شعر/جان نثاري در مدح ام المومنین حضرت خدیجه
كوكب برج شرف، بانوى نام آور، خديجه
همسر خير الورى محبوبه دوار، خديجه
فخر نسوان، اسوه عفّت، جلودار نجابت
آسمان فضل را تابانترين اختر، خديجه
زوج او معصوم و، خود معصومه، نسلش پاك و معصوم
عصمت كبراى حق را مُظهر و مظهر، خديجه
پاك مىبود از پليدىهاى عصر جاهليتژ
جامه ايمان و تقوى داشتى در بر، خديجه
بر كناز از كفر و شرك و ظلمَ دوران ضلالت
بود بيزار از خصال قوم كين پرور، خديجه
گشت در آن روزگار تيره از جهل و تباهى
يار و همدست رسول معدلت گستر خديجه
با وجچود منع دشمنهاى سرسخت و مخالف
گشت ختم انبيا را همدم و همسر، خديجه
در زمان غربت اسلام و توحيد و عدالت
مكتب اسلام را شد بهترين ياور خديجه
پيشگاه جمله زنها در قبول دين حق بود
داشت چون اسلام را از ابتدا باور خديجه
ثروت انبوه خود را داد در دست پيمبر
هم گذشت از جان و هم از مال و سيم و زر خديجه
در طريق يارى احمد نمىدادى به خود راه
ترسى از طعن زنان مشرك و كافر خديجه
داعى حق را اجابت كرد و از روى تبصيرزت
دين حق را داد يارى تا دم آخر خديجه
تا نبرد مصطفى با كفر و باطل گشت آغاز
بود او را از وفا همراه و همسنگر خديجه
با چنين سعى بليغ و همت والا و ايثار
باشد از اهل جهاد اصغر و اكبر خديجه
بود با رفتار و با گفتار آرامش قرينش
مايه امّيد و دلگرمىّ پيغمبر خديجه
در حمايت از نبىّ و نصرت دين الهى
اولين شخص است حيدر، تالى حيدر خديجه
زان همه خدمت كه آن بانو به دين حق نموده
شد ميان مسلمين بانوى نام آور خديجه
اى عجب، كاندر زمين نشناخت كس او را كماهى
هست نزد قدسيانِ آسمان اشهر خديجه
با چنين جاه و جلال و منزلتاهايى كه دارد
در فضيلت برتر است از مريم و هاجر خديجه
هر چه در اوصاف او گويند تا صبح قيامت
باز هم در فضل دارد دفترى ديگر خديجه
من چه گويم در مديح آن مهين بانوى عظمى
در ثنايش هر چه گويم هست بالاتر خديجه
افتخار او همين بس كز ميان جمله زنها
اوصياى پاك احمد را بُود مادر خديجه
حق تعالى مصطفى را نعمت كوثر عطا كرد
حضرت زهراست كوثر، مادر كوثر خديجه
بر پيمبر گشت عام الحزن سال رحلت او
زانكه بودى حرتش را بهترين ياور خديجه
من كجا و گفتن مدحش يكى از صد هزاران
جون بُود بر عالم هستى سَرو و سَروَر خديجه
خواستم تا بيشتر نامش بلند آوازه گردد
گرچه دارد خود مقام و رتبه برتر خديجه
مدّتى در انتخاب وزن بودم در تفكّر
تا كه شد در عالم رؤيا هدايتگر خديجه
يك شارات بود و چون بيدار گشتم
شد خروشان چشمه طبعم به مدح زوج پيغمبر خديجه
رحمت بى منتهاى حق به روح پاك او باد
كز همه خيرات دارد بهره اكثر خديجه
در ثنايش چند بيتى «جان نثار» ناتوان گفت
و رنه دارد عزّ و جلّّ و شان بى حد و بى مر خديجه
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.