شهادت رقيه به دست عثمان به نقل اهل تسنن

(0 رای‌ها)

از جمله وقايع سال دوم هجرت وفات رقيه به قول اهل تسنن دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم بوده است، محب الدين طبري در کتاب ذخائير العقبي، ص 163 نقل کرده که او يک سال و دو ماه و بيست روز از هجرت گذشته در مدينه از دنيا رفت، بنابراين او در ماه محرم از سال دوم هجرت بعد از ازدواج حضرت فاطمه عليها السلام بوده است، سمهودي در وفاءالوفاء، ج 1 ص 279، ماه ذوالحجة را نقل کرده است، به هر حال از منقولات اهل تسنن مرحوم ابوالعباس حميري در قرب الاسناد، ص 8 (مرسل)از امام صادق عليه السلام نقل کرده: براي رسول خدا صلي الله عليه و آله از حضرت خديجه، قاسم، طاهره، ام کلثوم، رقيه، فاطمه و زينب متولد شدند، علي بن ابي طالب عليه السلام فاطمه را تزويج کرد، ابوالعاص بن ربيعه زينب را، عثمان بن عفان ام کلثوم را، ولي ام کلثوم قبل از وصلت از دنيا رفت حضرت به جاي او رقيه را به عثمان تزويج کرد، سپس براي آن حضرت از ام ابراهيم، (ماريه قبطيه) ابراهيم به دنيا آمد، ماريه را پادشاه اسکندريه به آن حضرت با يک شتر ابلق و اشياء ديگر هديه کرده بود، مجلسي عليه الرحمه نيز آن را در بحار، ج 22، ص 151 از قرب الاسناد نقل فرموده است.


مرحوم صدوق در خصال، باب سبعه حديث 115 از ابي بصير از امام صادق عليه السلام نقل کرده که: رسولخدا صلي الله عليه و آله وسلم ام کلثوم را به عثمان تزويج کرد، و او قبل از وصلت از دنيا رفت، سپس آن حضرت رقيه را به عثمان داد. مرحوم مجلسي نيز آن را در بحار، ج 22، ص 151 از خصال نقل مي کند. بنابراين دو حديث، عثمان بن عفان، ام کلثوم را قبل از رقيه تزويج کرده و پيش از وصلت از دنيا رفته است. گرچه بسياري گويند: تزويج ام کلثوم بعد از رقيه بوده است.


شهادت رقيه به دست عثمان
مرحوم کليني از يزيد بن خليفه حارثي نقل مي کند که عيسي بن عبدالله از امام صادق عليه السلام پرسيد و من حاضر بودم آيا جايز است زنان در تشييع جنازه حاضر شوند؟امام عليه السلام که تکيه کرده بود، نشست و فرمود: آن مرد فاسق به عمويش مغيرة بن ابي العاص پناه داد، و او کسي بود که رسول خدا صلي الله عليه و آله خونش را هدر کرده بود.


او (عثمان) به دختر رسول الله صلي الله عليه و آله (زنش رقيه) گفت: پدرت را از مکان عموي من مطلع نکن، گويا يقين نداشت که به آن حضرت وحي نازل مي شود، رقيه، گفت: من دشمن پدرم را از وي پنهان نخواهم نمود، عثمان عمويش را در مشحب (1) گذاشت و قطيفه اي بر او کشيد، جبرئيل آن حضرت را از مکان مغيره اطلاع داد.


حضرت فرمود: يا علي شمشيرت را بردار و به خانه دختر عموزاده ات برو. اگر مغيره را پيدا کردي او را بکش، حضرت به آنجا رفت و هر چه گشت وي را پيدا نکرد، پيش رسول الله صلي الله عليه و آله برگشت و گفت: کسي را نديدم، فرود: جبرئيل آمد و گفت: در مشحب است، بعد از رفتن آن حضرت عثمان وارد منزل شد، دست عمويش را گرفت، پيش رسول الله صلي الله عليه و آله آورد، حضرت چون او را ديد سرش را پايين انداخت و التفاتي نکرد.


و اين بدان جهت بود که آن حضرت بسيار با حيا و بزگوار بود، عثمان گفت: يا رسول الله اين عموي من است، اين مغيرة بن ابي العاص ‍است به خدايي که تو را به حق مبعوث کرده من او را امان داده ام، فرمود: به خدا قسم دروغ مي گفت به او امان نداده بود، سه دفعه اين گفته را تکرار کرد... گاه از راست آن حضرت و گاه از چپش مي آمد، در دفعه چهارم حضرت سرش را بلند کرد و فرمود: سه روز به او مهلت دادم، اگر بعد از سه روز پيدا کردم خواهم کشت، چون عثمان برگشت حضرت گفت: خدايا به مغيرة بن ابي العاص لعنت کن، ولعنت کن به کسي که او را پناه دهد، يا بر مرکبي سوار کند، يا به او طعام بدهد، يا به او آب دهد، يا آماده رفتن نمايد، يا به او ظرف آبي بدهد، يا نعلي يا ريسماني، يا ظرفي در اختيارش بگذارد، آن حضرت اينها را با انگشت مي شمرد.


عثمان به عمويش مغيره همه اينها را داد، و در روز چهارم او را از مدينه خارج نمود، او هنوز از شهر خارج نشده بود که مرکبش از رفتن باز ماند، نعلش شکافته شد، پاهايش ورم کرد، با دو دست و زانوهايش راه مي رفت وسائلش بر او سنگيني کرد، زير درختي آمد و در سايه آن نشست اگر يکي از شما آن مقدار راه مي رفت مشکلي براي او نبود.

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را وحي آمد که مغيره در فلان مکان است، حضرت علي عليه السلام را خواست و فرمود: شمشيرت را بردار تو و عمار و فلاني برويد و مغيره را که زير فلان درخت است بکشيد، علي عليه السلام آمد و او را کشت.


عثمان رقيه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله را زد و گفت: تو به پدرت جاي عموي مرا نشان داده اي، او به پدرش جريان را خبر داد و از عثمان شکايت کرد، حضرت سفارش فرمود: حياي خويش را حفظ کن چه بد است بر زن نجيب و دين دار که هر روز از شوهرش ‍شکايت بکند، رقيه دفعاتبه حضرت پيغام داد و هر بار حضرت همان جواب را مي داد، در رفعه چهارم علي عليه السلام را خواست و فرمود: شمشيرت را بردار و به خانه رقيه برو و او را بياور و اگر کسي مانع شود با شمشير بيني اش را بشکن.


رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز مانند آدم واله به طرف خانه عثمان رفت رقيه چون از خانه بيرون آمد و پدرش را ديد، شروع به گريه کرد، رسول خدا نيز گريست، سپس او را به خانه خويش، آورد، رقيه پشت خود را به حضرت نشان داد، حضرت چون اثر ضربات را در پشت رقيه ديد سه دفعه فرمود: ماله قتلک قتله الله چه شده بر او، تو را کشته است خدا او را بکشد، و آن روز يکشنبه بود، عثمان شب رابا کنيزي که داشت به روز آورد، رقيه روز دوشنبه و سه شنبه را زنده ماند و در روز چهارم از دنيا رفت.

#عثمان

چون وقت تشييع جنازه شد، حضرت فرمود: فاطمه عليهاالسلام با زنان مؤ منين براي تشييع جنازه آمدند، عثمان نيز براي تشييع جنازه آمد حضرت چون او را ديد فرمود: هر که در شب گذشته با زن يا کنيزش نزديکي کرده رقيه را تشييع نکند، اين را سه دفعه فرمود، عثمان برنگشت، بار چهارم فرمود: آن کس که گفتم برود وگرنه با اسمش خواهم گفت؛ در اين بين عثمان درحالي که دست بر شکم خود گذاشته و بر غلامش تکيه کرده بود آمد وگفت: يا رسول الله صلي الله عليه و آله شکم من ناراحت اس اگر اجازه فرماييد برگردم فرمود: برگرد. آن وقت فاطمه و زنان آمده و بر جنازه نماز خواندند (2).


نگارنده گويد: از روايت معلوم مي شود که عثمان در شب وفات رقيه با بعضي از محارم خود نزديکي کرده وقطع دامادي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و فوت زنش را اثري در وي نگذاشت. چنان که در الغدير آمده است.


مرحوم کليني در کافي (3) کرده ابوبصير از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا کسي از فشار قبر خلاص مي شود؟ فرمود: نعوذبالله بسيار کم، وقتي که عثمان رقيه را کشت رسول خدا کنار قبرش ايستاد... ان رقية لما قتلها عثمان وقفت رسول الله علي قبرها... مرحوم اميني در الغدير (4) مفصلا در اين باره بحث کرده است.


حاکم (5) از انس روايت کرده: چون رقيه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله وفات کرد د حضرت در وقت دفن فرمود: هر که شب گذشته با زنش نزديکي کرده داخل قبر نشود لذا عثمان داخل قبل نشد و در حديث بعدي از انس نقل کرده: من در دفن دختر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم حاضر بودم، حضرت کنار قبر نشسته بود و اشک در چشمانش ديده مي شد فرمود: آيا در ميان شما کسي هست که شب بازنش نزديکي نکرده باشد، ابوطلحه گفت: من يا رسول الله، فرمود: تو داخل قبر رقيه شو (و او را درقبر بگذار)


بخاري حديث دوم را در صحيح خود در دو جا نقل کرده است (6)

مرحوم اميني (7) از طبرزي نقل کرده که ابن بطال گويد: پيامبر خواست عثمان را از داخل شدن به قبر رقيه منع کند، با آن که از همه سزاوارتر بود زيرا که شوهر رقيه بود، ولي عثمان در جواب پيامبر صلي الله عليه و آله ساکت شد، زيرا که شب با بعضي از زنانش ‍نزديکي کرده بود، مرگ زنش و انقطاع دامادي رسول خدا صلي الله عليه و آله مانع از آن نشد، لذا حضرت او را از گذاشتن رقيه به قبر ممنوع کرد، با آن که از بوطلحه سزاوارتر بود.

------------------------------------------------------------------------------
(1). مشحب چوبهايي است که سر آن ها را به هم پيوسته و پايين آن ها را بازگذاشته و به صورت دکه درمي آورد گويي اطاق کوچکي از چوب است.
(2). کافي، ج 3 ص 136، کتاب الجنائز باب المسألة في القبر.
(3). کافي، ج 3 ص 136 کتاب الجنائز، باب المسألة في القبر.
(4). الغدير، ج 8، ص 231 - 233.
(5). مستدرک، ج 4، ص 47.
(6). صحيح بخاري ج، 2 ص 95، باب يعذب الميت ببکاء اهله و ص 109، باب من يدخل قبر المرأة.
(7). الغدير، ج 8، ص 232.


 

 

 



 


#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان

خواندن 5141 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

جستجو در کل مطالب