدواج حاضر است و دربارة سنّ من ایرادی ندارد ، من حاضرم با او ازدواج کنم .
پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) ميدانست كه چه کسی به او پيشنهاد ازدواج داده است . پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) خبر داشت كه این خانم با همة ثروتش ، دنیای عفّت و عصمت است ؛ دنیاي پاكدامنی و فضیلت است . پیغمبر هم كه ملاک ازدواجش ، نه جوانیش بود ، و نه غریزة جنسی و شهوت ، اين پيشنهاد را پذيرفت و با آدمیت ، انسانیت و عقل ازدواج کرد . اين چنين است كه باید محصول این ازدواج ، فاطمه (سلام الله علیها) بشود ؛ یعنی دو عقل ، دو خرد ، دو فضیلت ، دو کرامت ، دو عظمت ، دو دریای صدق و وفا ، با همدیگر ، وجود فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را تشکیل میدهند . زهرا (سلام الله علیها) از یک طرف خدیجه (سلام الله علیها) است ، و از یک طرف ، پدرش ، پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) ، است .
چلهنشيني پيامبر به دستور خدا براي متولّد شدن فاطمه
ازدواج صورت گرفت . جبرئیل (علیه السلام) نازل شد و گفت : یا رسول الله (صلوات الله علیه و آله) ! خدا میفرماید ، چهل روز روزه بگیر و خانة خدیجه را هم ترک کن . رسولالله (صلوات الله علیه و آله) تا شب چهلم ، چهل روز روزه گرفت . یکی از یاران باوفایش را فرمود ، به در خانة خدیجه (سلام الله علیها) برود و از طرف او بگويد : خدیجه بزرگوار ! من قهر نکردهام ، بلكه من به دستور خدا ، خانه را ترک کردم و به زودي برخواهم گشت و هیچ عیب و علتی در بين نيست و تنها من بايد چهل روز از شما کنارهگیری کنم و دستور خدا چنين است ، و برای این که بداني خدیجه تو کیستی ، به تو خبر ميدهم كه پروردگار در شبانهروز ، چندين بار ، به وجود تو بر تمام ملائکه مباهات میکند .
شب چهلم جبرئیل آمد و گفت : درب را ببندید و وقت افطار کسی را در خانه راه ندهید . بعد طَبَقي جلوی پیغمبر گذاشت و گفت : با اين طعام افطار كن . سپس طبق را گشود . در آن خوشههايي از خرما و انگور كه قسمتي از آن خورده شده بود ، قرار داشت . پيامبر با آن طعام افطار کرد و بلند شد و به سمت محراب عبادت رفت . جبرئیل شانهاش را گرفت و گفت : خدا میفرماید عبادت امشب تو ، رفتن به نزد خدیجه (سلام الله علیها) است . الآن تو با چهل شبانهروز روزه و عبادت ، آمادة این شدهاي که ریشة زهرا (سلام الله علیها) در وجودت جوانه بزند و بايد این ريشه را امشب به خدیجه منتقل نمايي .(26) فاطمه (سلام الله علیها) در آن جا باید نُه ماه تربیت شود و رشد کند . این رحم پاکترین رحم عالم است . اگر رحم دیگری شایستگی زهرا (سلام الله علیها) را داشت ، او در آن رحم رشد می کرد .
سخن گفتن فاطمه با خديجه در شكم مادر
خدیجه کبری (سلام الله علیها) كه حامله شد ، یک روز پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) آمد و ديد در خانه صدای صحبت میآيد . ايشان در اتاق را باز نکرد تا صحبت خدیجه (سلام الله علیها) تمام بشود . اين رفتار پيامبر (صلوات الله علیه و آله) ؛ یعنی ادب بکنید و در حرف مردم ندوید . حرفهاي آنها با هم که تمام شد ، دید که خديجه (سلام الله علیها) تنهاست و خانم دیگری هم پیشش نیست . به خديجه (سلام الله علیها) گفت : پس شما با چه کسی حرف می زدی؟ خدیجه (سلام الله علیها) گفت : آقا ! با این بچهای که در رحم دارم . این كار ، باعث آرامش و مایة قرار من شده است . او با من حرف می زند و به من دلداری میدهد . این بچه ، مسايل شگفتانگيزي را براي من مطرح میکند . رسولالله (صلوات الله علیه و آله) فرمود : خدیجه (سلام الله علیها) ! به من خبر دادهاند كه این بچه دختر است و مادر یازده امام و همسر امام . این عنایت را خدا نسبت به تو انجام داد . (27)
اظهارات شگفت پيامبر (صلوات الله علیه و آله) دربارة خدیجه (سلام الله علیها)
رسولخدا (صلوات الله علیه و آله) اظهارات شگفتي را دربارة خدیجه (سلام الله علیها) ابراز کرد . چه شگفت است این نظریاتی که وجود مقدّس رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) دربارة خدیجه کبری (سلام الله علیها) داشت و این زن چه زن فوقالعادهای بود . رسولخدا (صلوات الله علیه و آله) میفرماید : «اَفْضَلُُ نَسَاءِ الْجَنَّةِ اَرْبَعٌ : خَدِيجَةُ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ ، وَ فَاطَمَةُ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَ مَرْيَمُ بِنْتِ عِمْرَانَ ، وَ آسِيَةُ بنِْتِ مُزَاحِمٍ ، اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ»(28) : برترین زنان هشت بهشت ، چهار زن بوده و بیشتر نيستند : خدیجه (سلام الله علیها) ، فاطمه (سلام الله علیها) ، مریم ، آسیه . ببینید با این شاغول قرآن ، خدیجه (سلام الله علیها) تا کجا پرواز کرد . او آمد و در کنار زهرا (سلام الله علیها) ، مریم و آسیه قرار گرفت . بهترین زنان بهشت ،چهار نفرند : مريم بنت عمران ، خدیجه بنت خويلد ، و فاطمه بنت محمّد ، و آسيه بنت مزاحم ، زن فرعون . امام موسيكاظم (علیه السلام) فرموده : «قَالَ رَسُولُ اللهِ : اِنَّ اللهَ اِخْتَارَ مِنَ النِّسَاءِ اَرْبَعَاً : مَرْيَمَ ، وَ آسِيَةَ ، وَ خَدِيجَةَ ، وَ فَاطَمَةَ»(29) : (صلوات الله علیه و آله) میفرماید : خدا از نظر ایمان ، اخلاق و عمل ، به تمام زنان اولین و آخرینشان نظر کرد و چهار زن را به عنوان بندگان برتر ، انتخاب کرد : مریم ، آسیه ، خدیجه (سلام الله علیها) و فاطمه (سلام الله علیها) .
پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) فرمود : «اِشْتَاقَتِِ الْجَنَّةُ إِلَى اََرْبَعٍ مِنَ النِّسَاءِ : مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ ، وَ آسِيَةِ بِنْتَ مُزَاحِمِ ، زَوْجَةِ فِرْعَوْنَ ، وَ هِيَ زَوْجَةُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فِي الْجَنَّةِ ، وَ خَدِيجةِ بنِْتِ خُوَيْلِدِ زَوْجَةِ النَّبِيّ ِصلى الله عليه و آله فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ ، وَ فَاطَمَةِ بِنْتِ مُحَمَّدٍصلى الله عليه و آله»(30) : بهشت ، ولع ديدار با اين چهار زن را دارد و میگويد كه این چهار زن چه وقت در من قرار میگیرند که من دارم از فراق اینها ، میمیرم ؛ شوق بهشت به اين چهار زن است : مریم دختر عمران ، آسیة دختر مزاحم ، زن فرعون در دنيا و زن بهشتي پيامبر (صلوات الله علیه و آله) در آخرت ، خدیجة (سلام الله علیها) دختر خویلد ، همسر پيامبر (صلوات الله علیه و آله) در دنیا و آخرت ؛ یعنی ده میلیون حورالعین جای یک خدیجه (سلام الله علیها) را در قیامت نمیگیرند و به تعبيري ، حورالعین آن جا راه ندارد ؛ خدیجه (سلام الله علیها) به جاي مُزد حورالعینِ پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) ، برای پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) بس است ، و فاطمه (سلام الله علیها) ، دختر پيامبر (صلوات الله علیه و آله) .
سلام فرستادن خدا بر خديجه (سلام الله علیها)
جبرئیل (علیه السلام) بر پيامبر (صلوات الله علیه و آله) نازل شد . پس گفت : «اِقْرَاْ خَدِيجَةَ السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا . » : سلام من را به خدیجه برسان ، پس رسولالله (صلوات الله علیه و آله) گفت : «يَا خَدِيجَةُ ! هَذَا جَبْرئيلُ يَقْرِئُكَ السَّلَامَ مِنْ رَبِّكَ» : الآن جبرئیل (علیه السلام) پیش من است و از جانب خدا به تو سلام میرساند ، پس خديجه (سلام الله علیها) گفت : «اللهُ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ عَلَى جبْرئيلِ السَّلَامُ» . (31)
بيعت نمودن خديجه با علي (علیه السلام)
علی (علیه السلام) سیزده ساله بود كه پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) او را صدا زد و فرمود : علی جان ! بیا کنار من بنشین ، و به خدیجه (سلام الله علیها) هم فرمود : خدیجۀ من ! شما هم بیا . بعد رو به آنها گفت : پس از مرگ من ، ولايت علي (علیه السلام) بر جهان واجب میشود و امام بعد از مرگ من ، علی (علیه السلام) است ، هر چند الآن او سیزده سالش است و هنوز زمان ولايت او نرسيده ، ولي من میخواهم پیش خدا پروندهات پر و کامل بشود . علی جان ! دستت را بگذار روی زمین ، و امیرمؤمنان (علیه السلام) دستش را روی زمین گذاشت .
پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) هم دستش را گذاشت روی دست علی (علیه السلام) ، و بعد به خدیجه (سلام الله علیها) فرمود ، دستت را بگذار روی دست من ، و با علی (علیه السلام) به عنوان امام واجبالاطاعة بیعت کن ؛ چون در قیامت اگر در پروندة مردم ، رضایت علی (علیه السلام) نباشد ، آنان اهل نجات نیستند . خدیجه (سلام الله علیها) گفت : یا رسولالله ! به جان ، ولایت علی (علیه السلام) را میخرم و با علی (علیه السلام) بیعت میکنم تا آن جا كه حاضرم جانم را فدای علی (علیه السلام) کنم(32) . این بيعت ، يك بیعت صحیح است .
امام مجتبی (علیه السلام) همقيافۀ حضرت خديجه (سلام الله علیها)
امام مجتبی (علیه السلام) در توضیح آیه شریفۀ «فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ»(33) : من شما را در رحم مادرتان به هر شکلی که خواستم صورتبندی کردم و قیافه به شما دادم ، فرمود : «صَوَّرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِىَّ بْنِ اَبىطَالِبٍ فِي ظَهْرِ اَبِىطَالِبٍ عَلَى صُورَةِ مُحَمَّدٍ ، فَكَانَ عَلَىُّ بْنِ اَبِىطَالِبٍ اََشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عليه و آله» (34) : خدا در صلب ابیطالب شکل و قیافة علی (علیه السلام) را به شکل و قیافة پیامبر نقاشی کرد . تا حالا میدانستید علی (علیه السلام) شکل کیست؟ مگر خدا در قرآن نمیفرماید : علی و پیغمبر ، جان هم هستند «وَ أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ» (35) ، «فَكَانَ عَلَىُّ بْنِ اَبِىطَالِبٍ اََشْبَهَ النَّاسِ بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عليه و آله» ، و امّا خدواند برادرم حسین (علیه السلام) را به شکل مادرم فاطمه (سلام الله علیها) در رحم مادر نقاشی کرد : «وَ كَانَ الْحُسَيْنُ بْنِ عَلَّىٍ اََشْبَهَ النَّاسِ بِفَاطَمَةِ» (36) ، و امّا من را که میخواست در رحم مادرم زهرا (سلام الله علیها) صورتگری کند ، من را به شکل مادر بزرگم خدیجه (سلام الله علیها) نقاشی کرد : «كُنْتُ أشْبَهَ النَّاسِ بِخَدِيجَةِ الْكُبّرَى» (37).
کار شخصیت این زن و مستقیم شدنش به جایی رسید که ما میخواهیم امام حسین (علیه السلام) را معرفی کنیم ، برخلاف آنچه در دنيا مرسوم است كه افراد را با پدرانشان معرفی میکنند ، ما اباعبدالله (علیه السلام) را در دو جا ، با مادر معرفی میکنیم : «السَّلَامُ عَلَيْکَ يَابنَ فَاطَمَة الزَّهْرَاء السَّلَامُ عَلَيْکَ يَابْنَ خَدِيجَة الکُبّرَی» (38).
نقش ثروت خديجه (سلام الله علیها) در برپايي دين اسلام
در روایت دارد كه در روز غربت پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) ، خدیجه (سلام الله علیها) وزیر صادق پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) بود و پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) در كنار او آرامش مييافت(39) . با اين كه خديجه (سلام الله علیها) پيش از ازدواج با پيامبر (صلوات الله علیه و آله) ، زني ثروتمند بود ، تمامي بیست میلیون دینار ثروت خود را در مسير و راه پیغمبر هزينه كرد . ابنعباس در تفسير آية «وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَى»(40) فرموده : خداوند ميگويد : خداوند تو را پيش قومت ، فقير يافت بيآن كه مالي براي تو باشد ، پس با مال خديجه تو را بينياز كرد (41). پيغمبر نيز درتجليل اين فداكاري فرمود : «مَا قَامَ وَ لَا اسْتَقَامَ دِينِي اِلَّا بِشَيْئَيْنَ : مَال خَدِيجةِ وَ سَيْفِ عَلِيِّ بْنِ اَبِيطَالِبٍ»(42) : این دین به مال خدیجه (سلام الله علیها) و شمشیر علی (علیه السلام) تا روز قیامت پا بر جا شد ؛ یعنی پيغمبر (صلوات الله علیه و آله) ثواب مال خدیجه (سلام الله علیها) را گذاشت کنار شمشیر علی (علیه السلام) . در پاسخ به اين تلاشها و ياريها بود كه پيغمبر (صلوات الله علیه و آله) خديجه (سلام الله علیها) را به پاداش خانهاي در بهشت بشارت داد ، خانهاي از يك قطعه (از زبرجد) در بهشت كه در آن رنج و ناآرامي نيست .(43)پ
خديجه (سلام الله علیها) تمام سختیها را همراه پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) تحمّل کرد و تمام هزار شبانهروزي كه حضرت (صلوات الله علیه و آله) در شعب ابیطالب حبس بود ، اين بانو خم به ابرو نیاورد . این زن ، هزار شبانهروز ، تشنه ، گرسنه و پابرهنه در محاصرة دشمن به سرآورد و در اين مدّت ، همیشه به پیامبر (صلوات الله علیه و آله) میگفت : جان من فدای تو باد !
او كه از آن هزار شبانهروز محاصره ، به درآمد ، از بس که در اين محاصره زجر دیده بود ، بيمار شد و به مرگ نزدیک گشت . (44)
زبان حال خديجه (سلام الله علیها) هنگام مرگ
بيماري خديجه (سلام الله علیها) كه شدت گرفت ، پيغمبر (صلوات الله علیه و آله) به نزد او رفت و کنار بسترش نشست . خديجه (سلام الله علیها) گریه ميکرد . پیغمبر (سلام الله علیها) فرمود : خدیجه جان ! چرا گریه میکنی؟ عرض کرد : الان كه لحظات آخر عمرم است ، فقط برای یک مسأله گریه میکنم و آن این است كه نمیدانم الآن که دارم میمیرم ، آیا خدا از من راضی است یا نه؟ جبرئیل (علیه السلام) نازل شد و فرمود : یا رسولالله ! خدا میفرماید ، سلام من را به خدیجه (سلام الله علیها) برسان و بگو ،. من از تو راضی هستم . خدیجه شاد شد .
بعد خدیجه (سلام الله علیها) گفت : آقا ! من خواهشی از شما دارم ، ولي خجالت میکشم آن را به شما بگويم ؛ شما از اتاق بیرون بروید تا من آن را به دخترمان فاطمه (سلام الله علیها) بگویم تا او بعداً آن را به شما بگوید . خدیجه (سلام الله علیها) فاطمة پنج ساله را صدا کرد و از او خواست كه كنارش بنشيند . سپس به او گفت : فاطمة من ! من میخواهم به خانة قبر بروم و به عالم برزخ داخل شوم ، برای محفوظ ماندن من از عذاب قبر و برزخ ، تو به پدرت بگو مرا در عبای خودش بپيچد و کفن کند . فاطمه جان ! میداني پدرت در این عبا چقدر خدا را عبادت کرده؟ فاطمه (سلام الله علیها) گفت : چشم مادر . فاطمه (سلام الله علیها) بیرون آمد و گفت : پدر ! مادر میگوید من را در عبای خودت کفن کن ! پيغمبر فرمود : فاطمه جان ! چشم ، و عباي خود را به او داد . فاطمه (سلام الله علیها) آن را براي مادر بُرد و مادر از ديدن آن ، بسيار خوشحال شد .
هنوز سه روز از وفات ابوطالب (علیه السلام) نگذشته بود كه خديجه (سلام الله علیها) هم وفات يافت . پيغمبر (صلوات الله علیه و آله) شروع كرد به اين كه جسم شريف آن حضرت را آمادة سفر آخرت نمايد ، همين كه خواست حضرت را كفن كند ، جبرئيل (علیه السلام) نازل شد و گفت : در ميان اين بقچه ، كفن خديجه (سلام الله علیها) است از لباسهاي بهشتي كه خداوند آن را به او هديه نموده . بعد بقچهاي به پیغمبر (صلوات الله علیه و آله) داد و گفت : يا رسولالله ! خدا پنج کفن فرستاده كه اولین آنها متعلّق به خدیجه (سلام الله علیها) است . اما عبایی که از تو خواسته ، نخست ، رویش را با آن بپوشان و بعد او را با كفني كه من دادهام ، بپوشان . دومین اين كفنها هم متعلّق به دخترت فاطمه (سلام الله علیها) است و یکی از آنها هم متعلّق به خودت است ، و چهارمين آنها هم متعلّق به علی (علیه السلام) است و پنجمین آنها هم متعلّق به حسن (علیه السلام) تو است . (45)
پيغمبر (صلوات الله علیه و آله) كه نمیخواست فاطمه (سلام الله علیها) شاهد مرگ مادرش باشد ، فاطمه (سلام الله علیها) را بغل کرد و به خانة ابوطالب برد و او را به زن عمويش ، فاطمه بنت اسد ، مادر علي (علیه السلام) ، سپرد . بعد هم برگشت سر خدیجه (سلام الله علیها) را به دامن گرفت . خدیجه (سلام الله علیها) از دنیا رفت . هنگام مرگ ، فرشتگان به استقبال حضرت آمده بودند . (46) سپس جسد مطهّر خديجه (سلام الله علیها) را با يارانش به حجون بردند تا او را در كنار قبر مادرش ، حضرت آمنه ، به خاك بسپارند . هنوز نماز ميّت تشريع نشده بود ، براي همين خود رسولخدا (صلوات الله علیه و آله) درآن قبري كه براي حضرت خديجه (سلام الله علیها) آماده كرده بودند ، رفت و خوابيد و سپس بيرون آمد . بعد آن گوهر پاك را در آن جا به خاك سپرد و او با ملکوتیان همنشین شد .
پيامبر (صلوات الله علیه و آله) كه به خانه رفت ، پيوسته فاطمة خردسال به گرد پيامبر ميچرخيد و سراغ مادرش را ميگرفت ، و رسولالله (صلوات الله علیه و آله) نميدانست به او چه بگويد تا اين كه جبرئيل (علیه السلام) نازل شد و گفت : پروردگارت به تو دستور ميدهد كه بر فاطمه (سلام الله علیها) سلام كني و به او بگويي كه مادرت در ميان آسيه ، زن فرعون ، و مريم ، دختر عمران ، به سر ميبرد ، در خانهاي از تارهاي طلا و نقره كه چارچوبهايش ، از طلا و ستونهايش ، از ياقوت قرمز است . پس فاطمه (سلام الله علیها) گفت : «اِنّ اللهَ هُوَ السَّلَامُ و مِنْهُ السَّلَامُ و اِلَيْهِ السَّلَامُ» . (47)
--------------------------------------------------------------------
پاورقی
*. اشاره به آية 32 سورة مائده.
1. احزاب:33.
2. انعام: 54.
3 انعام: 67.
4 زمر:37
5 . اعراف: 31.
6 فصلت:44.
7. آلعمران:97.
8. فرقان:59
9. انبياء: 8.
10. مؤمنون: 62.
11. انبياء: 22.
12. حم: 13.
13. آلعمران: 144.
14. مريم: 12.
16 . ص: 26.
17. طه:11ـ14.
18 . كهف:46.
19 قصص: 26.
15 بقره:261.
20 . مناقب آلابيطالب، ج3، ص121ـ 122.
21 . بقره:143.
22 . زيارت اربعين، به نقل از سيد بن طاووس، الاقبال، ج3، ص101.
23. حميری قمي، قربالاسناد، ص225 ـ حسين بن حمدان حصيبي، الهداية الكبری، ص40 .
24. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص20.
25 . الهداية الكبری، ص51 .
26 . بحارالانوار، ج16، ص78 ـ80.
27. ابنحمزة طوسي، الثاقب في المناقب،ص285.
28 احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ص76.
29بحارالانوار، ج14، ص201.
30.بحارالانوار، ج43، ص52.
31. محمد بيومی، سيدة فاطمة الزهراء3، ص171.
32. بحارالانوار، ج18، 233.
33 انفطار:8. 2.
34. ابن شهر آشوب شيرازي، مناقب، ج3، ص170.
35. آلعمران:61.
36. همان.
37 . همان
38. شيخ طوسي، مصباحالمجتهد، ص720.
39. ابنسيدالناس، عيونالاثر، ج1، ص171ـ بحارالانوار،ج16، ص7.
40 . ضحي:8.
41. شيخ صدوق، عللالشرايع، ص130.
42 . شيخ محمد مهدي حائري، شجرة طوبي، ص233.
43 . بحارالانوار،ج16، ص8.
44. بحارالانوار، ج18، ص233
45. شجرة طوبي، ج2، ص234.
46. نمازی، مستدرك سفينةالبحار، ج2، ص35.
47. تبريزي انصاري، اللمعة البيضاء، ص23.
#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
منتشرشده در
فضائل
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.