پيامبر(صلوات الله علیه و آله) و ام المومنین حضرت خديجه(سلام الله علیها) اوج ادب و عاطفه

(0 رای‌ها)

(البته به نقل اهل تسنن) 9 شوّال سال 28 قبل از هجرت، روزي بود كه پيامبر اكرم(صلوات الله علیه و آله) خديجه كبرا(سلام الله علیها) آن بانوي بزرگ را به همسري گرفت.  بي ترديد روز مباركي براي امت اسلامي و مبدأ بركات بسيار بود. آنچه مي خوانيد نگاهي كوتاه است به روابط عاطفي ميان پيامبر(صلوات الله علیه و آله) و خديجه(سلام الله علیها) كه اشاره اي نيز به مقدمات اين ازدواج دارد.

 

 زندگي مشترك پيامبر(صلوات الله علیه و آله) و خديجه(سلام الله علیها) درس آموز تمام مردان و زناني است كه جوياي سعادت در زندگي خود هستند. عدم دلبستگي خديجه به سيم و زر دنيا وتوجه به امور معنوي، عشق و علاقه به پيامبر(صلوات الله علیه و آله)، عطوفت و مهرباني متقابل رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) و خديجه(سلام الله علیها)، ايثار و وفاداري نسبت به يكديگر، همه و همه درسهاي آموزنده اي است براي جويندگان سعادت.


شخصيت حضرت خديجه(سلام الله علیها)
خديجه را نبايد تنها يك بانوي سرمايه دار دانست. كه شتران حامل مال التجاره را به مناطق مختلف مي فرستاد، و سودهاي كلان بدست مي آورد، بلكه وي به عنوان يك شخصيت معنوي، عفيف، پاكدامن و ايثارگر، داراي شناخت و فكر بلند و تيزبين مطرح بود.
اين بانوي بزرگ، حتي در دوران جاهليت، كه پاكدامني جايگاهي نداشت، به دليل عفّت و دامن پاكش، طاهره ناميده مي شد. «و كانت تُدعي في الجاهلّية بالطّاهره لشدّة عفافها و صيانتها».(1)


خديجه آنچنان بر بلنداي معنويت صعود كرده است كه پيامبر خدا(صلوات الله علیه و آله) به كمال وي شهادت داده و فرموده است: «كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الاّ أربع: آسية بنت مزاحم امرأة فرعون، و مريم بنت عمران، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد(صلوات الله علیه و آله)».(2)


مردان بسياري قلّه كمال را فتح نموده اند، ولي از زنان، چهار نفر به اين قلّه دست پيدا كرده اند:
آسيه دختر مزاحم و همسر فرعون، مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد(صلوات الله علیه و آله).
اين بانوي بامعرفت، آنچنان حقيقت شناس و تيزبين است كه در ميان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولين فردي است كه نبوت رسول خدا را تصديق مي كند، و مدال پرافتخار ايمان را بدست مي آورد.(3)
خديجه از بهترين زنان بهشت و برگزيده خداوند تبارك و تعالي است.(4)
مقام اين بانوي بزرگ به اندازه اي رفيع است كه پيامبر خدا(صلوات الله علیه و آله) خطاب به وي فرمودند: «يا خديجة انّ اللّه عزّ و جلّ ليباهي بكِ كرام ملائكته كلُّ يومٍ مرارا».(5)
خديجه! خداوند عز و جل روزي چندين بار به عظمت تو در نزد ملائكه مقربش مباهات مي كند.
و در مورد ديگر نيز فرموده است: «قال جبرئيل: هذه خديجة فاقرء عليهاالسلام من ربّها و منّي و بشّرها بيت في الجّنة»(6). سلام خداوند و مرا به خديجه ابلاغ كن و مژده خانه اي در بهشت را به او بده.
زمينه ازدواج با رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)
خديجه از پيش مانند ساير مردم، محمد(صلوات الله علیه و آله) عزيز قريش را به عنوان فردي امين و درستكار مي شناخت. بر همين اساس از حضرتش دعوت كرد تا مسؤوليت يكي از كاروانهاي تجارتي وي را بپذيرد، و شايد هم مي خواست شخص مورد علاقه خود را به دقت بيازمايد. به هر حال، محمد(صلوات الله علیه و آله) مسؤوليت كاروان را پذيرفت. خديجه هم غلام مورد اعتماد خود مَيْسره را همراه حضرتش نمود، تا هم كمك كارش باشد، و هم هنگام بازگشت گزارش سفر را از وي دريافت كند.


علايم نبوت در سفر تجارت
در بازگشت كاروان تجاري، آن چيزي كه بيشتر از خير و بركت و سود تجارت اين سفر، به سرپرستي محمد(صلوات الله علیه و آله)، نظر خديجه را به خود جلب نمود، گزارش دل انگيز ميسره بود:
... در بين راه به صومعه راهبي رسيديم. امين كاروان زير سايه درختي كه نزديك صومعه بود قرار گرفت، راهب صومعه آمد و پرسيد: اين شخص چه كسي است كه زير اين درخت آرميده است؟
گفتم: مردي از قريش، از اهل حرم.
گفت: تا كنون جز پيامبران خدا كسي زير اين درخت قرار نگرفته است!!
خديجه بسيار متعجب شد و تشنه شنيدن سخنان ميسره، كه وي اضافه كرد و گفت:
در بين راه هوا به شدت گرم بود، ناگهان دو فرشته را ديدم كه آمده اند و بر سر امير كاروان سايه افكنده اند و او زير سايه فرشتگان حركت مي كرد.(7)
اين گزارش، آنچنان قلب خديجه را از عشق به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) آكنده نمود كه بلافاصله خود را به عموي دانشمند خويش، ورقة بن نوفل رسانيد، و جريان را با وي در ميان گذاشت.
ورقة بن نوفل گفت: اگر اين گزارش ميسره درست باشد، محمد(صلوات الله علیه و آله) همان پيامبري است كه بعثتش به اين امت وعده داده شده است، و من اوصاف وي را در كتابها خوانده ام.(8)


عشق سرشار خديجه به محمد(صلوات الله علیه و آله)
آن گزارش ميسره، و اين نويد ورقة بن نوفل، چنان طوفاني از محبت محمد(صلوات الله علیه و آله) در دل خديجه ايجاد كرد كه بي صبرانه حضرتش را طلبيد و خطاب به وي چنين گفت:
«يا بن عم، انّي قد رغبت فيك لقرابتك و سطوتك في قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حديثك».(9) اي پسرعمو، به دليل خويشي، شرافت خانوادگي، امانتداري، حسن خلق و راستگويي كه در شما سراغ دارم، به شما اشتياق پيدا كردم.
آنگاه براي ازدواج با پيامبر(صلوات الله علیه و آله) اعلام آمادگي كرد.
اين عمل خديجه نشان دهنده اين است كه وي گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوي داشت. او طالب شخص با كمال بود، نه فرد پولدار.
بر اساس همين ديدگاه بلند بود كه خواستگاراني پولدار چون عقبة بن ابي معيط و صلت بن ابي يهاب، كه هر كدام چهارصد غلام و كنيز داشتند را نپذيرفت(10). اما در برابر شخص باكمالي چون رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)، هم خود پيشنهاد ازدواج داد، و هم مهريه را از مال خود
* اين بانوي بزرگ، حتي در دوران جاهليت، كه پاكدامني جايگاهي نداشت، به دليل عفّت و دامن پاكش، طاهره ناميده مي شد.
تعيين كرد. امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: در جلسه خواستگاري، خديجه(سلام الله علیها) وقتي ملاحظه كرد عمويش ورقة بن نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمي آيد، بي درنگ گفت:
«يا عمّاه انّك و ان كنت اولي بنفسي منّي في الشهود، فلست اولي بي من نفسي، قد زوجّتك يا محمد نفسي و المطّهر عليّ في مالي»(11) عموجان ممكن است درمسايل ديگر اختيار مرا داشته باشيد، ولي اينجا اختيار با خود من است. سپس گفت: اي محمد من خودم را به همسري شما درآوردم، و مهر را هم خودم از مال خود قرار مي دهم.
اين كار خديجه عشق غير قابل توصيف وي را نسبت به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) مي رساند، آن هم عشقي مقدس و معنوي كه وراء همه امور مادي است، عشق به كمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبيهاست، و در يك كلام عشق به خداست.


اين بانو مي داند كه همه سعادت و خوشبختي در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بياني چنين مي گويد: «سَعِدَتْ مَنْ تُكونُ لِمحمّدٍ قرينةً، فانّه يُزيِّنُ صاحِبَه»(12) خوشبختي نصيب زني است كه همسر محمد(صلوات الله علیه و آله) گردد، زيرا محمد براي وي مايه افتخار است.


محبت و علاقه 
اين واقعيت را ابوطالب(علیه السلام) در خطبه عقد چنين بيان كرد: « و له في الخديجة رغبة ولها فيه رغبة»(13) خديجه و محمد هر دو علاقه مند به يكديگر هستند.

* حضرت خديجه: خوشبختي نصيب زني است كه همسر محمد(صلوات الله علیه و آله) گردد، زيرا محمد براي وي مايه افتخار است.
همان گونه كه خديجه نسبت به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) شناخت پيدا نموده و به حضرتش علاقه مند شده بود، رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) نيز كمالات خديجه(سلام الله علیها) را دريافته و او را شايسته براي همسري خود مي دانست. و لذا با اينكه وي قبلاً دو شوهر ديگر كرده، و از نظر سني بنا به قولي 15 سال از رسول خدا بزرگتر بود(14)او را از هر زن ديگر براي همسري خود مناسبتر ديد، و با وي ازدواج نمود، و او را همواره مورد احترام و تجليل قرار مي داد.
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) هيچ زني را همتاي خديجه قرار نمي داد «يثني عليها و يفضّلها علي سائر امّهات المؤمنين و يبالغ في تعظيمها»(15). او را ستايش مي كرد و بر ساير همسران خود برتري مي داد و در بزرگداشت و تكريم او تلاش زياد مي نمود.


ادب خديجه در برابر رسول خدا(صلوات الله علیه و آله)
بررسي زندگي مشترك رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) و خديجه(سلام الله علیها) نشان مي دهد كه اين دو شخصيت بزرگ كه الگوي همه انسانهاي باكمال مي باشند، براي يكديگر ارزش خاصي قائل بودند. وي نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر كه دستش از مال دنيا تهي بود نمي كشيد، بلكه با افتخار ثروت كلان خود را در اختيار همسر خويش قرار داد. وقتي پيشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل اين پيشنهاد فرمود: «يا عم ابنة أنت امرأة ذات مال و أنا فقير لاأملك الاّ ما تجودين به عليّ و ليس مثلك من يرغب في مثلي و أنا أطلب امرأة يكون حالها كحالي و مالها كمالي».
شما بانويي هستيد داراي ثروت و من فردي فقيرم كه چيزي در اختيار ندارم، كسي داراي موقعيت تو رغبت به كسي مثل من پيدا نمي كند، من جوياي همسري ام كه حالش مانند حال خودم و از نظر مالي همتاي خود من باشد.
بانوي باكمال قريش كه شرافت و كمال با ذاتش عجين بود، در پاسخ گفت: «واللّه يا محمد ان كان مالك قليلاً فمالي كثير، و من يسمح لك بنفسه كيف لا يسمح لك بماله، و أنا و مالي و جواري و جميع ما املك بين يديك و في حكمك لا امنعك منه شيئا».


به خدا سوگند اي محمد اگر تو مالي نداري، من ثروت زيادي دارم، و كسي كه خود را در اختيار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمايه ام، و كنيزانم و آنچه كه در اختيار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هيچ منعي از طرف من نيست.
آنگاه اشك در چشمانش حلقه زد و گفت:
واللّه ما هب نسيم الشمال
الاّ تذكرت ليالي الوصالي
ولا أضامن نحوكم بارق
الاّ توهمت لطيف الخيال
جور الليالي خصّني بالجفا
منكم و من يأمن جور الليالي
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بّد لي منكم علي كل حال(16)
به خدا سوگند هر وزش نسيم، مرا به ياد شبهاي وصال مي اندازد
و چون از سوي (خانه) شما فروغي درخشيدن مي گيرد، مي پندارم كه آن نور شبح و
سايه شما است
درد و جور شبانه اي از (فراق) شما كشيده ام، و چه كسي (دلداده اي ) است كه از جور و رنج شبانه در امان باشد
ترحم و دلسوزي كنيد، و عطوفت به كار گيريد، كه در هر حال مرا گريزي از (دلبستگي) به شما نيست.
ممكن است كسي گمان كند، اين ادب و احترام خديجه آن هم نسبت به شوهري چون رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) يك امر عادي و طبيعي است، در حالي كه با اندك توجهي مي شود دريافت كه
* اين گزارش، آنچنان قلب خديجه را از عشق به رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) آكنده نمود كه بلافاصله خود را به عموي دانشمند خويش، ورقة بن نوفل رسانيد، و جريان را با وي در ميان گذاشت.
ادب خديجه نسبت به شوهر عزيزش، فراتر از ادب يك زن در برابر شوهر است.


وي از آن جهت كه شخصيت رسول خدا را شناخته، و رفعت مكان وي را درك كرده است، اين گونه محترمانه برخورد مي كند.
اين ادب و احترام، حتي قبل از ازدواج نيز از اين بانو نسبت به عزيز قريش ديده مي شود. خديجه هنگامي كه از امين قريش براي سرپرستي كاروان تجارتي استفاده مي كند، به دو غلام خود، ميسره و ناصح مي گويد: «اعلما قد ارسلت اليكما امينا علي اموالي و انه امير قريش و سيّدها، فلا يدٌ علي يده، فان باع لايمنع، و ان ترك لا يؤمر، فليكن كلامكما بلطف و أدب و لا يعلوا كلامكما علي كلامه».
من اميني بر اموال خود گماشتم، همو كه امير بزرگ قريش است، دستي بالاي دست او نيست. اگر تصميم بر فروش متاعي بگيرد، نبايد كسي مانع شود. اگر تصميم گرفت چيزي نفروشد، كسي حق ندارد دستوري به او بدهد. شما موظفيد با لطف و ادب با وي سخن بگوييد، و بالاي حرف او حرفي نزنيد.
قدرداني رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) از خديجه(سلام الله علیها)
اگر خديجه نسبت به همسر گرامي خود اين گونه رعايت ادب و احترام مي كند، رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) نيز از خديجه به نحو شايسته اي قدرداني مي نمايد، و براي خديجه احترام خاصي قائل مي شود، كه در اينجا به نمونه هايي از آن اشاره مي شود.
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) در زندگي، خود با رأي و نظر خديجه مخالفت نمي نمود. مثلاً وقتي ابوالعاص، پسر خواهر خديجه، زينب، دختر رسول خدا را خواستگاري نمود، «فسألت خديجة رسول اللّه (صلوات الله علیه و آله) ان يزوّجه و كان رسول اللّه لا يخالفها»، خديجه از رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) خواست كه زينب را به وي تزويج كند، و رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) پيشنهاد وي را پذيرفت
* به خدا سوگند هر وزش نسيم، مرا به ياد شبهاي وصال مي اندازد
و چون از سوي (خانه) شما فروغي درخشيدن مي گيرد، مي پندارم كه آن نور شبح و سايه شما است
درد و جور شبانه اي از (فراق) شما كشيده ام، و چه كسي (دلداده اي ) است كه از جور و رنج شبانه در امان باشد
چون رويّه حضرت بر اين بود كه مخالفت خديجه نمي نمود.(18)


رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) آن چنان به خديجه محبت داشت و قدردان بود كه قبل از خديجه همسري اختيار ننموده و تا خديجه زنده بود نيز همسري اختيار نكرد.(19)
اين قدرداني رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) نسبت به خديجه تنها به زمان حيات او خلاصه نمي شد، بلكه پس از مرگ وي نيز همواره او را ياد مي كرد و از وي تجليل به عمل مي آورد. با آنكه همسران ديگري داشت هر وقت به ياد خديجه مي افتاد از وي به خوبي ياد مي كرد و گريه مي نمود.


روزي عايشه گفت: اي رسول خدا، چقدر از خديجه ياد مي كنيد! خديجه پيرزني بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خديجه را به شما عنايت كرده است!!
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتني اذ كذبتم و آمنت بي اذ كفرتم و ولدت لي اذ عقمتم»(20). او زماني نبوت مرا تصديق كرد كه شما مرا تكذيب مي نموديد. به من ايمان آورد، شما كافر بوديد. وي مادر فرزندان من است، در حالي كه شما چنين نيستيد.
* قدرداني رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) نسبت به خديجه تنها به زمان حيات او خلاصه نمي شد، بلكه پس از مرگ وي نيز همواره او را ياد مي كرد و از وي تجليل به
عمل مي آورد.


عايشه مي گويد: من بعد از اين با ذكر خير خديجه خود را نزد پيامبر(صلوات الله علیه و آله) عزيز مي كردم!
عشق و عاطفه رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) به همسر باكمالش به حدّي رسيده بود كه دوستان خديجه نيز از آن بهره مند بودند.
عايشه مي گويد: پيرزني وارد بر رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) شد، و از سوي حضرت مورد احترام خاصي واقع شد. پيرزن كه از محضر رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) خارج شد، پرسيدم: اين زن چه كسي بود كه اين گونه مورد الطاف شما واقع شد؟
رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) فرمود: اين زن از دوستان خديجه است. وقتي خديجه زنده بود، زياد نزد ما مي آمد.(21)
اينها همه به خاطر شخصيت والاي خديجه(سلام الله علیها) و فداكاريهاي آن بانوي بزرگ بود. خديجه اي كه داخل خانه پيامبر(صلوات الله علیه و آله) پناه آن حضرت به حساب مي آمد و تمام ناراحتيها و شكنجه هاي جسمي و روحي وارده از سوي قريش را با عواطف غير قابل وصف خود، جبران مي نمود.
خديجه اي كه مادر فرزندانش، يعني: قاسم، طاهر، طيب، زينب، رقيّه و ام كلثوم بود، و از همه مهمتر مادر ام الائمه زهراي مرضيه(سلام اللّه عليها) بود، كه اگر هيچ افتخاري براي خديجه(سلام الله علیها) نبود، جز اينكه وي مادر فاطمه است، براي وي كافي بود.
و اينچنين بود كه از دست دادن خديجه براي رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) بسيار ناگوار و دشوار بود، به گونه اي مرگ خديجه در روح و روان رسول گرامي اسلام، اثر گذاشت كه سال درگذشت وي را كه قرين وفات حضرت ابوطالب(علیه السلام) بود
(عام الحزن) ناميد، و پس از وفاتش نيز هرگاه به ياد خديجه مي افتاد، يا كسي از وي نام مي برد، چشمان مباركش پر از اشك شده و از خوبيهاي خديجه سخن مي گفت.

 

علي اكبر صمدي

پاورقي ها:
13ـ فروع كافي، كتاب النكاح، باب خطب النكاح، ح9.
 
16ـ بحار، ج16، ص55.
 
15ـ همان، ج2، ص110. صحيح بخاري، ج7، ص107.
 
11ـ فروع كافي، كتاب النكاح، باب خطب النكاح، ح9.
 
12ـ بحار، ج16، ص23.
 
14ـ سير اعلام النبلاء، ج2، ص111.
 
19ـ سير اعلام النبلاء، ج2، ص110.
 
1ـ سير اعلام النبلاء، ج2، ص111.
 
18ـ سيره ابن هشام، ج2، ص306.
 
10ـ بحار، ج16، ص22.
 
17ـ همان، ص29.
 
2ـ تفسير الميزان، ج19، ص346.
 
20ـ بحار، ج16، ص8. سير اعلام النبلاء، ج2، ص112، 117.
 
21ـ بحار، ج16، ص8.
 
3ـ بحار، ج16، ص2. سيره ابن هشام، ج1، ص257. سير اعلام النبلاء، ج2، ص109.
 
4ـ بحار، ج16، ص2.
 
5ـ عوالم العلوم، ج11، ص41.
 
6ـ صحيح بخاري، چاپ دارالقلم، ج5، ص112.
 
7ـ سيره ابن هشام، ج1، ص199.
 
8ـ همان، ج1، ص203.
 
9ـ همان، ج1، ص201.
 
منابع:
1.    تفسير الميزان,jeld=19,safhe=346
 
2.    سير اعلام النبلاء,jeld=2,safhe=111
 
3.    سيره ابن هشام,jeld=1
 
4.    سيره ابن هشام,jeld=1,safhe=199
 
5.    صحيح بخاري,jeld=5,safhe=112
 
6.    عوالم العلوم,jeld=11,safhe=41
 
7.    بحار,jeld=16,safhe=2
 
8.    سير اعلام النبلاء,jeld=2,safhe=109
 
9.    سيره ابن هشام,jeld=1,safhe=257
 
10.    بحار,jeld=16,safhe=2
 
11.    بحار,jeld=16,safhe=8
 
12.    سير اعلام النبلاء,jeld=2,safhe=112، 117
 
13.    بحار,jeld=16,safhe=8
 
14.    سيره ابن هشام,jeld=2,safhe=306
 
15.    بحار,jeld=16,safhe=23
 
16.    فروع كافي
 
17.    بحار,jeld=16,safhe=22
 
18.    سير اعلام النبلاء,jeld=2,safhe=110
 



#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]




خواندن 4906 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

جستجو در کل مطالب