حضرت خديجه (سلام الله علیها) گوهري که در مکه درخشيد

(0 رای‌ها)

گوهري درخشان

با نگاهي به تاريخ حيات زن در اعصار گذشته و بررسي و ارزيابي روي دادهاي جوامع گوناگوني که در آن ها بانوان نقشي را عهده دار بوده اند، اين نکته آشکار ميگردد که هرگاه زنان به سوي پاکي درون، صفاي قلب و تهذيب نفوس گام بردارند و به عوالم معنوي گرايش يابند چنان منزلت و اراده اي به  دست مي آورند که مي توانند در تاريخ سرزميني تحول آفرين باشند.
در واقع يک روي ايمان و تقوا و حصار عفاف، از چنين گوهرهايي حراست مي کند. وقتي زيربناي فکري آدمي از انحراف و دنياطلبي دور باشد و بر مبناي واقع بيني و دورانديشي اهتمام ورزد و وجود خويش را به نور پارسايي روشن سازد، پيروزي هاي پرمايه-اي را به  ارمغان خواهد آورد.

خديجه ي کبري(سلام الله علیها) در زمره ي بانواني است که در جزيره  العرب و در سرزميني آغشته به جاهليت، شقاوت و ستم که مسيري پرانحطاط را مي پيمود و شعله هاي ايمان و خرد در آن به خاموشي گرائيده بود، چون ستاره اي پرفروغ طلوع کرد.
در حجاز، در مکه ي معظمه، خانداني بااصالت به نام «قريش» روزگار مي گذرانيدند. اگرچه در محيط آن روز - به دليل فاصله گرفتن از تعاليم پيامبران - از ارزش ها و موازين انسان ساز خبري نبود و خصومت، تبعيض ، نزاع  و انواع خودخواهي و هرزگي ، فضاي تاريک و تيره اي پديد آورده بود اما اين بانو به دور از همه ي اين آشفتگي ها در مسير حق جويي و درستي و راستي قرار داشت. به دليل همين شرافت ذاتي و نسبي، اولين بانويي است که شايستگي دريافت پيام توحيد را از رسول اکرم(ص) به دست آورد و براي اعتلاي آيين اسلام از خود فداکاري هاي قابل تحسين بروز داد.
بانويي جذاب و نوراني که در ميان جامعه و مردم بسيار شريف و محترم بود و در امورات خود از هوشمندي، درايت و کارداني بهره داشت؛ به برکت همين تدبير متفکرانه و تبحر در امور بازرگاني، در جهاد اقتصادي مديريت شايسته اي از خود بروز داد. خداوند متعال بر اثر درست انديشي، اخلاص و صدق نيت خديجه اين افتخار را به وي داد که تمامي توانايي هاي فکري و مادي خود را براي رونق ديانت و ترويج فرهنگ اسلامي و دفاع از فضايل و مکارم به کار گيرد و در حساس ترين و سخت ترين شرايط، در استواري پايه هاي يکتاپرستي مشارکت نمايد. در تاريخ پرفراز و نشيب اسلام کدامين بانو غير از خديجه را مي توان به جامعه معرفي کرد که با شوقي وصف ناپذير، مهر و ايماني استوار، بي آن که ترديدي به دل خويش راه دهد و يا ذره اي از باورش به تکريم هميشگي پيامبر اکرم(ص) بکاهد دعوت دين را پذيرا گردد و با آن همه ثروت، تنعم، نازپروردگي و زيستن در رفاه و امکانات فراوان از تمامي دارايي هاي خود با خشنودي خاطر بگذرد و در هنگامه اي محنت زا در کنار همسر خود بايستد و شريک دشوارترين رنج ها و آزارها باشد. خديجه اين لياقت را به دست آورد که به لطف خداوند مايه ي اميد و آرامش و سلامت رسول اکرم(ص) گردد. بنابراين شايسته است تمام مسلمانان جهان مقامش را تکريم نمايند و خدمات ايثارگرانه اش را ارج نهند.

خاندان بااصالت

خديجه در يکي از خانواده هاي اصيل و شريف قريش به دنيا آمد. افراد خاندانش همگي اهل فضل، فداکاري و حمايت  از خانه ي کعبه بودند.
او دختر «خويلد» فرزند «اسد بن عبد العزي» فرزند «قصي» فرزند «کلاب» است. قصي جد چهارم پيامبر اکرم (ص) است و با اين وصف، خديجه با چند واسطه، عموزاده ي پيامبر است و ريشه ي خاندانش در قصي با خاندان حضرت ختمي مرتبت متحد مي شوند؛ از اين رو گاهي آنان همديگر را پسرعمو و دخترعمو خطاب مي-کرده اند. اسد بن عبدالعزي جد پدري خديجه از شخصيت هاي برجسته ي عصر خود بود. بيست سال قبل از بعثت نبي خاتم عده اي از بزرگان مکه از جمله اسد براي حفظ امنيت مکه و توابع، جلسه اي مشورتي تشکيل دادند و هم پيمان گشتند تا به حقوق مظلومان و محرومان رسيدگي کنند و از ستم جفاکاران جلوگيري نمايند. چون سه نفر از اعضاي مرکزي و مؤسس اين پيمان «فضل بن فضاله»، «فضل بن وداعه» و «فضل بن حارث» نام داشتند، اسم آن را پيمان «حلف الفضول» گذاشتند. پيامبر اکرم(ص) در همان سال هاي تشکيل اين محفل در حالي که بيستمين بهار را سپري مي کرد، به آن پيوست. ميثاق مزبور در خانه ي «عبدالله بن حدعان» منقعد گرديد و پيامبر براي آن احترام شايان توجهي قائل بود و بعد از بعثت مي فرمود: «اگر اکنون هم مرا به عضويت در آن پيمان فرا بخوانند مي پذيرم» و نيز تأکيد مي-فرمود: «در پيماني شرکت کردم که نمي خواهم آن را نقض کنم اگر چه بهاي آن شتران سرخ موي حجاز باشد». عضويت اسد بن عبدالعزي در کنار پيامبر در اين پيمان به منظور دفاع از حقوق ستم ديدگان و بازداري ستم گران از شقاوت و شرارت، مؤيد آن است که وي از خيرخواهان و خردمندان عصر خود بود و در حفظ آرامش رواني جامعه مي کوشيد.1
خويلد پدر خديجه نيز از شجاعت و دليري بهره اي وافر داشت و در ميان خاندانش که به  سلحشوري و قهرماني معروف بود. از نشانه هاي دليري او اين ماجراست که «تُبّع» فرمانرواي مقتدر يمن با لشگري عظيم وارد مکه گرديد. شهر را تحت سيطره ي خود درآورد و تصميم گرفت «حجرالاسود» را با خود به يمن ببرد. مردم مکه در اين باره با تبع از در مخالفت و مقاومت درآمدند. طلايه دار اين معترضان خويلد بود. او براي حفظ يکي از مناسک ديني و نمادهاي مقدس، فداکارانه در برابر فرمان تبع ايستادگي کرد و آن چنان صلابتي در اين زمينه از خود بروز داد که اين پادشاه طغيان گر از تصميم خود منصرف گرديد و سنگ مقدس را به حال خودش رها کرد. اين مقاومت در آن ايام زبان زد مردم گرديد و آنان هنگام وصف خويلد وي را به شجاعت مي ستودند.2
نسب خديجه از ناحيه ي مادر چنين است: دختر «فاطمه» دختر «زائده » فرزند «اصم»، فرزند «رواحه»، که ادامه ي اين سلسله به «لوي بن غالب» جد هشتم رسول اکرم(ص) مي رسد.  با اين توصيف نسب خديجه به حضرت اسماعيل و ابراهيم خليل (جد بيست و هشتم و بيست و نهم) مي رسد. خديجه خواهر تني «عوام بن خويلد» پدر «زبير» است و چون مادر زبير «صفيه» عمه ي پيامبر بود، برادرزاده ي خديجه، پسرعمه ي رسول خدا(ص) است. از سوي ديگر «هاله» مادربزرگ خديجه دختر «عبد مناف» جد سوم پيامبر است و از اين طريق سلسله نسب خديجه با سومين جد پيامبر متحد مي گردد.3

پسرعمويي خردمند و دانشور

«ورقه بن نوفل» پسرعموي خديجه از شخصيت هايي است که پرستش بت ها را در محيط آلوده ي حجاز روا نمي-ديد و از مدت ها قبل درصدد کنجکاوي و بررسي برآمد تا حقيقت را بيابد. در يکي از عيدها که قريش مشغول عبادت در پيشگاه يکي از بت ها بودند، چهار نفر، از جمله ورقه بن نوفل جلسه اي سري تشکيل دادند و درباره ي شرک ورزي مردم به بحث پرداختند. نظرشان بدان جا منتهي گرديد که مردم در اين گونه عبادت سخت در ضلالت به سر مي برند و گويا آيين حنيف حضرت ابراهيم(ع) را فراموش کرده و از دست داده-اند. آن ها بت هايي را مي پرستند که نه مي شنوند و نه مي بينند و نه نفع و ضرري دارند، در خاتمه مقرر گرديد که در اطراف و نواحي مکه به تفحص بپردازند تا سنت هاي دين ابراهيم خليل را شناسايي کرده، در ميان مردم ترويج نمايند.4
ورقه همانند «زيد بن عمرو» و «عبيدالله حجش» درصدد يافتن دين حق برآمد تا آن که نصرانيت را برگزيد و بر آن معتقد گرديد. او کتاب هاي اديان آن عصر را مطالعه کرد تا آن که بر خصال و ويژگي هاي رسول اکرم(ص) و هنگامه ي بعثتش آگاهي  حاصل نمود. از اين رو هنگامي که حضرت محمد(ص) از طريق دريافت وحي، مأمور به رسالتي پررنج گشت به خانه آمد و داستان را براي همسر خويش، خديجه، بازگو کرد خديجه براي بررسي اين ماجرا، گزارشي به عموزاده ي خود ورقه بن نوفل ارائه کرد. ورقه گفت: «سوگند به آن که جانم در قبضه ي قدرت اوست اگر راست گفته باشي اين همان ناموس اکبر الهي و امين وحي پروردگار متعال است که کلام ملکوتي از طريق جبرئيل بر قلب مبارکش نازل مي گردد و او پيامبر امت خواهد بود.»  روزي رسول خدا(ص) مشغول طواف خانه ي خدا بود که با ورقه برخورد کرد. ورقه عرض کرد عموزاده چه مي بيني و چگونه مشاهده مي کني. پيامبر نحوه ي ملاقات خود با فرشته ي الهي را برايش بيان نمود. ورقه قسم ياد کرد: «تو پيامبري ولي مخالفان تکذيبت مي کنند، آزارت مي دهند و از مکه آواره ات مي نمايند و در پايان با تو و يارانت وارد نبرد خواهند شد و من اگر آن روز را درک کنم، چنان رضايت الهي را به دست آورم که خود داند و تلاشم را در حد مقدرات بپذيرد. آن گاه خم گرديد و سر مبارک خاتم پيامبران را غرق در بوسه ساخت.»5
ورقه که متفکري دورانديش و با انصاف بود، بر اثر مطالعه ي کتب آسماني دريافت که محمد با بانويي از قريش ازدواج مي کند که او سرور زنان قوم خود و بزرگ قبيله اش است و اموال خويش را در راه پيش برد اهداف محمد مصطفي(ص) انفاق و ايثار مي کند. در اين مسير از خويش فداکاري نشان مي دهد و در تمامي امور، يار راستين پيامبر خواهد بود. ورقه چنين نتيجه گرفت که آن بانو همان دختر عمويش خديجه است، زيرا اين ويژگي ها در غير او وجود ندارد. از اين رو هرگاه ورقه نزد خديجه مي آمد به او مي گفت به زودي به مردي خواهي پيوست که برترين و شريف-ترين انسان در زمين و جهان هستي است.6
مورخان خاطرنشان ساخته اند خديجه ورقه را براي ازدواج با حضرت محمد(ص) واسطه قرار داد و او مؤظف گرديد زمينه هاي اين پيمان پاک را فراهم سازد. هنگامي که ورقه به عموزاده ي خود بشارت داد که  محمد و خويشاوندانش را به ازدواج با تو راضي کرده ام، به پاس اين خدمت بزرگ،  خلعتي به وي عطا کرد که در آن زمان پانصد اشرفي ارزش داشت.7
در اين که ورقه به رسول اکرم(ص) ايمان آورد يا نه، برخي منابع تاريخ صدراسلام، سکوت کرده اند ولي بسيار بعيد به نظر مي رسد او با اين درجه از معرفت، دانش و خردمندي، از ايمان به پيامبر آخرالزمان امتناع کرده باشد. برخي قراين مؤيد آن است که ورقه مؤمن بوده است. بلال حبشي را مشرکان مکه به شدت مورد آزار و اذيت قرار دادند و او در زير شکنجه احد احد مي گفت. ورقه از آن حوالي عبور مي کرد که مقاومت هاي اين مؤذن پيامبر را شنيد و ديد. ايستاد و گفت: «آري اي بلال به خداي سوگند: احد احد» و سپس متوجه  شکنجه گران بلال از جمله «اميه بن خلف» گرديد و گفت: «به خداي قسم اگر او را بکشيد قبرش را زيارتگاه قرار مي دهم و از خاک مزارش تبرک مي جويم.»8
منابع ديگر گفته اند پيامبر از خديجه پرسيد: «کار ورقه در ارتباط با اسلام به کجا رسيد؟» خديجه عرض کرد: «او تو را تصديق کرد ولي اجل مهلتش نداد و قبل از آن که به زبان اظهار اسلام کند به دليل کهولت سن از دنيا رفت.» رسول اکرم(ص) فرمود: «او را در رويايي ديدم که پيراهن سفيدي بر تن داشت.» بديهي است اگر اهل دوزخ بود، جامه اي ديگر بر او مي پوشانيدند. علامه ي مجلسي بعد از ذکر اين روايت مي گويد: «تعبيرکنندگان اين خواب گفته اند پيراهن در عالم خواب کنايه از ديانت است و سفيدي مبين آن است که بر تن کننده ي جامه از هر گونه فساد و انحرافي دور بوده و دنيا را در حالت پاکي وداع گفته است.»9

لقب و کنيه ي خديجه

خديجه قبل از ولادت (تولد او در 67 يا 68 سال قبل از هجرت رسول اکرم(ص) به مدينه بوده است) در کتاب آسماني انجيل که بر حضرت عيسي مسيح نازل گرديده به عنوان بانوي مبارکه و همدم مريم در بهشت معرفي گرديده است. در اين کتاب هنگام وصف رسول اکرم(ص) خطاب به حضرت عيسي(ع) آمده است نسل او از مبارکه [بانوي بابرکت] است که هم شوي وي و نيز همدم مادرت مريم است.10
در عصر جاهليت و در آن فضاي آلوده به فساد و انحراف که زن هاي پاک دامن از نوادر به شمار مي-رفتند و بسياري در ضلالت غوطه ور بودند خديجه به-دليل قداست و پاکي در تمامي ابعاد اخلاقي و رفتاري طاهره خوانده مي شد.11
شخصيت خديجه در همان عصر چنان چشم گير و مورد تکريم خاص و عام قرار داشت که او را باعنوان سيده ي نسوان (سرور بانوان) مورد مدح و تجليل قرار مي دادند.12
خديجه آن چنان کمالات و مقامات ارجمند و والايي را به خود اختصاص داد که رسول اکرم(ص) بعد از ازدواج با او، ايشان را با لقب «کُبري» خطاب کرد و اين لفظ از علو مقام خديجه حکايت دارد.13
در دعاي ندبه که از ناحيه ي مقدسه نقل گرديده، از خديجه به عنوان «غرّا» ياد شده است.
لفظ غرا روشني و درخشندگي را مي رساند.
براساس برخي روايات، ابوطالب در خطبه ي عقد ازدواج خديجه، وي را کريمه و داراي مقام شامخ معرفي کرد. اين لقب نيز از شرافت و مقام عالي اين بانو حکايت دارد.14
خديجه با آن که بانوي بانوان قريش و ملکه ي حجاز است و آن چنان نفوذ اجتماعي دارد که اشراف و اعيان مکه سر بر آستانش مي سايند نسبت به محرومان و يتيمان و سرپرستي و دست گيري از آنان توجهي ويژه دارد. به همين دليل از عنوان «ام الايتام» (مادر يتيمان) لذت مي برد و اين لقب را بر ساير القاب ترجيح مي دهد. به همان ميزان که به امور اينان اهتمام مي ورزد و قلوب مردم حجاز را بدين جهت به سوي خود جلب کرده و موجب گرديده که بانوان مکه پروانه وار بر گرد شمع وجودش اجتماع کنند و از همنشيني با او، افتخار نمايند نسبت به ثروتمندان، سرداران نامي و رؤساي قبايل چندان اعتنايي ندارد.15 اقتدار اجتماعي خديجه در ميان طوايف مکه بااصالت خانوادگي، خصال پسنديده و والايي او چنان گره خورده بود که او را ملکه ي حجاز و بزرگ بانوي قريش لقب داده بودند.16
کنيه هاي خديجه عبارتند از «ام هند»، «ام الزهرا» و «ام المؤمنين».17

فضايل و مناقب

خديجه در خانواده اي به رشد و شکوفايي رسيد که از ريشه دارترين و اصيل ترين خاندان هاي جزيره العرب به شمار مي رفتند. اما شرافت او، صرفاً به اصالت ها و نجابت هاي اين محيط تربيتي خلاصه نمي گردد بلکه خود، به صفات پسنديده و خلق نيکو زبان زد همه گرديده بود. هر يتيمي که در حيات خود نقطه ي اتکايي به دست نمي آورد، هر پدري که قادر نبود براي فرزندان خود لقمه ناني تهيه کند، هر زني که به دنبال کشته شدن شوهرش بي پناه مي ماند و هر محروم و رنج ديده اي که از حمايت هاي ديگران نااميد مي گشت، راهي خانه ي خديجه مي شد و به سنگر عطوفت و مهرباني و گنج سرشار سخاوتش پناه مي برد و به برکت لطف و عنايت او، زخم هاي زندگي را مرهم مي نهاد. خانه اش با دو نشانه شناخته مي شد: يکي قبه ي سبزي که بر بامش بود، ديگر ازدحامي که در مسير اين خانه صورت مي گرفت. در اين ميان خديجه مايل بود به فقرا و ستم ديدگان رسيدگي و کمک کند. آن ها را در هر موقع از ايام شب و روز با نوازش هاي ويژه مي پذيرفت. با آن ها به نرمي سخن مي گفت و به درد دل هاي شان گوش مي داد. اشک چشم يتيمان و مادران را پاک مي کرد. آن گاه کارگزاري را فرا مي خواند و به وي توصيه مي کرد کيسه هاي پول را آورده، بين اين نيازمندان توزيع کند.18
در آن هنگام در سراسر جزيره العرب ثروتمندتر از جناب خديجه کسي نبود. آوازه ي طهارت و سخاوت آن بانوي قريش تا بدان جا رسيد که حتي جامعه ي عرب جاهلي که غرق در تباهي بود وي را «مليکه العرب» ناميد. در واقع اين زن با آن حشمت و شوکتي که به دست آورده بود، همراه با کرامت هاي انساني بهترين پشتوانه براي قبايل مستقر در مکه به شمار مي رفت. گويا خداوند متعال براي سعادت، عزت و سربلندي او هر چه را که اين بانو لازم داشت به وي عنايت فرموده بود. پوشيده در حجاب، دور از چشم نامحرمان و ناپاکان، خانه نشين سراي خويش بود. وقاري داشت که تنها مي توان او را به خودش مثال زد. با اين همه کرامت، عفت و شهرت زيباترين بانوي مکه به شمار مي رفت. امکاناتي را که در اختيار داشت بي  آن که به حرامي آلوده کند در مسير خير و صلاح به کار مي برد و اين ويژگي، آن وجاهت و شوکت اجتماعي خديجه را کامل مي کرد. در واقع عزت دو جهان برايش به لطف خداوند مهيا گرديده بود.19
براساس منابع روايي، خديجه جزء چهار بانوي عالم است که به عنوان برترين زنان روزگاران شناخته شده اند. بانواني که با درايت، فراست، پارسايي و بررسي هاي درست و سنجيده و رويارويي خردمندانه با موانع و خطرات، از فرصت ها و امکانات و قوايي که در اختيار داشتند در جهت تعالي فکري و اخلاقي و رشد معنوي بهره گرفتند و به فرازين قله ي انساني صعود کردند. خديجه با انتخابي شايسته و هوشمندانه يار پرمهر و پشتيبان با اعتبار آخرين فرستاده ي الهي گرديد و در کار سترگ هدايت انسان-ها و ستيز با جهل، خرافه و شرک، شريک دغدغه هاي او گشت و با زباني رسا، منشي عاقلانه، رفتاري خداپسندانه و تدبيري حساب شده در اين راه اسوه اي نمونه نه تنها براي زنان که براي مردان گرديد.
خديجه در زمره ي چهار بانويي است که برترين زنان بهشت اند. خديجه، فاطمه ي زهرا(س)، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون؛ و نيز در احاديثي تأکيد گرديده است خداوند چهار زن را از ميان زنان برگزيد که يکي از آن ها خديجه است و در پاره اي روايات بهترين زنان امت مسلمان خديجه و برترين بانوان امت هاي قبل از اسلام حضرت مريم است.
مقام خديجه در حدي است که فرشتگان مقرب درگاه الهي مباهات به اين مطلب مي کنند که خديجه سلام آنان را بپذيرد. «ابوسعيد خدري» روايت کرده است: رسول اکرم(ص) فرموده اند: «در شب معراج هنگام بازگشت به زمين از جبرئيل سؤال کردم آيا حاجتي داري؟ او پاسخ داد تقاضايم آن است که از طرف خداوند و من به خديجه درود بفرستي. موقعي که آن حضرت سلام خدا و فرشته ي وحي را به همسر خويش ابلاغ کرد خديجه عرض کرد: «ان الله هو السلام و منه السلام و اليه السلام و علي جبرئيل السلام؛ به درستي که خداوند خود سلام است و سلام از اوست و به سوي او است و بر جبرئيل سلام.»20
نقل نموده اند روزي رسول خدا(ص) بر عايشه وارد گرديد در حالي که با حضرت فاطمه ي زهرا(س) مشغول مفاخره بود. پيامبر فرمود: «اي عايشه مگر نمي-داني که خداوند آدم، نوح، آل ابراهيم، آل عمران، علي، حسن، حسين، حمزه، جعفر طيار، فاطمه و خديجه را برگزيد و آنان را بر جهانيان برتري داد.»21
بديهي است علت علاقه ي رسول اکرم(ص) به خديجه صرفاً ارتباط زناشويي نبود بلکه اين اشتياق به دليل کمالات ظاهري و معنوي و خدمات خديجه در جهت ترويج توحيد و فضيلت هاي قرآني بود.

فرازهايي از فداکاري

به اتفاق تمام مسلمانان و مورخان، اولين بانويي که اسلام را پذيرفت حضرت خديجه بود. به گفته ي «ابن حجر عسقلاني» از امتيازات خديجه اين بود که همواره مقام پيامبر خاتم را مورد تکريم قرار مي-داد و بيانات آن حضرت را - اعم از فرموده هاي قبل و بعد از بعثت - تصديق مي کرد.22 آن بانو نه تنها به تعاليم پيامبر ايمان آورد بلکه در راه انتشار اين انوار از خود فداکاري نشان داد. اگر پيامبر در هنگامه ي رساندن برنامه هاي آسماني خود به مردم توسط مشرکان و منافقان تکذيب مي گرديد و از آنان جواب هاي ناگواري دريافت مي کرد و ابرهاي اندوه بر دل و ذهن آن رسول اعظم سنگيني مي نمود، خداوند اين نگراني ها را به وسيله ي خديجه کاهش مي داد. چون پيامبر با آن بانو از دشواري ها و رنج ها سخن مي-گفت، خديجه بار اندوه آن اسوه ي عالميان را سبک مي کرد و در تصديق حضرتش مي کوشيد و مسيرها را براي ادامه ي رسالت ايشان هموار مي ساخت.23
ايمان خديجه، پيامبر را به آينده اي درخشان براي دعوت نويد مي داد. موضع گيري خديجه درباره ي مجاهدت هاي رسول اکرم(ص)، وي را براي تحقق يافتن اهداف و آرمان هايش اميدوار مي ساخت. البته بديهي است پيامبر اکرم(ص) که مأموريت الهي دارد، از پراکندگي جمعيت و افرادي که به وي مي گروند نگران نيست و مطابق برنامه اي که خداوند براي آن وجود والامقام پي ريزي کرده، گام برمي دارد. کسي که پروردگار يارش باشد، ديگر از انجام وظيفه  هراسي ندارد ولي وجود خديجه - که آن نيز نشانه اي از لطف الهي بود - در زندگي رسول خدا(ص) به دليل اخلاص و حب و فداکاري  و ايثار دارايي اش، اهميت وافري داشت. نهال نوپاي اسلام که در حال رشد و نمو بود با وجود اين بانو از توفان ها و حوادث مخرب مصونيت مي يافت و اگر وجود اين بانو در کنار رسول اعظم براي انجام رسالتي سنگين، مهم نبود، فقدانش برايش دشوار و گران نمي آمد و مرگش وجود مبارکش را ناراحت نمي ساخت. و سال وفاتش، سال اندوه و ماتم خوانده نمي شد. پيامبر سال هاي متوالي بعد از رحلت اين بانو، از يادش غافل نمي-گردد در سوگش گريان است و خدمات او را در حصول پيروزي ارج مي نهد. هر کس ده سال پس از بعثت نبي اکرم(ص) را مطالعه کند به خوبي نقش مفيد اين زن را در گسترش اسلام و اقداماتي که در راه برافراشتن کلمه ي توحيد انجام داده، احساس مي کند؛ زيرا تاريخ فداکاري هاي بزرگ خديجه و اموال فراواني را که او در راه عزت ديانت، نثار کرده هرگز فراموش نخواهد کرد.
 در آن ايامي که همه ي افراد با پيامبر از در مخالفت درآمدند و به آزار و اذيتش پرداختند، خديجه رسالت ايشان را از عمق وجود مورد تأييد قرار داد و براي حمايت از پيام توحيد به استقبال ناملايمات زيادي رفت؛ در حالي که شرايط يک زندگي آرام و آسوده و سرشار از امکانات و تسهيلات برايش فراهم بود. کدام فردي را مي توان سراغ گرفت که چون خديجه دعوت آسماني شوي خود را با ايماني نيرومند و بدون ذره اي ترديد در صدق پيامش بپذيرد و به استقبال خطرات در اين راستا برود و با آن همه ثروت و در اوج نعمت و عزت، به آن همه آسايش پشت کند و در تيره ترين ايام در کنار همسرش ثابت و استوار بايستد. خديجه در نيمه ي دوم زندگي، اين رنج ها را تحمل کرد و در اين ايام پذيرش ناملايمات سخت تر و فرساينده تر است. به علاوه براي کسي که در ناز و تنعم بار آمده و برايش تنگي معيشت مفهومي نداشته، درک محروميت ها و پذيرش تلخ کامي ها بسيار دشوارتر است.

پي نوشت ها:

1. سيره ي ابن هشام، ج اول، ص142-141، البدايه و النهايه، ح2، ص292.
2. الروض الانف، ج اول، ص213.
3. منتخب التواريخ، حاج محمدهاشم خراساني، ص82، سيره ي ابن هشام، ج اول، ص201
4. سيره ي ابن هشام، ج اول، ص237.
5. تاريخ طبري، ج 3، ص115، پيغمبر و ياران، محمدعلي عالمي، ج5، ص318.
6. بحار الانوار، علامه ي مجلسي، ج 16، ص20 و 21.
7. همان، ص65، تذکره الخواص، سبط بن جوزي، ص302.
8. سيره ي ابن هشام، ج اول، ص340.
9. بحار الانوار، ج 18، ص328، ج 61، ص227.
10. کحل البصر، محدث قمي، ص70، مأخذ قبل، ج 21، ص352.
11. خديجه بنت خويلد، شيخ جعفر حائري، ص119.
12. رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي، ج 2، ص207، حضرت خديجه اسطوره ي ايثار و مقاومت، محمد محمدي اشتهاردي، ص29.
13. لغت نامه ي دهخدا، طبع جديد، ج 7، ص9609، خيرات حسان، اعتماد السلطنه، ج اول، ص111.
14. بحار الانوار، ج 16، ص69.
15. مادر نمونه ي اسلام، غلام علي رحيميان، ص6-5.
16. اميران ايمان، ج اول، علي شيخ الاسلامي، ص 60.
17. خديجه بنت خويلد، ص56-119.
18. شکوه ي زندگي، محمدتقي کمالي، ص19.
19. آخرين پيام آور، سيدمحمدصادق موسوي گرمارودي، ج اول، ص213-212.
20. کشف الغمه في معرفه الائمه، علي بن عيسي اربلي، ج2، ص133؛ بحار الانوار، ج 16، ص7.
21. تفسير فرات بن ابراهيم کوفي، تحقيق محمدکاظم، ص80.
22. الاصابه في تمييز الصحابه، ج 4، ص275.
23. زنان بزرگ اسلام، ج اول، خديجه، علي محمد علي دخيل، ترجمه ي فيروز حريرچي، ص19

نویسنده: داوودی رضا
منتشر شده در: پیام زن شماره 245، مرداد 1391

خواندن 1808 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

جستجو در کل مطالب