پیشنهاد ابوطالب

(0 رای‌ها)

ابوطالب که خود بزرگ «قریش» بود و به سخاوت و شهامت و مناعتِ طبع معروفیت داشت؛ وضع دشوار زندگی برادر زاده، او را وادار نمود که برای وی شغلی در نظر بگیرد. از این لحاظ، به برادرزاده ی خود چنین پیشنهاد کرد: «خدیجه» دختر «خویلد»، که از بازرگانان قریش است؛ دنبال مرد امینی می گردد که زمام تجارت او را بر عهده بگیرد، و از طرفِ او در کاروان بازرگانی «قریش» شرکت کند، و مال التجاره او را در شام به فروش برساند، چه بهتر ، ای محمد خود را به وی معرفی نمایی.(1)

مناعت و بلندی روح پیامبر، مانع از آ« بود که مستقیماً بدون هیچ سابقه و درخواستی، پیش «خدیجه» برود و چنین پیشنهادی کند. از این لحاظ به عموی خود چنین گفت: شاید خود خدیجه دنبال من بفرستد، زیرا می دانست او در میان مردم به لقب «امین» معروف است. اتفاقاً جریان نیز همی طور شد. وقتی «خدیجه» از مذاکرات ابوطالب با پیامبر آگاهی پیدا کرد؛ فوراً کسی را دنبال پیامبر فرستاد و گفت: چیزی که مرا شیفته ی تو نموده است، همان راستگویی، امانت داری و اخلاق پسندیده ی تو است، و من حاضرم دو برابر آنچه به دیگران می دادم، به تو بدهم و دو غلام خود را همراه تو بفرستم که در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند.(2)

رسول خدا جریان را برای عموی خود بیان کرد. وی در پاسخ چنین گفت: این پیش آمد وسیله ای است برای زندگی که خدا آن را به سوی تو فرستاده است.(3)

 

-------------------------------------------

1- بحارالانوار، ج16، ص 22.

2- سیره ی ابن هشام، ج1، ص 158؛ کامل ابن اثیر، ج2، ص 24.

3- فروغ ابدیت، ج1، ص 190.

خواندن 3652 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

جستجو در کل مطالب