نسب او خدیجه سلام الله علیها

(0 رای‌ها)

«و این مثل خدیجة.صدقتنی حین کذبنی الناس‏» (1)
چنانکه می‏دانیم فاطمه سلام الله علیها دختر محمد صلی الله علیه وآله ،رسول خدا، پیغمبر اسلام، و مادر او خدیجه دختر خویلد است.

از زندگانی خدیجه پیش از آنکه بازدواج پیغمبر صلی الله علیه وآله در آید، جز اشارت‏ هائی کوتاه در دست نداریم.در مصادر دست اول گاه بگاه نام او و پدر و عموزاده او بمناسبت ارتباط آنان با پاره‏ای حادثه‏ ها دیده میشود. خویلد بن اسد بن عبد العزی بن-قصی بن کلاب،از تیره‏ای معروف و از محترمان قریش است.خویلد در دوره جاهلیت مهتر طائفه خود بود.در جنگ فجار (2) دوم،در روزی که بنام شمطه معروف است،و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد،ریاست طائفه اسد را داشت.

(3) نوشته‏اند هنگامی که تبع می‏خواست‏حجر الاسود را به یمن ببرد،خویلد با او به نزاع برخاست (4) این ایستادگی نشان دهنده موقعیت ممتاز او در آن عصر است.پسر عموی خدیجه ورقة بن نوفل از کاهنان عرب بوده است و چنانکه نوشته‏اند از کتابهای ادیان پیشین اطلاع داشت.چون رسول اکرم بهنگام نزول نخستین دسته‏های وحی مضطرب گردید،خدیجه او را نزد ورقه،برد.ورقه پس از آنکه از او پرسش‏هائی کرد به خدیجه مژده داد که او پیغمبر این امت‏خواهد بود (5) خدیجه پیش از ظهور اسلام از زنان بر جسته قریش بشمار می‏رفته است تا آنجا که او را طاهره و سیده زنان قریش می‏خواندند.پیش از آنکه به عقد رسول اکرم در آید نخست زن ابو هاله هند بن نباش بن زراره (6) و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنی مخزوم گردید (7) وی از ابو هاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دختری گردید.اینان برادر و خواهر مادری فاطمه  سلام الله علیها اند.
پس از این دو ازدواج،با آنکه زنی زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت،شوی نپذیرفت و با مالی که داشت‏به بازرگانی پرداخت.تا آنگاه که ابو طالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد،و از سوی او به تجارت شام رود و چنین شد.پس از این سفر تجارتی بود که به زناشوئی با محمد صلی الله علیه وآله مایل گردید،و چنانکه میدانیم او را به شوهری پذیرفت.چنانکه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تایید میکند،خدیجه بهنگام ازدواج با محمد صلی الله علیه وآله چهل سال داشت.ولی با توجه به تعداد فرزندانی که از این ازدواج نصیب او گشت،می‏توان گفت،تاریخ نویسان رقم چهل را از آنجهت که عدد کاملی است انتخاب کرده‏اند.در مقابل این شهرت،ابن سعد باسناد خود از ابن عباس روایت می‏کند که سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد صلی الله علیه وآله بیست و هشت‏ سال بوده است. (8)
جز ابراهیم که از کنیزکی آزاد شده بنام ماریه قبطیه متولد شد.

دیگر فرزندان پیغمبر:زینب. رقیه.ام کلثوم.فاطمه علیه السلام قاسم و عبد الله (9) همگی از خدیجه‏اند.قاسم در سن دو سالگی پیش از بعثت و عبد الله در مکه پیش از هجرت مرد.اما دختران به مدینه هجرت کردند و همگی پیش از فاطمه سلام الله علیها زندگانی را بدرود گفتند.خدیجه نخستین زنی است که به پیغمبر ایمان آورد.هنگامی که پیغمبر دعوت خود را آشکار کرد و ثروتمندان مکه رودرروی او ایستادند،و بآزار پیروان او و خود وی نیز برخاستند،ابو طالب برادر زاده خود را از گزند این دشمنان سرسخت‏حفظ می‏کرد،اما خدیجه نیز برای او پشتیبانی بود که درون خانه بدو آرامش‏و دلگرمی می‏بخشید.برای همین خوی انسانی و خصلت مسلمانی است که رسول خدا پیوسته یاد او را گرامی می‏داشت. (10)
فاطمه اطهر بانوی بزرگ اسلام،از چنان پدر و چنین مادری زائیده شد.کی و در چه تاریخ؟، روز و بلکه سال آن بدرستی روشن نیست.یعنی تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند.روشن کردن زاد روز و یا سال مرگ شخصیت‏های بزرگ (زن یا مرد) هر چند از نظر تاریخی با ارزش و قابل بحث است،و ما نیز در این باره به جستجو خواهیم پرداخت،اما از نظر تحلیل شخصیت‏ها چندان مهم بنظر نمی‏رسد.آنچه از زندگانی مردمان برجسته و استثنائی برای نسل‏های بعد اهمیت دارد،اینستکه بدانند آنان که بودند؟چگونه تربیت‏شدند؟چگونه زیسته‏اند.؟چه کرده‏اند؟چرا کردند؟چه اثری در محیط خود،و پس از خود نهادند.اما کی زادند؟و کی مردند؟اینان می‏پرسند چرا در این زمینه باید جستجو کرد؟معلومست روزی بدنیا آمده‏اند،و در روزی در گذشته‏اند.شاید هم حق بطرف اینان باشد.چنین شخصیت‏ها هرگز نمی‏میرند و همیشه با تاریخ زنده‏اند.اما تاریخ نویس تعیین سال زادن و مردان چنین کسان را جزء پیشه خود میداند.هم بخاطر پیروی از سنتی که مورخان و یا نویسندگان سیره و شرح حال،خود را موظف به پیروی آن می‏بینند.و هم بدان جهت که این تاریخ‏ها با همه حوادثی که در زندگانی قهرمان تاریخ پدید شده بنوعی مربوط می‏شود.
در این کتاب،اگر چنین ضرورتی در کار باشد،باید بگویم با همه کوششی که بکار رفته است متاسفانه درباره سال تولد دختر پیغمبر صلی الله علیه وآله اطلاع درست و دقیقی نمی‏توان داد.تنها زاد روز دخترپیغمبر نیست که تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند،تاریخ پیشوایان دین و ائمه معصومین و نیز تاریخ تولد و مرگ رسول اکرم،هیچیک مورد اتفاق مورخان نیست.اینهمه اختلاف برای چه پدید آمده است؟در فصل نخستین،پاسخی کوتاه داده شد.
در آن دوره‏ها ضبط وقایع و نوشتن آن معمول نبود.راویان آنچه می‏شنیدند بخاطر می‏سپردند،و مردم آنچه سالخوردگان قوم می‏گفتند می‏پذیرفتند.گاهی رویدادهای مهم و یا حادثه‏هائی که تازگی داشت مبدا تاریخی می‏شد و آنرا زاد روز یا سال مرگ شخصیت‏های بزرگ به حساب می‏گرفتند.چنانکه ما،در زندگانی خود از بزرگتران شنیده‏ایم:سالی که فلان سیل آمد.سال خرابی فلان شهر.سال گرانی.سال وبائی و همچنین...معلوم است که مردم معاصر با این حادثه و نیز تا سالیانی چند پس از آن،این تاریخ را بخاطر داشته و حساب خود را بر پایه آن می‏نهاده‏اند اما پس از گذشت مدتی دراز،خود آن حادثه نیز در شمار مجهولات قرار میگیرد.
مورخان نوشته‏اند پیغمبر صلی الله علیه وآله در عام الفیل متولد شد،سالی که ابرهه با پیلان خود برای ویران کردن خانه کعبه به مکه آمد.عام الفیل تا سالیانی برای مردم مکه معلوم بوده است،اما برای ما که می‏خواهیم بدانیم این حادثه در چه سالی رخ داده خود مساله‏ای است.تازه اگر پیش آمدها را که مبدا تاریخ می‏شود درست‏بدانیم و فراموش شدن تاریخ دقیق آنها را برای شاهدان عینی نادیده بگیریم،این پرسش پیش می‏آید:مگر حافظه راویان هر چند هم نیرومند باشد برای همیشه از اشتباه مصون می‏ماند؟بر فرض که دسته نخست راویان اشتباه نکنند،در طول یکصد سال تقریبا سه نسل جای خود را بدیگری می‏دهد،چه کسی ضمانت می‏کند که همه راویان این سلسله‏ها از قوت حافظه به درجه کمال برخوردار باشند؟اینکه دو پا چند گواه مورد اعتماد،کسی را به قوت حفظ بستایند،شاید از نظر علم روایت و یا درایت و یا از جنبه کارفقیه و یا اصولی دلیلی بحساب آید،ولی در رویدادها که اثر عملی ندارد،چنین ضابطه‏ها کافی نیست.این دو سبب که نوشتیم برای پیدا شدن اختلاف در ضبط حادثه‏های تاریخی کافی است،چه رسد که سبب‏های دیگر نیز بدان افزوده شود.و اتفاقا چنانکه خواهیم دید در مورد شخصیت مورد بحث ما چنین است.
در حالی که عموم نویسندگان سیره و مورخان اهل سنت و جماعت،تولد فاطمه سلام الله علیها را نج‏سال پیش از بعثت نوشته‏اند،تذکره نویسان و علمای بزرگ شیعه معتقدند وی سال پنجم بعثت متولد شده است.
ابن سعد در طبقات (11) و طبری در تاریخ (12) و بلاذری در انساب الاشراف (13) و ابن اثیر در کامل (14) و ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین (15) و محمد بن اسحاق (16) و ابن عبد البر در استیعاب (17) و جمعی دیگر تاریخ نخست را پذیرفته‏اند و عموما نوشته‏اند:آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساختند.بلاذری چنین روایت کند:
روزی عباس بن عبد المطلب نزد علی رفت،علی علیه السلام و فاطمه در گفتگو بودند که کدام یک از دیگری بسال بزرگتر است.عباس گفت تو علی!سالیانی چند پیش از ساختن کعبه متولد شدی.اما دخترم (زهرا) سالی بدنیا آمد که قریش خانه کعبه را می‏ساختند (18) و نیز طبری و دیگران تصریح کرده‏اند که سن زهرا علیها السلام بهنگام وفات در حدود بیست و نه سال بوده (19) لیکن یعقوبی که در بیشتر روایت‏های خود متفرد است‏سن زهرا علیه السلام را بهنگام مرگ بیست و سه سال نوشته است (20) و بنا بر نوشته وی تولد فاطمه سلام الله علیها سال بعثت پیغمبر بوده است.
در مقابل این شهرت دانشمندان و محدثان شیعه چون کلینی در کافی (21) و ابن شهر آشوب در مناقب (22) و علی بن عیسی اربلی در کشف الغمه (23) و مجلسی در بحار از دلائل الامامه و کتب دیگر (24) ،نوشته‏اند که زهرا علیه السلام پنجسال پس از آنکه محمد صلی الله علیه وآله به پیغمبری مبعوث گردید متولد شده است.تنها نوشته شیخ طوسی در مصباح المتهجد (25) با این شهرت مخالف است.چه او سن فاطمه علیه السلام را هنگام ازدواج با امیر المؤمنین سیزده سال نوشته است.و اگر ازدواج او را پنج ماه پس از هجرت بدانیم تولد وی سال اول بعثت‏خواهد بود.و این رای با آنچه یعقوبی نوشته مطابقت دارد.با چنین اختلاف در نقل روایات،پذیرفتن سندی و رها کردن سند دیگر،بسیار دشوار می‏نماید.این جاست که چنانکه در مقدمه اشارت شد،باید قرینه‏های خارجی را نیز از نظر دور نداشت،شاید بتوان با استفاده از آن قرینه‏ها کفه اختیار یکی از دو دسته را سنگین‏تر کرد و در نتیجه آنرا مرجح دانست.
قرینه‏ای قابل توجه و قوی در عموم روایت‏های علما و محدثان شیعه وجود دارد و نشان دهنده اینست که ولادت دختر پیغمبر پس از بعثت‏بوده است.این قرینه ارتباط زادن زهرا علیه السلام ،با معراج رسول اکرم است.ضمن روایت‏های معراج،رسول خدا فرموده است در شب معراج سیب بهشتی بمن دادند و نطفه دخترم زهرا از آن میوه تکوین یافت. (26)
اگر مورخان،تاریخ معراج را بطور دقیق معین کرده بودند که مثلا سال چندم بعثت‏بوده است،مشکلی نداشتیم،اما باز این پرسش پیش می‏آید که معراج رسول اکرم در چه سالی بوده است؟پاسخ این پرسش نیز بدرستی روشن نیست.ابن سعد بروایتی آنرا هجده ماه پیش از هجرت به مدینه،و بروایتی یکسال پیش از هجرت (27) و ابن اثیر سه سال و بروایتی یک سال پیش از هجرت دانسته است. (28)
در حالیکه علمای شیعه معراج را از دو سال بعد از بعثت تا شش ماه پیش از هجرت نوشته‏اند و چون با اختلاف روایات مواجه شده‏اند،گفته‏اند این اختلاف بخاطر این است که پیغمبر چند بار بآسمان رفته است (29) اما قرینه‏ای که گفته مورخان و محدثان سنت و جماعت را تایید می‏کند این است که آنان نوشته‏اند فاطمه علیه السلام سالی متولد شد که قریش خانه کعبه را می‏ساختند.
داستان تجدید بنای خانه کعبه در همه تاریخ‏ها آمده است.و همه آشنایان بتاریخ زندگانی پیغمبر صلی الله علیه وآله آنرا می‏دانند،خلاصه آنکه سالی خانه کعبه بر اثر سیل ویران گردید،و بنیاد آنرا از نو نهادند.همینکه کار بنا بجائی رسید که باید حجر الاسود را نصب کنند،بزرگان قریش بر سر گذاشتن سنگ در جای آن،با یکدیگر به رقابت‏برخاستند.مهتر هر دسته می‏خواست این افتخار نصیب او گردد و نزدیک شد کار به درگیری برسد.سرانجام پذیرفتند که هر کس از در داخل شود داور آنان باشد،و نخستین کسی که در آمد محمد صلی الله علیه وآله بود.همه گفتند او امین است و ما وی را بداوری می‏پذیریم.چون ما جرا را بدو گفتند محمد صلی الله علیه وآله فرمود:ردائی یا پارچه‏ای بگسترانند،سپس حجر الاسود را میان آن پارچه گذاشت و چهار مهتر قبیله را گفت تا هر یک گوشه‏ای از ردا را بگیرد و از زمین بردارد.و چون آنان چنین کردند خود سنگ را از میان ردا برداشت و بر جای آن گذاشت.و با چنین ابتکار از خونریزی بزرگ و دامنه‏داری جلوگیری کرد.داستان داوری کردن محمد صلی الله علیه وآله و نصب حجر الاسود،اگر با چنین مقدمات باشد مسلما پیش از بعثت‏بوده است،زیرا سال پنجم بعثت،قریش با پیغمبر صلی الله علیه وآله الت‏خصمانه داشتند و چنین داوری را بدو نمی‏دادند.
قرینه‏ های خارجی دیگر نیز بطور خلاصه چنین است:
1:روزی بدستور ابو جهل فضولات شتر را بر دوش پیغمبر صلی الله علیه وآله ریختند.چون فاطمه علیه السلام آگاه شد به مسجد رفت و آن فضولات را از جامه پدر پاک کرد (30) این گونه بی‏احترامی‏ها سبت‏به پیغمبر ظاهرا پیش از سال دهم بعثت و پیش از هجرت رسول خدا به طائف و نیز پیش از محاصره در شعب ابو طالب بوده است.و اگر تولد فاطمه علیه السلام را سال پنجم عثت‏بدانیم،سن وی در این وقت از سه تا پنجسال افزون نبوده و بعید است دختری خردسال به مسجد رود و چنین وظیفه‏ای را تعهد کند.
2:در روز احد چون فاطمه علیه السلام شنید چهره پدرش آسیب دیده است‏با گروهی از زنان نزد او رفت و چون پدر را دید دست در گردن او انداخت و گریست،سپس آن خون را شست (31) اگر معراج را پیش از سال پنجم بعثت‏بدانیم هیچگونه استبعادی در انجام این تعهد دیده نمی‏شود،ولی اگر روایت هجده ماه و یا شش ماه پیش از هجرت درست‏باشد،باید پذیرفت که فاطمه بهنگام جنگ احد پنج‏سال و یا کمتر از پنج‏سال داشته است،در صورتیکه خواهیم دید عروسی زهرا در ذو الحجه سال دوم و پیش از جنگ احد است.یعنی نه سال و یا بیشتر داشته است.
3:در روایت‏های شیعی چنانکه خواهیم نوشت،آمده است که فاطمه علیه السلام پنجسال پس از بعثت متولد شد و آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساخت.داوری پیغمبر در کار مهتران قریش مسلما پیش از بعثت‏بوده است زیرا سال پنجم بعثت و سال‏هائی پیش او پس از آن قریش به رسول خدا روی خوش نشان نمی‏دادند،چه رسد بدانکه او را امین بداند و به داوری او،آنهم در چنان کار بزرگی گردن نهد.
4:می‏دانیم که سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیغمبر چهل سال نوشته‏اند،اگر بگوئیم فاطمه علیه السلام در سال پنجم بعثت متولد شده باشد گفت‏خدیجه در این تاریخ شصت‏ساله بوده است و این موضوع هر چند محال نمی‏نماید اما بعید بنظر می‏رسد.از طرفی مجلسی از امالی صدوق روایتی بدین مضمون آورده است:
«چون خدیجه به رسول خدا شوهر کرد،زنان مکه از وی دوری کردند.نه بدیدن او می‏رفتند و نه بر وی سلام می‏کردند و نه می‏گذاشتند زنی از او دیدن کند.چون ولادت فاطمه علیه السلام نزدیک شد،خدیجه از زنان قریش و بنی هاشم یاری خواست.لیکن آنان نپذیرفتند و گفتند تو نصیحت ما را نشنیدی و به یتیم ابو طالب شوهر کردی (32) » اگر این روایت را بهمین صورتیکه هست‏بپذیریم،و تولد دختر پیغمبر را سال پنجم بعثت‏بدانیم فاصله ازدواج خدیجه با پیغمبر صلی الله علیه وآله و ولادت زهرا علیه السلام بیست‏سال خواهد بود.در این بیست‏سال گروهی از آن زنان ملامت گو مرده و زنان جوان پیر شده و دخترکان به جوانی رسیده‏اند و داستان رنگ دیگری بخود گرفته است.محمد صلی الله علیه وآله در این تاریخ دیگر یتیم ابو طالب نیست.پیغمبری است که گروهی از جان و دل پیرو او هستند.مردان قریش آرزو می‏کنند وی دست مساعدت به سوی آنان دراز کند و چنین استمداد را مغتنم می‏شمارند،تا بگمان خود آنرا مقدمه‏ای برای سازش به حساب آورند.
آنگاه زنان قریش که شوهران آنان دشمن پیغمبراند،ممکن است‏خواهش خدیجه را نپذیرند، اما زنان بنی هاشم چرا؟و اصولا خدیجه چه نیازی به یاری زنان کافر و بت پرست قریش داشت؟.مگر زنان مسلمان نمی‏توانستند در این کار کوچک او را یاری دهند.اینجاست که باید گفت‏به نقل روایت راویانی که تنها بر حافظه خود اعتماد کرده‏اند نمی‏توان تکیه کرد.
در کشف الغمه روایت دیگری آورده است:فاطمه پنج‏سال پس از بعثت پیغمبر صلی الله علیه وآله متولد شد،و آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساختند... (33) بنظر می‏رسد راوی نخستین یا یکی از راویان این حدیث را اشتباهی دست داده و کلمه پیش از بعثت را بعد از بعثت‏بخاطر سپرده است زیرا چنانکه گفتیم تجدید ساختمان خانه کعبه پنج‏سال پیش از بعثت‏بود.و بر فرض که بگوئیم بنای خانه کعبه پس از آن تاریخ نیز چند بار تجدید شده (چنانکه بعض از متاخران احتمال داده‏اند) مسلم است که دوباره داستان درگیری قبیله‏ها پیش نمی‏آمده،و اگر این داستان هم تجدید می‏شده چنانکه نوشتیم دیگر در این تاریخ محمد صلی الله علیه وآله را بداوری نمی‏خوانده‏اند.و اگر هیچیک از این اتفاقات با تجدید بنا همراه نبوده دیگر تجدید بنا اهمیتی نمی‏یافته که مبدا تاریخ گردد.بهر حال آنچه مسلم است اینکه همزمانی ولادت زهرا علیه السلام با نوسازی خانه کعبه در چند روایت از روایتهای شیعه و سنی دیده می‏شود.
چنانکه نوشته شده بحث در این روایات جز از نظر روشن شدن تاریخ،فایده‏ای ندارد.دختر پیغمبر پنجسال پس از بعثت،یا پیش از بعثت متولد شده باشد،نه سال شوهر کرده باشد یا هجده ساله،هجده ساله بجوار پروردگار رفته باشد یا بیست و هشت‏ساله،او دختر پیغمبر اسلام و نمونه کامل زن تربیت‏شده و برخوردار از اخلاق عالی اسلامی است.آنچه هر زن و مرد مسلمان باید از زندگانی دختر پیغمبر بیاموزد،پارسائی او،پرهیزگاری او،بردباری،فضیلت، ایمان به خدا و ترس از پروردگار و دیگر خصلت‏های عالی انسانی است که در خود داشت و در جای خویش خواهیم نوشت.
این بحث را از آن رو با تفصیل بیشتری نوشتیم تا سنت تاریخ نویسان و محدثان رعایت‏ شده باشد.

 

پی نوشتها:

1.کجا مثل خدیجه یافت می‏شود؟روزی که همه مردم مرا دروغگو خواندند،او مرا راستگو خواند. (سفینة البحار ج 1 ص 1/3) .
2.این جنگ را از آن رو فجار گویند که در ماههای حرام رخ داده.و گفته‏اند از آنجهت‏بدین نام خوانده شد که بعض محرمات را در آن جنگ حلال شمردند.رجوع شود به سیره ابن هشام ص 201 ج 1.و رجوع به مجمع الامثال میدانی،فصل ایام العرب و نیز رجوع به اقرب الموارد شود.
3.ابن اثیر ج 1 ص 593.و رجوع به انساب الاشراف بلاذری ص 102 چاپ دار المعارف شود. لیکن ابن سعد در داستان روز زناشوئی پیغمبر صلی الله علیه وآله با خدیجه چنین نویسد:
«اینکه نوشته‏اند خدیجه پدر خود را با نوشاندن نوشابه از حالت طبیعی در آورد،درست نیست و اسنادی است‏به غلط.
آنچه از اهل علم بما رسیده است و سندی درست‏به حساب می‏آید،اینست که خویلد پیش از جنگ فجار مرده است. (طبقات ص 85 ج 1 بخش یک) اما میدانی یوم شمطه را روز جنگ بین بنی هاشم و بنی عبد شمس معنی کرده است (مجمع الامثال) با توجه بدین که در جنگ فجار یکسو قریش و سوی دیگر کنانه بود تفسیر میدانی از دقت‏خالی است.داستان ست‏بودن خویلد در روز عقد خدیجه و راضی شدن وی بدین زناشوئی که در بعض مآخذ دیده می‏شود نیز بر اساسی نیست و چنانکه در بیشتر روایات اهل سنت و جماعت و در مآخذ شیعی می‏بینیم،این خواستگاری با حضور عمرو بن اسد عموی خدیجه و ورقة بن نوفل است و ظاهرا خویلد در این تاریخ زنده نبوده است.
4.عقاد:فاطمة الزهرا ص 10.عقاد سند خود را ننوشته است.تبع لقب عام پادشاهان یمن است. اگر این داستان درست‏باشد این شخص،تبع الاصغر،حسان بوده است.لیکن مورخان، حادثه‏های دوران چند تبع را با یکدیگر در آمیخته‏اند (رجوع به تاریخ یعقوبی.حبیب السیر. مجمل التواریخ و القصص و تاریخ گزیده شود) .اما تا آنجا که نگارنده جستجو کرد،این تبع بر اثر خوابی که دیده بود خانه کعبه را حرمت نهاد،و آنرا پرده پوشاند.گویند او نخستین کسی است که خانه کعبه را پرده پوشانید.گویا این داستان که در سیره ابن هشام به نقل از محمد بن اسحاق آمده است،و یاقوت نیز بخشی از آن را ذیل کلمه کعبه آورده است. (ر.ک سفینة البحار ج 2 ص 643) پایه‏ای نداشته باشد و الله العالم.
5.بلاذری انساب الاشراف ص 106 و مصادر دیگر.
6.همین کتاب ص 390.
7.ابن سعد.طبقات ج 8 ص 8.بعض مصادر ازدواج او را با عتیق پیش از ابو هاله نوشته‏اند. (مقاتل الطالبین ص 48.کشف الغمه ج 1 ص 511) .
در مقابل این شهرت ابن شهر آشوب در مناقب و سید مرتضی در شافی گویند:«خدیجه بهنگام زناشوئی با پیغمبر دختر بوده است.و آنکه به ابو هاله شوهر کرده خواهر اوست.ابن شهر آشوب یکی از چند ماخذ خود را کتاب احمد بلاذری معرفی کرده است (مناقب ج 1 ص 159) ابن احمد بلاذری قاعدة باید احمد بن یحیی مؤلف انساب الاشراف باشد،اگر چنین است وی از گفته امام حسن علیه السلام نویسد:
«از دائی خود هند بن ابی هاله پرسیدم (و در تفسیر آن گوید:چون خدیجه دختر خویلد نخست زن ابو هاله اسدی بود (انساب الاشراف 390) و باز در ص 406 کتاب چنین آمده است: خدیجه پیش از آنکه زن پیغمبر شود زن ابو هاله هند بن نباش بوده.
8. (طبقات ج 8 ص 10) و نیز رجوع شود به (کشف الغمه ج 1 ص 513) .
9.بعض نویسندگان سیره،و از جمله ابن هشام فرزندان نرینه رسول خدا را از خدیجه:قاسم، طاهر و طیب نوشته‏اند (سیره ج 1 ص 206) و در عقد الفرید قاسم و طیب (ج 5 ص 5) آمده است لیکن مصعب زبیری در نسب قریش ص 21 گوید پسران او قاسم و عبد الله بودند.ابن سعد در (طبقات ص 9 ج 8) و بلاذری در (انساب الاشراف ص 405) نویسد:طیب و طاهر لقب عبد الله است.چون در اسلام بدنیا آمد بدین لقب خوانده شد.گویا این تخلیط از آنجاست که لقب را،اسم گرفته‏اند.
10.بخاری ج 5 ص 47-48 و رجوع شود به اعلام النساء ج 1 ص 330.
11.طبقات ج 8 ص 11.
12.ج 13 ص 2434 و نیز نگاه به ج 4 ص 1869 شود.
13.ص 402.
14.ج 2 ص 341.
15.ص 48.
16.بنقل مجلسی در بحار ص 214.
17.ص 750.
18.انساب الاشراف ص 403.
19.ج 4 ص 1869.
20.ص 95 ج 2.
21.اصول کافی ص 458 ج 1.
22.ج 3 ص 357.
23.ج 1 ص 449.
24.ج 43 ص 7 به بعد.
25.ص 561.
26.بحار ج 43 ص 5 از علل الشرایع.
27.طبقات ج 1 ص 143.
28.الکامل ص 51 ج 2.
29.منتهی الآمال ص 37 ج 2.
30.انساب الاشراف ص 125 و مآخذ دیگر.
31.انساب الاشراف ص 324.مغازی ص 249.
32.ج 43 ص 2-3.
33.ج 1 ص 449.بحار ج 43 ص 7.

خواندن 2955 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

جستجو در کل مطالب