نسب او خدیجه سلام الله علیها
«و این مثل خدیجة.صدقتنی حین کذبنی الناس» (1)
چنانکه میدانیم فاطمه سلام الله علیها دختر محمد صلی الله علیه وآله ،رسول خدا، پیغمبر اسلام، و مادر او خدیجه دختر خویلد است.
از زندگانی خدیجه پیش از آنکه بازدواج پیغمبر صلی الله علیه وآله در آید، جز اشارت هائی کوتاه در دست نداریم.در مصادر دست اول گاه بگاه نام او و پدر و عموزاده او بمناسبت ارتباط آنان با پارهای حادثه ها دیده میشود. خویلد بن اسد بن عبد العزی بن-قصی بن کلاب،از تیرهای معروف و از محترمان قریش است.خویلد در دوره جاهلیت مهتر طائفه خود بود.در جنگ فجار (2) دوم،در روزی که بنام شمطه معروف است،و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد،ریاست طائفه اسد را داشت.
(3) نوشتهاند هنگامی که تبع میخواستحجر الاسود را به یمن ببرد،خویلد با او به نزاع برخاست (4) این ایستادگی نشان دهنده موقعیت ممتاز او در آن عصر است.پسر عموی خدیجه ورقة بن نوفل از کاهنان عرب بوده است و چنانکه نوشتهاند از کتابهای ادیان پیشین اطلاع داشت.چون رسول اکرم بهنگام نزول نخستین دستههای وحی مضطرب گردید،خدیجه او را نزد ورقه،برد.ورقه پس از آنکه از او پرسشهائی کرد به خدیجه مژده داد که او پیغمبر این امتخواهد بود (5) خدیجه پیش از ظهور اسلام از زنان بر جسته قریش بشمار میرفته است تا آنجا که او را طاهره و سیده زنان قریش میخواندند.پیش از آنکه به عقد رسول اکرم در آید نخست زن ابو هاله هند بن نباش بن زراره (6) و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنی مخزوم گردید (7) وی از ابو هاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دختری گردید.اینان برادر و خواهر مادری فاطمه سلام الله علیها اند.
پس از این دو ازدواج،با آنکه زنی زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت،شوی نپذیرفت و با مالی که داشتبه بازرگانی پرداخت.تا آنگاه که ابو طالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد،و از سوی او به تجارت شام رود و چنین شد.پس از این سفر تجارتی بود که به زناشوئی با محمد صلی الله علیه وآله مایل گردید،و چنانکه میدانیم او را به شوهری پذیرفت.چنانکه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تایید میکند،خدیجه بهنگام ازدواج با محمد صلی الله علیه وآله چهل سال داشت.ولی با توجه به تعداد فرزندانی که از این ازدواج نصیب او گشت،میتوان گفت،تاریخ نویسان رقم چهل را از آنجهت که عدد کاملی است انتخاب کردهاند.در مقابل این شهرت،ابن سعد باسناد خود از ابن عباس روایت میکند که سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد صلی الله علیه وآله بیست و هشت سال بوده است. (8)
جز ابراهیم که از کنیزکی آزاد شده بنام ماریه قبطیه متولد شد.
دیگر فرزندان پیغمبر:زینب. رقیه.ام کلثوم.فاطمه علیه السلام قاسم و عبد الله (9) همگی از خدیجهاند.قاسم در سن دو سالگی پیش از بعثت و عبد الله در مکه پیش از هجرت مرد.اما دختران به مدینه هجرت کردند و همگی پیش از فاطمه سلام الله علیها زندگانی را بدرود گفتند.خدیجه نخستین زنی است که به پیغمبر ایمان آورد.هنگامی که پیغمبر دعوت خود را آشکار کرد و ثروتمندان مکه رودرروی او ایستادند،و بآزار پیروان او و خود وی نیز برخاستند،ابو طالب برادر زاده خود را از گزند این دشمنان سرسختحفظ میکرد،اما خدیجه نیز برای او پشتیبانی بود که درون خانه بدو آرامشو دلگرمی میبخشید.برای همین خوی انسانی و خصلت مسلمانی است که رسول خدا پیوسته یاد او را گرامی میداشت. (10)
فاطمه اطهر بانوی بزرگ اسلام،از چنان پدر و چنین مادری زائیده شد.کی و در چه تاریخ؟، روز و بلکه سال آن بدرستی روشن نیست.یعنی تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند.روشن کردن زاد روز و یا سال مرگ شخصیتهای بزرگ (زن یا مرد) هر چند از نظر تاریخی با ارزش و قابل بحث است،و ما نیز در این باره به جستجو خواهیم پرداخت،اما از نظر تحلیل شخصیتها چندان مهم بنظر نمیرسد.آنچه از زندگانی مردمان برجسته و استثنائی برای نسلهای بعد اهمیت دارد،اینستکه بدانند آنان که بودند؟چگونه تربیتشدند؟چگونه زیستهاند.؟چه کردهاند؟چرا کردند؟چه اثری در محیط خود،و پس از خود نهادند.اما کی زادند؟و کی مردند؟اینان میپرسند چرا در این زمینه باید جستجو کرد؟معلومست روزی بدنیا آمدهاند،و در روزی در گذشتهاند.شاید هم حق بطرف اینان باشد.چنین شخصیتها هرگز نمیمیرند و همیشه با تاریخ زندهاند.اما تاریخ نویس تعیین سال زادن و مردان چنین کسان را جزء پیشه خود میداند.هم بخاطر پیروی از سنتی که مورخان و یا نویسندگان سیره و شرح حال،خود را موظف به پیروی آن میبینند.و هم بدان جهت که این تاریخها با همه حوادثی که در زندگانی قهرمان تاریخ پدید شده بنوعی مربوط میشود.
در این کتاب،اگر چنین ضرورتی در کار باشد،باید بگویم با همه کوششی که بکار رفته است متاسفانه درباره سال تولد دختر پیغمبر صلی الله علیه وآله اطلاع درست و دقیقی نمیتوان داد.تنها زاد روز دخترپیغمبر نیست که تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند،تاریخ پیشوایان دین و ائمه معصومین و نیز تاریخ تولد و مرگ رسول اکرم،هیچیک مورد اتفاق مورخان نیست.اینهمه اختلاف برای چه پدید آمده است؟در فصل نخستین،پاسخی کوتاه داده شد.
در آن دورهها ضبط وقایع و نوشتن آن معمول نبود.راویان آنچه میشنیدند بخاطر میسپردند،و مردم آنچه سالخوردگان قوم میگفتند میپذیرفتند.گاهی رویدادهای مهم و یا حادثههائی که تازگی داشت مبدا تاریخی میشد و آنرا زاد روز یا سال مرگ شخصیتهای بزرگ به حساب میگرفتند.چنانکه ما،در زندگانی خود از بزرگتران شنیدهایم:سالی که فلان سیل آمد.سال خرابی فلان شهر.سال گرانی.سال وبائی و همچنین...معلوم است که مردم معاصر با این حادثه و نیز تا سالیانی چند پس از آن،این تاریخ را بخاطر داشته و حساب خود را بر پایه آن مینهادهاند اما پس از گذشت مدتی دراز،خود آن حادثه نیز در شمار مجهولات قرار میگیرد.
مورخان نوشتهاند پیغمبر صلی الله علیه وآله در عام الفیل متولد شد،سالی که ابرهه با پیلان خود برای ویران کردن خانه کعبه به مکه آمد.عام الفیل تا سالیانی برای مردم مکه معلوم بوده است،اما برای ما که میخواهیم بدانیم این حادثه در چه سالی رخ داده خود مسالهای است.تازه اگر پیش آمدها را که مبدا تاریخ میشود درستبدانیم و فراموش شدن تاریخ دقیق آنها را برای شاهدان عینی نادیده بگیریم،این پرسش پیش میآید:مگر حافظه راویان هر چند هم نیرومند باشد برای همیشه از اشتباه مصون میماند؟بر فرض که دسته نخست راویان اشتباه نکنند،در طول یکصد سال تقریبا سه نسل جای خود را بدیگری میدهد،چه کسی ضمانت میکند که همه راویان این سلسلهها از قوت حافظه به درجه کمال برخوردار باشند؟اینکه دو پا چند گواه مورد اعتماد،کسی را به قوت حفظ بستایند،شاید از نظر علم روایت و یا درایت و یا از جنبه کارفقیه و یا اصولی دلیلی بحساب آید،ولی در رویدادها که اثر عملی ندارد،چنین ضابطهها کافی نیست.این دو سبب که نوشتیم برای پیدا شدن اختلاف در ضبط حادثههای تاریخی کافی است،چه رسد که سببهای دیگر نیز بدان افزوده شود.و اتفاقا چنانکه خواهیم دید در مورد شخصیت مورد بحث ما چنین است.
در حالی که عموم نویسندگان سیره و مورخان اهل سنت و جماعت،تولد فاطمه سلام الله علیها را نجسال پیش از بعثت نوشتهاند،تذکره نویسان و علمای بزرگ شیعه معتقدند وی سال پنجم بعثت متولد شده است.
ابن سعد در طبقات (11) و طبری در تاریخ (12) و بلاذری در انساب الاشراف (13) و ابن اثیر در کامل (14) و ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین (15) و محمد بن اسحاق (16) و ابن عبد البر در استیعاب (17) و جمعی دیگر تاریخ نخست را پذیرفتهاند و عموما نوشتهاند:آن سالی بود که قریش خانه کعبه را میساختند.بلاذری چنین روایت کند:
روزی عباس بن عبد المطلب نزد علی رفت،علی علیه السلام و فاطمه در گفتگو بودند که کدام یک از دیگری بسال بزرگتر است.عباس گفت تو علی!سالیانی چند پیش از ساختن کعبه متولد شدی.اما دخترم (زهرا) سالی بدنیا آمد که قریش خانه کعبه را میساختند (18) و نیز طبری و دیگران تصریح کردهاند که سن زهرا علیها السلام بهنگام وفات در حدود بیست و نه سال بوده (19) لیکن یعقوبی که در بیشتر روایتهای خود متفرد استسن زهرا علیه السلام را بهنگام مرگ بیست و سه سال نوشته است (20) و بنا بر نوشته وی تولد فاطمه سلام الله علیها سال بعثت پیغمبر بوده است.
در مقابل این شهرت دانشمندان و محدثان شیعه چون کلینی در کافی (21) و ابن شهر آشوب در مناقب (22) و علی بن عیسی اربلی در کشف الغمه (23) و مجلسی در بحار از دلائل الامامه و کتب دیگر (24) ،نوشتهاند که زهرا علیه السلام پنجسال پس از آنکه محمد صلی الله علیه وآله به پیغمبری مبعوث گردید متولد شده است.تنها نوشته شیخ طوسی در مصباح المتهجد (25) با این شهرت مخالف است.چه او سن فاطمه علیه السلام را هنگام ازدواج با امیر المؤمنین سیزده سال نوشته است.و اگر ازدواج او را پنج ماه پس از هجرت بدانیم تولد وی سال اول بعثتخواهد بود.و این رای با آنچه یعقوبی نوشته مطابقت دارد.با چنین اختلاف در نقل روایات،پذیرفتن سندی و رها کردن سند دیگر،بسیار دشوار مینماید.این جاست که چنانکه در مقدمه اشارت شد،باید قرینههای خارجی را نیز از نظر دور نداشت،شاید بتوان با استفاده از آن قرینهها کفه اختیار یکی از دو دسته را سنگینتر کرد و در نتیجه آنرا مرجح دانست.
قرینهای قابل توجه و قوی در عموم روایتهای علما و محدثان شیعه وجود دارد و نشان دهنده اینست که ولادت دختر پیغمبر پس از بعثتبوده است.این قرینه ارتباط زادن زهرا علیه السلام ،با معراج رسول اکرم است.ضمن روایتهای معراج،رسول خدا فرموده است در شب معراج سیب بهشتی بمن دادند و نطفه دخترم زهرا از آن میوه تکوین یافت. (26)
اگر مورخان،تاریخ معراج را بطور دقیق معین کرده بودند که مثلا سال چندم بعثتبوده است،مشکلی نداشتیم،اما باز این پرسش پیش میآید که معراج رسول اکرم در چه سالی بوده است؟پاسخ این پرسش نیز بدرستی روشن نیست.ابن سعد بروایتی آنرا هجده ماه پیش از هجرت به مدینه،و بروایتی یکسال پیش از هجرت (27) و ابن اثیر سه سال و بروایتی یک سال پیش از هجرت دانسته است. (28)
در حالیکه علمای شیعه معراج را از دو سال بعد از بعثت تا شش ماه پیش از هجرت نوشتهاند و چون با اختلاف روایات مواجه شدهاند،گفتهاند این اختلاف بخاطر این است که پیغمبر چند بار بآسمان رفته است (29) اما قرینهای که گفته مورخان و محدثان سنت و جماعت را تایید میکند این است که آنان نوشتهاند فاطمه علیه السلام سالی متولد شد که قریش خانه کعبه را میساختند.
داستان تجدید بنای خانه کعبه در همه تاریخها آمده است.و همه آشنایان بتاریخ زندگانی پیغمبر صلی الله علیه وآله آنرا میدانند،خلاصه آنکه سالی خانه کعبه بر اثر سیل ویران گردید،و بنیاد آنرا از نو نهادند.همینکه کار بنا بجائی رسید که باید حجر الاسود را نصب کنند،بزرگان قریش بر سر گذاشتن سنگ در جای آن،با یکدیگر به رقابتبرخاستند.مهتر هر دسته میخواست این افتخار نصیب او گردد و نزدیک شد کار به درگیری برسد.سرانجام پذیرفتند که هر کس از در داخل شود داور آنان باشد،و نخستین کسی که در آمد محمد صلی الله علیه وآله بود.همه گفتند او امین است و ما وی را بداوری میپذیریم.چون ما جرا را بدو گفتند محمد صلی الله علیه وآله فرمود:ردائی یا پارچهای بگسترانند،سپس حجر الاسود را میان آن پارچه گذاشت و چهار مهتر قبیله را گفت تا هر یک گوشهای از ردا را بگیرد و از زمین بردارد.و چون آنان چنین کردند خود سنگ را از میان ردا برداشت و بر جای آن گذاشت.و با چنین ابتکار از خونریزی بزرگ و دامنهداری جلوگیری کرد.داستان داوری کردن محمد صلی الله علیه وآله و نصب حجر الاسود،اگر با چنین مقدمات باشد مسلما پیش از بعثتبوده است،زیرا سال پنجم بعثت،قریش با پیغمبر صلی الله علیه وآله التخصمانه داشتند و چنین داوری را بدو نمیدادند.
قرینه های خارجی دیگر نیز بطور خلاصه چنین است:
1:روزی بدستور ابو جهل فضولات شتر را بر دوش پیغمبر صلی الله علیه وآله ریختند.چون فاطمه علیه السلام آگاه شد به مسجد رفت و آن فضولات را از جامه پدر پاک کرد (30) این گونه بیاحترامیها سبتبه پیغمبر ظاهرا پیش از سال دهم بعثت و پیش از هجرت رسول خدا به طائف و نیز پیش از محاصره در شعب ابو طالب بوده است.و اگر تولد فاطمه علیه السلام را سال پنجم عثتبدانیم،سن وی در این وقت از سه تا پنجسال افزون نبوده و بعید است دختری خردسال به مسجد رود و چنین وظیفهای را تعهد کند.
2:در روز احد چون فاطمه علیه السلام شنید چهره پدرش آسیب دیده استبا گروهی از زنان نزد او رفت و چون پدر را دید دست در گردن او انداخت و گریست،سپس آن خون را شست (31) اگر معراج را پیش از سال پنجم بعثتبدانیم هیچگونه استبعادی در انجام این تعهد دیده نمیشود،ولی اگر روایت هجده ماه و یا شش ماه پیش از هجرت درستباشد،باید پذیرفت که فاطمه بهنگام جنگ احد پنجسال و یا کمتر از پنجسال داشته است،در صورتیکه خواهیم دید عروسی زهرا در ذو الحجه سال دوم و پیش از جنگ احد است.یعنی نه سال و یا بیشتر داشته است.
3:در روایتهای شیعی چنانکه خواهیم نوشت،آمده است که فاطمه علیه السلام پنجسال پس از بعثت متولد شد و آن سالی بود که قریش خانه کعبه را میساخت.داوری پیغمبر در کار مهتران قریش مسلما پیش از بعثتبوده است زیرا سال پنجم بعثت و سالهائی پیش او پس از آن قریش به رسول خدا روی خوش نشان نمیدادند،چه رسد بدانکه او را امین بداند و به داوری او،آنهم در چنان کار بزرگی گردن نهد.
4:میدانیم که سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیغمبر چهل سال نوشتهاند،اگر بگوئیم فاطمه علیه السلام در سال پنجم بعثت متولد شده باشد گفتخدیجه در این تاریخ شصتساله بوده است و این موضوع هر چند محال نمینماید اما بعید بنظر میرسد.از طرفی مجلسی از امالی صدوق روایتی بدین مضمون آورده است:
«چون خدیجه به رسول خدا شوهر کرد،زنان مکه از وی دوری کردند.نه بدیدن او میرفتند و نه بر وی سلام میکردند و نه میگذاشتند زنی از او دیدن کند.چون ولادت فاطمه علیه السلام نزدیک شد،خدیجه از زنان قریش و بنی هاشم یاری خواست.لیکن آنان نپذیرفتند و گفتند تو نصیحت ما را نشنیدی و به یتیم ابو طالب شوهر کردی (32) » اگر این روایت را بهمین صورتیکه هستبپذیریم،و تولد دختر پیغمبر را سال پنجم بعثتبدانیم فاصله ازدواج خدیجه با پیغمبر صلی الله علیه وآله و ولادت زهرا علیه السلام بیستسال خواهد بود.در این بیستسال گروهی از آن زنان ملامت گو مرده و زنان جوان پیر شده و دخترکان به جوانی رسیدهاند و داستان رنگ دیگری بخود گرفته است.محمد صلی الله علیه وآله در این تاریخ دیگر یتیم ابو طالب نیست.پیغمبری است که گروهی از جان و دل پیرو او هستند.مردان قریش آرزو میکنند وی دست مساعدت به سوی آنان دراز کند و چنین استمداد را مغتنم میشمارند،تا بگمان خود آنرا مقدمهای برای سازش به حساب آورند.
آنگاه زنان قریش که شوهران آنان دشمن پیغمبراند،ممکن استخواهش خدیجه را نپذیرند، اما زنان بنی هاشم چرا؟و اصولا خدیجه چه نیازی به یاری زنان کافر و بت پرست قریش داشت؟.مگر زنان مسلمان نمیتوانستند در این کار کوچک او را یاری دهند.اینجاست که باید گفتبه نقل روایت راویانی که تنها بر حافظه خود اعتماد کردهاند نمیتوان تکیه کرد.
در کشف الغمه روایت دیگری آورده است:فاطمه پنجسال پس از بعثت پیغمبر صلی الله علیه وآله متولد شد،و آن سالی بود که قریش خانه کعبه را میساختند... (33) بنظر میرسد راوی نخستین یا یکی از راویان این حدیث را اشتباهی دست داده و کلمه پیش از بعثت را بعد از بعثتبخاطر سپرده است زیرا چنانکه گفتیم تجدید ساختمان خانه کعبه پنجسال پیش از بعثتبود.و بر فرض که بگوئیم بنای خانه کعبه پس از آن تاریخ نیز چند بار تجدید شده (چنانکه بعض از متاخران احتمال دادهاند) مسلم است که دوباره داستان درگیری قبیلهها پیش نمیآمده،و اگر این داستان هم تجدید میشده چنانکه نوشتیم دیگر در این تاریخ محمد صلی الله علیه وآله را بداوری نمیخواندهاند.و اگر هیچیک از این اتفاقات با تجدید بنا همراه نبوده دیگر تجدید بنا اهمیتی نمییافته که مبدا تاریخ گردد.بهر حال آنچه مسلم است اینکه همزمانی ولادت زهرا علیه السلام با نوسازی خانه کعبه در چند روایت از روایتهای شیعه و سنی دیده میشود.
چنانکه نوشته شده بحث در این روایات جز از نظر روشن شدن تاریخ،فایدهای ندارد.دختر پیغمبر پنجسال پس از بعثت،یا پیش از بعثت متولد شده باشد،نه سال شوهر کرده باشد یا هجده ساله،هجده ساله بجوار پروردگار رفته باشد یا بیست و هشتساله،او دختر پیغمبر اسلام و نمونه کامل زن تربیتشده و برخوردار از اخلاق عالی اسلامی است.آنچه هر زن و مرد مسلمان باید از زندگانی دختر پیغمبر بیاموزد،پارسائی او،پرهیزگاری او،بردباری،فضیلت، ایمان به خدا و ترس از پروردگار و دیگر خصلتهای عالی انسانی است که در خود داشت و در جای خویش خواهیم نوشت.
این بحث را از آن رو با تفصیل بیشتری نوشتیم تا سنت تاریخ نویسان و محدثان رعایت شده باشد.
پی نوشتها:
1.کجا مثل خدیجه یافت میشود؟روزی که همه مردم مرا دروغگو خواندند،او مرا راستگو خواند. (سفینة البحار ج 1 ص 1/3) .
2.این جنگ را از آن رو فجار گویند که در ماههای حرام رخ داده.و گفتهاند از آنجهتبدین نام خوانده شد که بعض محرمات را در آن جنگ حلال شمردند.رجوع شود به سیره ابن هشام ص 201 ج 1.و رجوع به مجمع الامثال میدانی،فصل ایام العرب و نیز رجوع به اقرب الموارد شود.
3.ابن اثیر ج 1 ص 593.و رجوع به انساب الاشراف بلاذری ص 102 چاپ دار المعارف شود. لیکن ابن سعد در داستان روز زناشوئی پیغمبر صلی الله علیه وآله با خدیجه چنین نویسد:
«اینکه نوشتهاند خدیجه پدر خود را با نوشاندن نوشابه از حالت طبیعی در آورد،درست نیست و اسنادی استبه غلط.
آنچه از اهل علم بما رسیده است و سندی درستبه حساب میآید،اینست که خویلد پیش از جنگ فجار مرده است. (طبقات ص 85 ج 1 بخش یک) اما میدانی یوم شمطه را روز جنگ بین بنی هاشم و بنی عبد شمس معنی کرده است (مجمع الامثال) با توجه بدین که در جنگ فجار یکسو قریش و سوی دیگر کنانه بود تفسیر میدانی از دقتخالی است.داستان ستبودن خویلد در روز عقد خدیجه و راضی شدن وی بدین زناشوئی که در بعض مآخذ دیده میشود نیز بر اساسی نیست و چنانکه در بیشتر روایات اهل سنت و جماعت و در مآخذ شیعی میبینیم،این خواستگاری با حضور عمرو بن اسد عموی خدیجه و ورقة بن نوفل است و ظاهرا خویلد در این تاریخ زنده نبوده است.
4.عقاد:فاطمة الزهرا ص 10.عقاد سند خود را ننوشته است.تبع لقب عام پادشاهان یمن است. اگر این داستان درستباشد این شخص،تبع الاصغر،حسان بوده است.لیکن مورخان، حادثههای دوران چند تبع را با یکدیگر در آمیختهاند (رجوع به تاریخ یعقوبی.حبیب السیر. مجمل التواریخ و القصص و تاریخ گزیده شود) .اما تا آنجا که نگارنده جستجو کرد،این تبع بر اثر خوابی که دیده بود خانه کعبه را حرمت نهاد،و آنرا پرده پوشاند.گویند او نخستین کسی است که خانه کعبه را پرده پوشانید.گویا این داستان که در سیره ابن هشام به نقل از محمد بن اسحاق آمده است،و یاقوت نیز بخشی از آن را ذیل کلمه کعبه آورده است. (ر.ک سفینة البحار ج 2 ص 643) پایهای نداشته باشد و الله العالم.
5.بلاذری انساب الاشراف ص 106 و مصادر دیگر.
6.همین کتاب ص 390.
7.ابن سعد.طبقات ج 8 ص 8.بعض مصادر ازدواج او را با عتیق پیش از ابو هاله نوشتهاند. (مقاتل الطالبین ص 48.کشف الغمه ج 1 ص 511) .
در مقابل این شهرت ابن شهر آشوب در مناقب و سید مرتضی در شافی گویند:«خدیجه بهنگام زناشوئی با پیغمبر دختر بوده است.و آنکه به ابو هاله شوهر کرده خواهر اوست.ابن شهر آشوب یکی از چند ماخذ خود را کتاب احمد بلاذری معرفی کرده است (مناقب ج 1 ص 159) ابن احمد بلاذری قاعدة باید احمد بن یحیی مؤلف انساب الاشراف باشد،اگر چنین است وی از گفته امام حسن علیه السلام نویسد:
«از دائی خود هند بن ابی هاله پرسیدم (و در تفسیر آن گوید:چون خدیجه دختر خویلد نخست زن ابو هاله اسدی بود (انساب الاشراف 390) و باز در ص 406 کتاب چنین آمده است: خدیجه پیش از آنکه زن پیغمبر شود زن ابو هاله هند بن نباش بوده.
8. (طبقات ج 8 ص 10) و نیز رجوع شود به (کشف الغمه ج 1 ص 513) .
9.بعض نویسندگان سیره،و از جمله ابن هشام فرزندان نرینه رسول خدا را از خدیجه:قاسم، طاهر و طیب نوشتهاند (سیره ج 1 ص 206) و در عقد الفرید قاسم و طیب (ج 5 ص 5) آمده است لیکن مصعب زبیری در نسب قریش ص 21 گوید پسران او قاسم و عبد الله بودند.ابن سعد در (طبقات ص 9 ج 8) و بلاذری در (انساب الاشراف ص 405) نویسد:طیب و طاهر لقب عبد الله است.چون در اسلام بدنیا آمد بدین لقب خوانده شد.گویا این تخلیط از آنجاست که لقب را،اسم گرفتهاند.
10.بخاری ج 5 ص 47-48 و رجوع شود به اعلام النساء ج 1 ص 330.
11.طبقات ج 8 ص 11.
12.ج 13 ص 2434 و نیز نگاه به ج 4 ص 1869 شود.
13.ص 402.
14.ج 2 ص 341.
15.ص 48.
16.بنقل مجلسی در بحار ص 214.
17.ص 750.
18.انساب الاشراف ص 403.
19.ج 4 ص 1869.
20.ص 95 ج 2.
21.اصول کافی ص 458 ج 1.
22.ج 3 ص 357.
23.ج 1 ص 449.
24.ج 43 ص 7 به بعد.
25.ص 561.
26.بحار ج 43 ص 5 از علل الشرایع.
27.طبقات ج 1 ص 143.
28.الکامل ص 51 ج 2.
29.منتهی الآمال ص 37 ج 2.
30.انساب الاشراف ص 125 و مآخذ دیگر.
31.انساب الاشراف ص 324.مغازی ص 249.
32.ج 43 ص 2-3.
33.ج 1 ص 449.بحار ج 43 ص 7.
آخرینها از modir
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.