
مدیر سایت
وب سایت تخصصی حضرت خدیجه سلام الله علیها که از سال 80 تا کنون فعالیت دارد و در مورد زندگی نامه حضرت خدیجه سلام الله علیها و فیلم و صوت و کتاب هایی که در مورد ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله منتشر میشود.
حسادت به ام المومنین حضرت خدیجه و اهانت به ام المومنین خدیجه
روزی پیامبر اکرم در جمع همسران خویش از خدیجه یاد کرد و گریست.
عایشه گفت:« چرا در سوگ زنی پیر و سرخرو از پیرزنان بنی اسد گریه میکنی؟» رسول خدا فرمود:« او مرا تصدیق (به رسالت) می کرد آن گاه که شما تکذیبم میکردید، به من ایمان آورد، آن زمان که شما بر من کافر بودید، و برایم فرزند آورد ولی شما نازایید.»
از آن پس عایشه با یاد کردن از خدیجه، خود را به پیامبر نزدیک می کرد.
و در روایتی دیگر، عایشه می گوید:
هرگاه نزد پیامبر، نام خدیجه برده می شد بسیار او را میستود و برایش استغفار میکرد. یک روز صبرم تمام شد و به پیامبر گفتم:« خداوند به جای زنی پیر و سالخورده (خدیجه)، زن جوانی به تو عطا کرده است.»
رسول خدا خشمناک شد.
من از حرف خود پشیمان شدم و پیش خود گفتم:« خداوندا اگر غضب پیامبر را فرو بنشانی، هیچ گاه نام خدیجه را به بدی نخواهم برد.»
رسول خدا فرمود:« چگونه درباره خدیجه چنین میگویی در حالی که، سوگند به خدا، او به من ایمان آورد، آن گاه که مردم به من کافر بودند، به من پناه داد، آن زمان که مردم من را از خود راندند. مرا تصدیق کرد، آن هنگام که دیگران تکذیبم کردند و فرزندانی برای من آورد، ولی شما از این نعمت محروم هستید.»
از آن پس، پیامبر تا یک ماه، صبحگاهان و شبانگاهان، از خدیجه یاد می کرد و فضائل او را بازگو میفرمود.
منابع:
- بحارالانوار، ج16، ص8 --- کشف الغمه --- همان ص12 --- کشف الغمه
منبع مقاله : شبکه ملی رشد
#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه
فرشته ای در کنار پیامبر(صلوات الله علیه و آله) با نام خدیجه سلام الله علیها اول بانوی مسلمان سیده بطحا
اسلام حضرت ام المؤمنین خدیجه سلام الله علیها
این نوشتار برآن است تا با جستاری در زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها اندکی از حقوق بی شمار ایشان را اداء نموده نسبت به شخصیت والای ایشان ابراز احترام کرده باشد.
● مقدمه
هر ایده و مکتبی برای گسترش فکر خود از ابزارهای گوناگونی استفاده می کند. در میان این ابزارها نیروی انسانی نقش عمده ای بر عهده دارد. کسانی که می کوشند تا پیام مذهب خود را به گوش همگان برسانند. در مکاتب آسمانی که هر یک در حیطه زمانی معینی تعریف شده اند نیز این امر جاری است.
در اسلام هم که به عنوان آیینی جاودان به بشریت عرضه شده است، افرادی به چشم می خورند که کم یا زیاد توان خود را در راه پیشبرد آن مصروف داشته اند. اینان به تناسب قوایی که برای توسعه شعاع نورانی آخرین دین صرف کرده اند مستوجب تقدیر گشته بر گردن مسلمین حق سپاسگزاری پیدا می کنند.
یکی از افرادی که با هر چه در توان داشت به یاری اسلام و خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله و سلم شتافت حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها بود. این نوشتار برآن است تا با جستاری در زندگی این بانوی بزرگ اندکی از حقوق بی شمار ایشان را اداء نموده نسبت به شخصیت والای ایشان ابراز احترام کرده باشد.
● خاندان
خدیجه (فرزند خویلد) مادر حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها از خانواده ای اصیل و دارای شرافت در میان قریش بود که در قریش به علم و معرفت شناخته می شدند.(۱) اسدبن عبدالعزی پدربزرگ ایشان از برجستگان پیمان معروف به "حلف الفضول" (۲) بود .یکی دیگر از این افراد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند (۳).
● ثروت، تجارت و آشنایی با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
خدیجه کبری علیهاالسلام اموال فراوانی از پدر به ارث برده بود و با آن تجارت می کرد و در این راه از مردانی درست کار مدد می جست. اموال وی را بیشتر از هشتادهزار شتر که در مناطق مختلف مانند حبشه و مصر پراکنده بودند، نوشته اند (۴).
اداره کردن چنین مجموعه عظیم تجاری نمایه ای از قوت و تدبیراین بانوی بزرگ است. در بین کسانی که به عنوان کارگزاران امین خدیجه کبری علیهاالسلام به تجارت پرداخته اند نام محمد امین صلی الله علیه و آله و سلم نیز به چشم می خورد. ایشان در سن بیست و پنچ سالگی برای تجارت رهسپار شام شدند (۵).
●ازدواج
با چنین سفرهایی برای خدیجه کبری علیهاالسلام آشنایی با روحیات حضرت رسول صلوات الله علیه حاصل شد. ایشان با وجود آنکه ثروتمندترین زن مکه به شمار می رفت و خواستگاران فراوانی از میان مردان ثروتمند داشت با رضایت کامل حاضر به ازدواج با محمد امین صلوات الله علیه گردید. هر چند این اقدام موجب تمسخر زنان قریش شد.
ازدواج با مردی فقیر و یتیم نشانگر آن بود که ایشان ارزش را در وجود کمالات روحی جستجو می کند نه در وفور ثروت دنیوی و این درسی است برای همیشه تاریخ . مراسم خواستگاری با حضور عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جناب ابوطالب علیه السلام و ورقة بن نوفل پسر عموی خدیجه که مردی دانشمند و گریزان از پرستش بت ها بود، انجام شد (۶).
پس از خواندن خطبه عقد توسط حضرت ابوطالب علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از جای برخواستند و آماده رفتن شدند. در این هنگام حضرت خدیجه به ایشان عرض کرد: إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک (۷) به سوی خانه خود بیایید که خانه من خانه شما و خودم خدمتکار شمایم.
در نظر داشتن موقعیت اجتماعی و مادی حضرت خدیجه علیهاالسلام اهمیت این کلام را روشن می سازد که فردی در چنان جایگاهی چگونه نسبت به عظمت روحی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم اظهارخضوع می کند. در مورد ازدواج های حضرت خدیجه درمیان محققین اختلاف به چشم می خورد. برخی از صاحبان تحقیق معتقدند ازدواج ایشان با پیامبر صلوات الله علیه اولین ازدواج ایشان بوده است.
مروری بر زندگی پرافتخار حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها)فرشته ای در کنار پیامبر(صلوات الله علیه و آله)
بعثت و نهایت همکاری با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
پانزده سال بعد از این ازدواج مهم ترین واقعه خلقت روی داد. محمد امین صلی الله علیه و آله وسلم به رسالت مبعوث گردید. خدیجه کبری سلام الله علیها اولین زنی بود که به دعوت الهی خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله پاسخ مثبت گفت.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیررسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجة و أنا ثالثهما (۸)
آن روزها در اسلام هیچ خانه ای افرادی غیر از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و خدیجه و مرا که سومین آنها بودم در خود جای نداده بود. ایشان تمام ثروت خویش را تقدیم داشت و چنین گفت: جمیع ما أملک بین یدیک و فی حکمک، اصرفه کیف تشاء فی سبیل اعلاء کلمة الله و نشر دینه (۹) همه آنچه دارم در اختیار شما و تحت فرمان شماست، آن را در راه بلندمرتبه ساختن فرمان خدا و گسترش دین او مصرف نما.
این گفتار ایشان و در پی آن عمل به گفتار شاید برای همه تلنگری باشد که یک ثروتمند حاضر شد تمام دارایی اش نه بخشی از آن را در اختیار هدفی مقدس قرار دهد آری او هر چه داشت در راه دین هزینه کرد و این گونه بود که به مقامی بلند نزد خداوند دست یافت.
می توان فعالیت های مهم خدیجه کبری علیهاالسلام را در مواردی خلاصه نمود:
۱) پشتیبانی مالی. همان گونه که بیان شد ایشان تمام ثروت خود را در اختیار شوی گرامیش صلوات الله علیه قرار داد و از این رهگذر نه چشمداشتی داشت و نه خود را صاحب اختیار در تصمیم گیری های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می دانست ، حمایتی همه جانبه و بی دریغ . در هیچ منبعی ذکر نشده که ایشان محدودیتی برای هزینه اموال اش قرار داده باشد و یا منتی متوجه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نموده باشد.
۲) امداد روحی. در شرایطی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشغول به انجام رسالت الهی خویش بودند و در این راه آزار واذیت فراوان مشرکین شامل آزارهای روحی (مجنون ، ساحر و دروغگو خوانده شدن) و آزارهای جسمی (قطع فروش طعام ، زباله بر سر ریختن و دشنام و سنگ باران نمودن و ...) به ایشان وارد می آمد ، این حضرت خدیجه علیهاالسلام بود که ایشان را تسکین می داد و مایه آرامش زندگی خصوصی شان می شد . اگر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درون منزل هم تحت فشار قرار می گرفتند ، کار بسیار سخت تر و موفقیت دورتر می گردید . این مطلب نیز بر عظمت شخصیت خدیجه کبری علیهاالسلام می افزاید.
۳) مشاورت. بنا بر نقل های مختلف خدیجه کبری علیهاالسلام در امور مختلف طرف مشورت سفیر الهی قرار می گرفت . این نکته نیز نشانگر قوت فکری و اعتقاد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم به توانایی های ایشان است. کان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یسکن إلیها و یشاورها فی المهم من اموره (۱۰) این گونه بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در کنار ایشان آرامش می یافتند و در کارهای مهم شان با خدیجه مشورت می کردند.
نقش اموال خدیجه کبری علیهاالسلام در پیشبرد اسلام و یاری مسلمین به گونه ای مهم بود که در کتب مختلف شیعه و سنی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم احادیث مختلفی نقل شده و دانشمندان نیز به این حقیقت اذعان کرده اند.
از جمله می توان به این جمله محمد بن علوی دانشمند مالکی مذهب اشاره نمود: ما قام الإسلام إلا بسیف علی و أموال خدیجة (۱۱) اسلام استوار نگشت مگر با یاری شمشیر علی ( علیه السلام ) و ثروت خدیجه ( علیهاالسلام )
از وجود اقدس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز این کلام را می خوانیم: ما نفعنی مال قط مثل ما نفعنی مال خدیجة (۱۲) هیچ ثروتی همانند ثروت خدیجه ( علیهاالسلام ) مرا سود نبخشید.
در این رابطه سخن فراوان است اما به جهت بنای این نوشته بر اختصار بیان آنها به زمانی دیگر موکول می گردد.
● واقعه ای مهم در زندگی خدیجه کبری سلام الله علیها
شاید بتوان یکی از مهم ترین وقایع را که عاملی بزرگ برای جاودانگی نام ایشان است ولادت ام الإئمه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها به شمار آورد. این حادثه هر چند به صورت های گوناگونی نقل شده اما مضمون واحدی دارد.
هنگامی که درد زایمان به سراغ ایشان آمد به واسطه فرستاده ای از زنان قریش یاری طلبید. زنان قریش با سرزنش ایشان که به سخن ما اعتنا نکردی و با یتیم ازدواج کردی ، استمداد ایشان را رد کردند. در این هنگام چهار زن بلند قامت وارد اتاق شدند . آنها خود را این گونه معرفی کردند: ساره (همسر حضرت ابراهیم علیه السلام) آسیه (همسر فرعون) مریم (مادر حضرت عیسی علیه السلام) و کلثم (خواهر حضرت موسی علیه السلام). آنها گفتند: ما از سوی خداوند برای کمک به شما و بشارت به قدوم فرزندتان آمده ایم، در این فرزند و نسل او برکت قرار داده شده است (۱۳)
این اتفاق از عنایت خداوند متعال به خدیجه کبری علیهاالسلام حکایت دارد . وقتی همه از یاری ایشان سرباز زدند فرستادگان الهی نصر خداوند را برای وی به ارمغان آوردند و معلوم ساختند که إن تنصروا الله ینصرکم (۱۴) .
● حسادت ها
در لابلای متون شیعه و سنی داستان حسادت برخی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به جایگاه خدیجه کبری علیهاالسلام نزد پیامبر صلوات الله علیه با اشکال گوناگون به چشم می خورد . البته رسول الله علیه وعلی آله السلام پاسخ آنها را می داده اند و برتری ایشان را نسبت به سایرین روشن می ساخته اند . از میان این موارد به نمونه ای اشاره می کنیم.
عایشه نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از خانه بیرون نمی رفت مگر آنکه خدیجه (علیهاالسلام) را یاد می کرد و بر او به خوبی و نیکی مدح و ثنا می فرمود . روزی از روزها غیرت مرا گرفت و گفتم: خدیجه (علیهاالسلام) پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به شما عوض داده است . پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) غضبناک شد به طوری که موهای جلوی سرش از خشم تکان می خورد، سپس فرمود: نه به خدا، بهتر از او را خدا به من عوض نداده است، ایمان آورد وقتی مردم کافر بودند، مرا تصدیق کرد زمانی که مردم مرا تکذیب کردند، در اموال خود با من مواسات کرد وقتی مردم مرا محروم ساختند و خدا از او فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر محروم فرمود. (۱۵)
در منابعی هم آمده که عایشه پس ازاین اتفاق با خود چنین گفت: و الله لا أذکرها بسوء أبدا (۱۶) سوگند به خدا که هیچ گاه او را به بدی یاد نخواهم کرد.
● احترام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
پس از وفات خدیجه کبری سلام الله علیها پیامبر علیه و علی آله السلام که تا ایشان زنده بود ، ازدواج دیگری نکرده بودند همسران متعددی (بنا به مصالح) اختیار کردند . اما همیشه نسبت به مقام والای آن همسر یگانه ادای احترام می نمودند و از ایشان به نیکی یاد می کردند . این تعلق خاطر به گونه ای بود که لطف پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را شامل حال دوستان خدیجه کبری علیهاالسلام نیز می ساخت . از جمله آنکه هر گاه گوسفندی قربانی می کردند قطعه هایی را برای دوستان ایشان می فرستادند.
این فراز نیز خواندنی است: روی عن أنس قال: کان النبی (صلوات الله علیه) إذا اتی بهدیة قال: إذهبوا إلی بیت فلانة فإنها کانت صدیقة لخدیجة إنها کانت تحبها (۱۷) این گونه بود که هرگاه برای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هدیه ای آورده می شد می فرمودند : این را برای فلان خانم ببرید او دوست خدیجه بود و ایشان را دوست می داشت.
● لطف خداوند به خدیجه کبری سلام الله علیها
جستجو در منابع حقایقی را برای پژوهشگر روشن می سازد که یکی از آنها لطف و عنایت خاص خداوند متعال به خدیجه کبری علیهاالسلام است . به برخی از این موارد اشاره می کنیم.
۱) جبرییل سلام الله علیه به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: یا محمد هذه خدیجة قد أتتک فاقرأها من ربها السلام و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لا نصب (۱۸) ای محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) این خدیجه (علیه السلام) است که نزد تو می آید . به او از جانب خداوند سلام برسان و او را بشارت ده به خانه ای در بهشت از جواهر که نه ناله ای در آن است و نه رنجی.
۲) پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به خدیجه کبری سلام الله علیها فرمودند: یا خدیجة ... إن الله عزوجل لیباهی بک کرام الملائکة کل یوم مرارا (۱۹) ای خدیجه خداوند عزوجل در هر روز چندین بار نزد فرشتگان بلند مرتبه اش به وجود تو مباهات می کند.
امثال این موارد فراوان است و همگی از مقام والای خدیجه کبری سلام الله علیها نزد خداوند متعال حکایت می کند.
● سرانجام
با رشد فزاینده گروندگان به اسلام، فشار مشرکین بر ملسمین بیشتر شد تا جایی که تمام مسلمین را به شعب ابی طالب فرستادند و آنها را در مضیقه شدید از نظر ارتباط و تهیه مواد غذایی قرار دادند. این کار تا سال دهم بعثت ادامه یافت. مسلمین در این مدت از اموال خدیجه کبری علیهاالسلام و جناب ابوطالب علیه السلام استفاده می کردند تا جایی که این اموال به پایان رسید.
یک سال مانده بود که با امضای صلح نامه مسلمین از شعب خارج شوند که دو مصیبت بر پیکره اسلام و نبی مکرم صلی الله علیه وآله و سلم وارد آمد. وفات حامی بزرگ ایشان جناب ابوطالب سلام الله علیه و درگذشت خدیجه کبری علیهاالسلام. سال وفات این دو اسوه جاودانه اسلام از سوی خاتم الأنبیاء "عام الحزن" نام یافت.
چهارده قرن از آن روزها می گذرد. جامعه مسلمین افراد سخت کوش فراوانی به خود دیده است اما نام خدیجه کبری علیهاالسلام نامی است که درخششی خاص دارد. زحمات این بانوی گرانقدر نباید از یادها و خاطره ها محو گردد. هرچند مزارایشان در مکه و در حجون همچون مزار فرزندان معصومشان علیهم السلام در بقیع به تیغ نادانی وهابیت تخریب گردیده است، اما نام و یاد آنها در دلهای همه سرسپردگان انسانیت و شرافت و خدمت جاودانه خواهد ماند.
سید محمد حسین یثربی
پی نوشت ها
۱- الروض الأنف ، ج ۱ ص ۲۱۳
۲- حلف الفضول : پیمانی بود که در آن قبایلی از قریش متعهد شدند مظلومی در مکه نیابند مگر آنکه حق اورا بستانند.
۳- سیره ابن هشام ، ج۱ ص ۱۴۱
۴- بحارالأنوار ، ج ۱۶ ص ۲۲
۵- ام المومنین خدیجة الطاهرة ، ص ۱۵
۶- بحارالأنوار ، ج ۱۶ ص ۶۵
۷- سفینة البحار ، ج ۱۶ ص ۲۷۹
۸- نهج البلاغه ، خطبه قاصعه
۹- ام المومنین خدیجة الطاهرة ، ص ۳۲
۱۰- بحارالأنوار ، ج ۱۶ ص ۱۰
۱۱- مناقب خدیجة الکبری ، مقدمه ، ص ۳
۱۲- امالی شیخ طوسی ، ص ۴۶۸
۱۳- امالی صدوق ، ص ۴۷۰
۱۴- سوره محمد ، آیه ۷
۱۵- اسدالغابة ، ج ۵ ص ۴۳۶
۱۶- تذکرة الخواص ، ص ۳۰۳
۱۷- سفینة البحار ، ج ۱ ص ۳۸۰
۱۸- تذکرة الخواص ، ص ۳۰۲
۱۹- بحارالأنوار ، ج ۱۶ ص
#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه
دلنوشته با مادر مومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها
خاستگاه نور
غروبي سخت دلگير است
و من ، بنشسته اينجا ، كنار غار پرت و ساكتي ، تنها
كه مي گويند : روزي ، روزگاري ، مهبط وحي خدا بوده است،
و نام آن (( حري )) بوده است.
و اينجا سرزمين كعبه و بطحاست ...
و روز ، از روزهاي حج پاك ما مسلمانهاست .
اولين بانوي اسلام ام المومنین حضرت خدیجه
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به خديجه عليه السلام ، اولين و برترين همسرش، عشق ميورزيد و علاقه نشان ميداد؛ هرگاه در طول زندگياش نام خديجه به ميان ميآمد، از او به بزرگي ياد ميفرمود و برايش استغفار ميكرد.
ابن عباس ميگويد: روزي رسول خدا صلي الله عليه وآله چهار خط روي زمين كشيد و فرمود: آيا ميدانيد اينها چيست؟
عرض كرديم: خدا و فرستادهاش داناترند.
پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: برترين زنان بهشت، چهار نفرند: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد، مريم دختر عمران، و آسيه دختر مزاحم. (همسرفرعون)(1)
حضرت در روايتي ديگر فرمودند: خداوند چهار زن را از ميان زنان برگزيد: مريم، آسيه، خديجه و فاطمه.(2)
عايشه ميگويد: به هيچ كس به اندازه خديجه حسرت نبردم؛ چون پيامبر صلي الله عليه وآله بسيار او را ياد ميكرد.(3)
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به حضرت خديجه بسيار مهر ميورزيد؛ چون ميديد جبرئيلـ سلام اللّه عليه ـ و خدا او را دوست دارند. امام باقر عليهالسلام ميفرمايد: پيامبر صلي الله عليه وآله هنگام بازگشت از معراج از جبرئيل پرسيد: چه حاجتي داريد؟
جبرئيل گفت: تقاضاي من اين است كه از جانب خدا و خودم به حضرت خديجه سلام برسانيد.
وقتي پيامبر صلي الله عليه وآله سلام جبرئيل و خدا را به حضرت خديجه ابلاغ كرد، خديجه گفت: خداوند خود سلام است، سلام از او و به سوي اوست؛ و برجبرئيل سلام باد.
جبرئيل همچنين فرمود: من مأمورم خديجه را به خانهاي بلورين در بهشت كه ـ با گوهرهاي مختلف آراسته است.ـ بشارت دهم.(4)
راز محبّت
تاريخ راز محبّت رسول خدا صلي الله عليه وآله به خديجه را چنين بازگفته است:
اخلاق پسنديده
حضرت خديجه عليهاالسلام حتي در عصر جاهليّت از اخلاق نيك بهره ميبرد.
حضرت ابوطالب عليهالسلام هنگام ازدواج پيامبر با خديجه عليهاالسلام ـ كه 15 سال قبل از بعثت پيامبر صلياللهعليهوآله بود.ـ وي را چنين ستود:
«انّ خديجةَ اِمْرَأَةٌ كامِلَةٌ مَيمُونةٌ فاضِلَةٌ تَخْشَي العار و تَحْذِرُ الشَّنار»(5)
همانا خديجه، بانويي كامل، پرميمنت و مبارك و زيبنده است. بانويي كه ساحتش ازهرننگ و بدنامي دور بوده، با شخصيت و آبرومند است.
پيامبر صلي الله عليه وآله هنگام ازدواج با خديجه به عموهايش فرمود: «اي عموها! برويد او را برايم خواستگاري كنيد... آنچه من در باره خديجه ميدانم، شما نميدانيد.»(6)
نبيگرامي اسلام، با اين جمله حضرت خديجه را در اوج عظمت قرار داد. حضرت خديجه با وجود زيبايي ظاهر(7) و برخورداري از تمام صفات عالي زنانه، هرگز درجامعه فاسد آن روزگار خود را نباخت و به چنان درجهاي از كمال و پاكي دست يافت كه به وي لقب «طاهره»دادند.(8)
در كتابهاي تاريخ و سيره چنين ميخوانيم: «حضرت خديجه با شرافتترين و ثروتمندترين و زيباترين زنان قريش بود و در جاهليت به «طاهره» و «سيده قريش» معروف بود و هر قبيلهاي اصرار داشت به وي تقرب جويد.»(9)
افتخار مادري فرزندان رسول خدا صلي الله عليه وآله
حضرت خديجه عليهاالسلام افتخار مادري فرزندانِ خاتم پيغمبران صلي الله عليه وآله را دارد. پيامبر صلي الله عليه وآله تنها از «ماريه» و خديجه داراي فرزند شد. «ابراهيم»، فرزند ماريه، در كمتر از دو سالگي درگذشت. بنابراين تمام فرزندان رسول خدا صلي الله عليه وآله از حضرت خديجه عليهاالسلام است.(10)
امام صادق عليهالسلام فرمود: روزي پيامبر خدا صلي الله عليه وآله داخل خانه شد. ناگاه دريافت عايشه بر فاطمه عليهاالسلام فرياد ميزند و ميگويد: واللّه اي دختر خديجه! تو را هرگز نميبينم مگر اينكه مادرت بر ما برتري داده ميشود، در حاليكه اوهيچ برتري برمانداشت و مثل ما بود.
پيامبر صلي الله عليه وآله سخنهاي وي را شنيد. وقتي حضرت فاطمه عليهاالسلام پدر بزرگوارش را ديد، گريست، پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: دخترم! چرا گريه ميكني؟!
فاطمه گفت: مادرم را ياد كردم، تحقيرش كردند.
پيامبر صلي الله عليه وآله غمگين شد و فرمود: حميرا! ساكت باش. خداوند متعال زني را مبارك قرار داده است كه از همه دوست داشتنيتر باشد و فرزند بيشتري بياورد. تمام فرزندان من از خديجه است؛ عبداللّه، قاسم، فاطمه، رقيّه، ام كلثوم و زينب همه از خديجه متولد شدند. اما خداوند تو را نازا قرار داد و من هيچ فرزندي از تو ندارم.(11)
دوست داشتن صفات پيامبر صلي الله عليه وآله
حضرت خديجه، بعد از وفات دوشوهرش (عقيق بن خالد مخزومي و ابن هالةبن منذر اسدي) خواستگاران زيادي داشت. طبري ميگويد: تمام قريش خواستگار خديجه بودند.(12)سران و ثروتمندان عرب به خواستگارياش شتافتند اما جواب ردّ شنيدند.
به تصريح بيشتر تاريخ نويسان، بانوي قريش خود به طور مستقيم تقاضاي ازدواج با محمد صلي الله عليه وآله را با وي در ميان گذاشت و به امين قريش گفت:
«اي پسرعمو! من به خاطر خويشاوندي، شرافت تو در ميان مردم، امانت، خوشي خلقي و راستگوييات، به تو تمايل پيدا كردم.»(13)
گروهي از زنان جاهل و مغرض قريش او را سرزنش كردند و گفتند: «خديجه با آن همه شوكت با يتيم ابوطالب محمد صلي الله عليه وآله كه تهيدست و فقير است، ازدواج كرده، آيا اين ننگ نيست؟»
خبر اين سرزنشها و ياوه سراييها به خديجه رسيد، آن بانوي خردمند دستور داد غذاي مطبوعي آماده كنند و آن زنان را به صرف نهار فرا خوانند. وقتي ميهمانان غذا خوردند، به آنها گفت:
«اي گروه زنان! شنيدم شوهران شما(و شما) در مورد ازدواج من با محمد صلي الله عليه وآله خرده گرفتهايد. من از شما ميپرسم آيا در ميان شما شخصي نظير محمد صلي الله عليه وآله وجود دارد؟ آيا در سراسر مكّه و اطراف آن، شخصيتي با جمال و كمال همانند محمد صلي الله عليه وآله از جهت فضايل و اخلاق نيك مييابيد؟!
من به خاطر اين كمالات عالي او با او ازدواج كردم... . بنابراين، سزاوار نيست بيهوده سخن بگوييد.(14)»
دوست داشتن دوستان پيامبر صلي الله عليه وآله
حضرت خديجه در پرتو هوش و ايمانش به دقّت به پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله مينگريست؛ هركس را كه پيامبر دوست داشت او نيز دوست ميداشت، مهر ميورزيد و از دشمنانش دوري مي جست. وقتي دريافت پيامبر صلي الله عليه وآله به علي كه كودكي خردسال بود، بسيار علاقه نشان ميدهد و او را در دامان خود ميپرورد، به علي عليهالسلام مهر ورزيد و در مراقبت از وي كوشيد. او كنيزهايش را به ياري علي عليهالسلام ميفرستاد. خدمتكارانش را وا ميداشت علي عليهالسلام را بر دوش خويش نشانند و خود نيز او را نوازش ميكرد. محبّت او به علي عليهالسلام چنان بود كه مردم ميگفتند: «علي عليهالسلام نور چشم محمد و خديجه است.»
او براي آشكار ساختن محبّت خويش به علي عليهالسلام و خاندانش، هداياي بسيار به خانه ابوطالب ميفرستاد....»(15)
اوّلين زن مؤمن
اولين زني كه به پيامبر صلي الله عليه وآله ايمان آورد، حضرت خديجه است.(16)
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: «من اولين كسي هستم كه به پيامبر ايمان آوردم و تا سه سال كسي جز من و خديجه دختر خويلد ـ كه خداوند او را رحمت كند.ـ آن حضرت را تصديق نكرد و با او نماز نخواند.»(17)
روزي يكي از همسران پيامبر صلي الله عليه وآله گفت:
چرا گريه ميكني؟! آيا براي پيرزني گندمگون از فرزندان اسد، گريه ميكني؟!
پيامبر فرمود:
«صَدَّقتني اِذكذَّبْتُمْ اْمَنَتْ بياِذْ كَفَرْتُمْ و وَلَّدَتْ لي اِذْ عَقَمْتُم.»
هنگامي كه شما مرا تكذيب ميكرديد، او تصديقم كرد و هنگامي كه كافر بوديد، به من گرويد و برايم فرزنداني آورد، در حالي كه شما نازاييد.(18)
ايثار و مقاومت
حضرت خديجه قبل از ازدواج با پيامبر صلي الله عليه وآله ثروتمندترين زن جزيرةالعرب بود. حدود هشتاد هزار شتر داشت و كاروانهاي تجارياش شب و روز در طائف، يمن، شام، مصر و ديگر مناطق در حركت بودند. او غلامان و كنيزان و اموال بسيار داشت كه همه را بدون هيچ اكراه و منّتي در اختيار پيامبر عليهالسلام قرار داد.
به پسر عموي خود ورقةبن نوفل گفت: برو به مردم اعلام كن كه خديجه تمام اموالش را به حضرت محمد صلي الله عليه وآله هديه كرده است.(19)
خداوند متعال نيز هرگز در مقابل اين همه ايثار و مقاومت در راه حبيبش رسول خدا صلي الله عليه وآله ،خديجه عليهاالسلام را از ياد نبرد، او را در دنيا به مادري حضرت زهرا عليهاالسلام مفتخر ساخت و در آخرت جايگاهي ويژه به وي بخشيد.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد:
«وقتي حضرت خديجه از دنيا رفت، فاطمه عليهاالسلام گرد رسول خدا صلي الله عليه وآله ميگشت و ميگفت: پدر! مادرم كجاست؟
جبرئيل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را مأمور ساخته تا سلامش را به فاطمه عليهاالسلام ابلاغ كني و به او بگويي كه حضرت خديجه عليهاالسلام در خانهاي بلورين ـ كه با طلا زينت شده و ستونهايي از ياقوت قرمز دارد.ـ ساكن است. و آسيه و مريم بنت عمران با اويند.
حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت: خداوند خود سلام است؛ سلام از او و به سوي اوست.»(20)
ياور پيامبر صلي الله عليه وآله
پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله بعد از آشكار ساختن اسلام، از طرف مشركين و كفّار آزار بسيار ميديد تا جايي كه فرمود:
«ما اوُذِيَ نَبيٌّ بِمِثْلِ ما اوُذِيتُ»(21)
هيچ پيامبري به اندازه من آزرده نشد.
ابن اسحاق ميگويد: «خديجه براي اسلام وزيري راستين بود و پيامبرخدا صلي الله عليه وآله به وسيله او آرامش مييافت و تسلاي خاطرپيدا ميكرد.(22)
درسال پنجم يا ششم بعثت، پيامبر گرامي اسلام در موسم حج از كوه صفا بالا رفت و با صداي بلند فرمود:
«يا ايُّهاالنّاسُ اِنّي رسولاللّهِ ربِّ العالمين.»
«اي مردم! من فرستاده خداوند پروردگار جهانيان هستم.»
مردم به سوي او نگريستند. سپس رسول خدا بر كوه مروه رفت، دست برگوش نهاد و سه بار با صداي بلند فرمود: اي مردم! من فرستاده خدا هستم. در اين هنگام، بتپرستان با چهره خشمآلود به او چشم دوختند و ابوجهل و مشركان سنگبارانش كردند.
در اين هنگام، مردي به حضرت علي عليهالسلام گفت: «محمد صلي الله عليه وآله كشته شد.»
حضرت علي عليهالسلام سراسيمه به سوي خانه خديجه عليه االسلام دويد و در را كوفت. خديجه عليه السلام فرمود: كيست؟
علي عليه السلام : من هستم.
خديجه: محمد صلي الله عليه وآله كجاست؟
علي عليه السلام : خبر ندارم، ولي مشركان سنگبارانش كردند. نميدانم زنده است يا نه. مقداري آب و غذا بده و بيا به جستجويش بپردازيم كه اكنون تشنه و گرسنه است. خديجه عليهاالسلام با برداشتن غذا و آب از خانه بيرون آمد و همراه علي عليهالسلام به طرف كوه حركت كرد. او در كوه ميگفت: «چه كسي از پيامبر برگزيده برايم خبر ميآورد؟ چه كسي از بهار پسنديدهام آگاهم ميسازد؟ چه كسي از آن كه در راه خدا رانده شده، برايم سخن ميگويد؟ چه كسي مرا از ابوالقاسم با خبر ميكند؟»
خداوند پيامبر صلي الله عليه وآله را نجات داد و جبرئيل در كنارش حضور يافته، به حضرت خديجه عليهاالسلام نگاه كرد و به رسول خدا صلي الله عليه وآله عرض كرد: «آيا به خديجه عليهاالسلام نمينگري كه فرشتگان آسمان از گريهاش گريستند. او را به سوي خود بخوان، سلام مرا به او برسان و به وي بگو: خداوند به تو سلام ميرساند؛ و او را به خانهاي در بهشت، كه از قطعهاي بلورين ساخته شده و به سه طلا آراسته شده است و در آن هيچگونه رنج و نگراني نيست، مژده بده.»
آنگاه پيامبر صلي الله عليه وآله خديجه عليهاالسلام را ديد و فرا خواند. وقتي خديجه به رسول خدا صلي الله عليه وآله نزديك شد و چهره خونين او را ديد، با آهي جانكاه گفت: «پدر و مادرم به فدايت، بگذار قطرات خون چهرهات بر زمين بريزد.»
پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: «ميترسم پروردگار بر اهل زمين خشم گيرد.»
سرانجام شب فرا رسيد و پيامبر صلي الله عليه وآله در تاريكيِ شب همراه علي عليهالسلام و خديجه عليهاالسلام به خانه باز گشت.(23)
حضرت آدم فرمود: «من در روز قيامت سيد و سرور هستم ولي شخصي از فرزندان من به نام محمد صلي الله عليه وآله ـ كه يكي از پيامبران است.ـ ازجهاتي برمن برتري دارد. از جمله، او همسري به نام «خديجه» خواهد داشت كه ياور اوست؛ ولي همسرمن «حوا» چنين نيست.»(24)
پاورقيها:
14ـ حضرت خديجه، اسطوره ايثار و مقاومت، محمد محمدي اشتهاردي، ص 100.
13 ـ تاريخ طبري، ج 1، ص 521؛ السيرةالنبويّة، لابنهشام، ج 1، ص 201: «يابن عمّ انّي قد رغبت فيك لقرابتك و سطتك في قومك وامانتك و حسن خلقك و صدق حديثك ثمّ عرضت نفسها.» اينكه حضرت خديجه رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) را پسر عمو و خويش خود ميخواند، بدين سبب است كه آن حضرت با چند واسطه، دختر عموي پيامبر بود و ريشه خاندان وي و رسول خدا در جدّ چهارم با هم متّحد ميشوند. سلسله نسب حضرت خديجه از ناحيه پدر چنين بود: «خديجه دختر خويلد بن اسد بن عبدالعزّي بن قُصيّ بن كلاب.» (قصيّ بن كلاب حدّ چهارم پيامبر است. مقاتل الطالبيين، ص 29 و تاريخ طبري، ج 1، ص 531.)
19ـ بحارالانوار، ج 16، ص 75 ـ 77.
12 ـ تاريخ طبري، ج 1، ص 522.
11ـ بحارالانوار، ج 16، ص 3؛ السيرةالنبويّة، لابن هشام، ج 1، ص 202.
18ـ همان، ص 8؛ كشف الغمّه، ج 2، ص 72.
17ـ بحارالانوار، ج 16، ص 2.
16ـ عيان الشيعه، ج 6، ص 311.
1 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 2.
15ـ بحارالانوار، ج 35، ص 43.
10ـ اعيان الشيعه، ج 6، ص 310 و 311.
22ـ همان، ج 16، ص 11.
21 ـ همان، ج 39، ص 56.
20ـ بحارالانوار، ج 16، ص 1.
23ـ حضرت خديجه، اسطوره ايثار و مقاومت، ص 155 ـ 157.
24ـ بحارالانوار، ج 16، ص 11 و 12.
2 ـ اعيان الشيعه، سيدمحسن امين، ج 6، ص 312.
3 ـ همان.
4 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 7.
5ـ همان، ص 56 و 57.
6 ـ همان، ص 57.
7ـ در بحارالانوار، ج 16، ص 75 چنين آمده است: «وكانت خديجة امرأة طويلة، شامخة، عريضة من النساء، بيضاء، لمير في عصرها الطف منها و لا احسن.» «او قامتي بلند، چهارشانه، زيبا و شكوهمند داشت كه زيباتر از وي و لطيفتر از او در آن عصر ديده نشد.»
8ـ به ماهنامه كوثر، سال اول، شماره اول، ص 20 (مقاله آقاي عابدي) مراجعه كنيد.
9ـ الصحيح في سيرة النبي، جعفر مرتضي عاملي، ج 1، ص 112: «لقد كانت خديجة عليهاالسلام: من خيرة نساء قريش شرفاً و اكثرهن مالاً و احسنهنّ جمالاً و كانت تدعي في الجاهليّة بـ «الطّاهرة» و يقال لها «سيدة قريش» و كل قومها كان حريصاً علي الاقتران بها...» طبري و ديگر تاريخ نويسان ميگويند: «خديجه دختر خويلد؛ زني تاجر و با شرافت و ثروتمند بود.» (تاريخ طبري،ج 1، ص 521؛ سيرةالنبي، ابنهشام، ج 1، ص 199.)
احمد محيطي اردكاني
#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه
جبیر بن مطعم همسر اول عائشه (از دیگر همسران عایشه)
شواهد تاریخی نشان میدهند که عائشه قبل از ازدواج با پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله، شوهر کرده بود و نام همسرش جبير بود. اما ابوبکر او را باز پس گرفته و پس از گرفتن طلاق، او را به عقد پيامبر اکرم در آورده است. علت تأکيد فراوان عائشه بر اينکه من بِاکره بوده ام هم، شايد دفع اين احتمال باشد.
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَيْرٍ عَنِ الأَجْلَحِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي مُلَيْكَةَ قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - عَائِشَةَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ أَعْطَيْتُهَا مُطْعِمًا لابْنِهِ جُبَيْرٍ فَدَعْنِي حَتَّى أَسُلَّهَا مِنْهُمْ. فَاسْتَسَلَّهَا مِنْهُمْ فَطَلَّقَهَا فَتَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -
پیامبر عایشه را از ابوبکر خواستگاری کرد. ابوبکر به پیامبر گفت: من او(عایشه)را به مطعم دادم برای پسرش جبیر. شما مرا رها کنید(کنایه از مهلت دادن) تا او را از بین آنان جدا کنم . ابوکر عایشه را از آنان جدا کرد و ابن جبیر عایشه را طلاق داد و سپس به عقد پیامبر در آمد .
در این مطلب که جناب ابن سعد بیان میکند ، به خوبی روشن میشود که عایشه قبل از ازدواج با پیامبر دارای شوهر بوده است و این که میگویند تنها زن باکره پیامبر ، عایشه بوده است حرفی بی اساسی میباشد .
ذهبي از عائشه نقل مي کند: بِشْرُ بنُ الوَلِيْدِ القَاضِي: حَدَّثَنَا عُمَرُ بنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ سُلَيْمَانَ الشَّيْبَانِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بنِ زَيْدٍ بنِ جُدْعَانَ، عَنْ جَدَّتِهِ، عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا قَالَتْ: لَقَدْ أُعْطِيْتُ تِسْعاً مَا أُعْطِيَتْهَا امْرَأَةٌ بَعْدَ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ: لَقَدْ نَزَلَ جِبْرِيْلُ بِصُوْرَتِي فِي رَاحَتِهِ حَتَّى أَمَرَ رَسُوْلَ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- أَنْ يَتَزَوَّجَنِي وَلَقَدْ تَزَوَّجَنِي بِكْراً وَمَا تَزَوَّجَ بِكْراً غَيْرِي وَلَقَدْ قُبِضَ وَرَأْسُهُ فِي حَجْرِي وَلَقَدْ قَبَرْتُهُ فِي بَيْتِي وَلَقَدْ حَفَّتِ الملاَئكَةُ بِبَيْتِي وَإِنْ كَانَ الوَحْيُ لَيَنْزِلُ عَلَيْهِ وَإِنِّي لَمَعَهُ فِي لِحَافِهِ (۲)
عایشه در مورد فضائل خودش میگوید: الله تعالی به من ۹فضلیت و ویژگی دادهاند که بعد از مریم بنت عمران آن را به کسی دیگر عطا نفرمودهاند.
۱) جبریل نازل شده و روی کف دستانش تصویر من را به پیامبر-صلی الله علیه وسلم- نشان دادهاند و حتی به پیامبر-صلی الله علیه وسلم- دستور فرمودهاند که مرا به همسری خود درآورند.
۲) پیامبر-صلی الله علیه وسلم- با من درحالیکه دختری باکره بودم ازدواج کردهاند، حال هیچ یک از همسران دیگر ایشان باکره نبودهاند.
۳) هنگام وفات پیامبر-صلی الله علیه وسلم- سر مبارک ایشان روی بغل و سینه من قرار داشتند.
۴) جنازه مبارک ایشان در حجره و اطاق من دفن شده است.
۵) ملایکه خداوند اطراف منزل مرا گرفتهاند.
۶) بعضی اوقات که وحی برایشان نازل میشد با من زیر یک لحاف بودهاند.
۷) من دختر اولین صحابی و جانشین و اولین کسی هستم که به پیامبر-صلی الله علیه وسلم- ایمان آورده است.
۸) الله تعالی مرا تبرئه کردهاند و در مورد پاکی من شهادت داده و از آسمان در مورد پاکی من آیاتی از قرآن نازل فرمودهاند.
۹) پاک و بیآلایش و در خانوادهای پاک متولد و پرورش یافتهام و خداوند بزرگوار وعدهی مغفرت و روزیی کریم به من دادهاند.(۳)
البته برای هر همه روشن است، که بسیاری از مطالبی که ذهبی به عنوان فضائل برای عایشه بیان می کند بیشتر شبیه به توهین است و برخی دیگر فضیلت نیست زیرا وی باکره بودن عایشه را فضیلتی برای او می داند و حال آنکه ابن سعد می گوید : عایشه باکره نبوده و قبل از ازدواج با پیامبر ، زن جبیر بوده و چه نیازی بوده که جبرئیل عکس عایشه را به پیامبر نشان دهد و اینکه پیکر مطهر رسول خدا در منزل خودش دفن شده چه ربطی به عایشه دارد و چه بسا افرادی برای رسیدن به شهرت و افتخار غاصبانه در منزل شریف پیامبر دفن شدند و همچنین ملائکه بر پیامبر نازل می شدند و اگر این برای عایشه فضیلت بوده پس برای همه مخلوقات فضیلت است.
هر شخص فهیم و منصفی،نقل این مطلب که عایشه می گوید من و پیامبر در زیر یک لحاف بودیم و یا سر پیامبر روی سینه من قرار داشت را توهین نسبت به رسول خدا قلمداد می کند یا فضلیتی برای عایشه ؟
در پایان این روایت هم مطلبی وجود دارد که جعلی بودن و ساختگی بودن آن را تأیید می کند چرا که به اعتراف شیعه و سنی اولین کسی که به پیامبر و دین اسلام ایمان آورد حضرت علی بن ابی طالب و حضرت خدیجه علیهما السلام بودند.
شاید دلیل جعل چنین روایتی حسادت عایشه به حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بوده؛ حضرت خدیجه سلام الله علیها آن قدر مقامش بالا بود که بعد از رحلت ایشان هر وقت اسمی از ایشان به میان می آمد، پیامبر گرامی اسلام بسیار ناراحت میشدند و فداکاری های حضرت خدیجه را متذکر میشدند . این بزرگواری حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها تا جایی بود که مورد حسادت عایشه قرار میگرفتند .
مثلا عایشه میگوید: حدثنا سعید بن عفیر حدثنا اللیث قال کتب إلی هشام عن أبیه عن عائشه رضی الله عنها قالت ما غرت على امرأه للنبی صلى الله علیه وسلم ما غرت على خدیجه هلکت قبل أن یتزوجنی لما کنت أسمعه یذکرها وأمره الله أن یبشرها ببیت من قصب وإن کان لیذبح الشاه فیهدی فی خلائلها منها ما یسعهن.
آن قدر به خدیجه حسادت میورزیدم که به دیگر زنان پیامبر حسادت نمیورزیدم . او هلاک شد (از دنیا رفت) قبل از اینکه پیامبر مرا به تزویج خود در آورد ، چون همیشه پیامبر از وی یاد می کرد و بشارت میداد خدیجه را به خانه ای از لؤلؤ . و اگر پیامبر گوسنفندی را ذبح میکردند، برای نزدیکان خدیجه به مقداری کفایتشان می فرستاد .(۴)
اینها در حالی است که بسیاری از فضائل حضرت خدیجه سلام الله علیها در کتب اهل سنت به تفصیل آمده. آری این مال و اموال خدیجه بود که اسلام را رونق بخشید و باعث ثبوت اسلام شد .
در کتاب دلائل النبوه در مورد این مطلب آمده است: و کانت خدیجه امرأه باکره ذات شرف و مال کثیر و تجاره تبعث بها إلى الشام فتکون عیرها کعامه عیر قریش؛ و خدیجه زنی باکره و دارای شرافت زیادی بود و مال زیادی داشت و تجارتش به شام بود و فقط کاروانی که حضرت خدیجه سلام الله علیها به شام میفرستاد ، به اندازه همه کاروان قریش بود.(۵)
حسادت های عایشه و صحبت های تند عایشه نسبت به شخصیت بزرگوار ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بسیار زیاد است که از ذکر آنها خودداری میکنیم .
-------------------------------------------------------------------------
منابع
[۱] الطبقات الكبرى ج۸ ص۴۷ ،المؤلف: أبو عبد الله محمد بن سعد بن منيع الهاشمي بالولاء، البصري، البغدادي المعروف بابن سعد (المتوفى: ۲۳۰هـ)، ۱۴۱۰ هـ - ۱۹۹۰ م،عدد الأجزاء: ۸
[۲] ير أعلام النبلاء،ج۳ ص۴۲۹ المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: ۷۴۸هـ)،الناشر: دار الحديث- القاهرة،الطبعة: ۱۴۲۷هـ-۲۰۰۶م،عدد الأجزاء: ۱۸
[۳] مسند ابویعلی، ج۸، ص۹۰، حدیث: ۴۶۲۶؛ مجمع الزوائد و منبع الموائد، ج۹، ص۱۹۰، حدیث: ۱۵۳۰۷؛ تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۱۰، ص۲۵۶، باب۲۴ فضل عایشه-رضی الله عنها
[۴] الجامع الصحیح المختصر ، ج ۳ ص ۱۳۸۸ ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاه: ۲۵۶ ، دار النشر : دار ابن کثیر , الیمامه - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷ ، الطبعه : الثالثه
[۵]کتاب دلائل النبوه ، ج ۱ ص ۱۷۸ ، اسم المؤلف: إسماعیل بن محمد بن الفضل التیمی الأصبهانی الوفاه: ۵۳۵ ، دار النشر : دار طیبه - الریاض - ۱۴۰۹ ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : محمد محمد الحداد . دلائل النبوه ، ج ۲ ص ۶۶ ، اسم المؤلف: للبیهقی الوفاه: ۴۵۸ ، دار النشر ، الثقات ، ج ۱ ص ۴۵ ، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی الوفاه: ۳۵۴ ، دار النشر : دار الفکر - ۱۳۹۵ - ۱۹۷۵ ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : السید شرف الدین أحمد ، الکامل فی التاریخ ، ۱ ص ۵۶۹ ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی الوفاه: ۶۳۰هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیه - بیروت - ۱۴۱۵هـ ، الطبعه : ط۲ ، تحقیق : عبد الله القاضی، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج ۱ ص ۶۳ ، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الوفاه: ۷۴۸هـ ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، السیره النبویه لابن کثیر ، ج ۱ ص ۲۶۲ ، اسم المؤلف: أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی (المتوفى : ۷۷۴هـ) الوفاه: ۷۷۴ ، دار النشر .
ارحام شامخه - طهارت ام المومنین حضرت خدیجه یکی از سابقین و مقربین به خدا
گفتگو در رحم
روزى از روزها حضرت خديجه عليهاالسلام از پيامبر صلى الله عليه و آله خواست تا به بعضى از ميوه هاى بهشت دارالسلام نظر كند. جبرئيل دو سيب خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و گفت: يا محمد، خدائى كه براى هر چيز قدر و اندازه قرار داده به تو مى گويد: يكى از اين سيبها را تو ميل كن، و ديگرى را به خديجه بده تا ميل كند. من از شما دو نفر فاطمه زهرا را مى آفرينم.
آنچه جبرئيل امين دستور داده بود پيامبر صلى الله عليه و آله انجام داد. وقتى كفار از پيامبر صلى الله عليه و آله خواستند كه شكافتن ماه را به آنان نشان دهد، در حاليكه حمل فاطمه علیها السلام براى خديجه علیها السلام ظاهر شده بود. خديجه از اين سخن كفار ناراحت شد و گفت: نااميد باد كسى كه محمد را تكذيب كند. او بهترين رسول و نبى است.
در اين حال فاطمه عليهاالسلام از شكم ام المومنین خديجه عليهاالسلام صدا زد: مادر جان، محزون و ناراحت نباش و هراس مكن كه خداوند همراه پدرم است.
[ فاطمه الزهراء عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى صلى الله عليه و آله: ص ۴۵، از روض الفائق.]
#وب_سایت_تخصصی_حضرت_خدیجه
#ام_المومنین
#اول_بانوی_مسلمان
#ond[i]
#خدیجه
#سیده_بطحا
#حضرت_خدیجه
صفاتها
وكان لا يسمع شيئاً يكرهه من مشركي مكة من الرد والتكذيب إلا خففته عنه وهونته ، وبقيت هكذا تسانده حتى آخر لحظة من حياتها .
افتخار اهل البيت بخديجة عليها السّلام

فقد خطب معاوية بالکوفة حين دخلها والحسن والحسين جالسان تحت المنبر فذکر علياً فنال منه ثم نال من الحسن فقام الحسين ليردّ عليه فأخذه الحسن بيده وأجلسه ثم قام فقال: «أيّها الذاکِرُ عليّاً أنا الحسن وأبي عليّ وأنت معاويةُ وأبوک صخرٌ واُمي فاطمة واُمُّک هند وجدي رسُول اللّه وجدُّک عُتبةُ بن ربيعة وجدتي خديجة وجدتُک قتيلة فلعن اللّه أخملنا ذکراً وألأمُنا حسباً وشرّنا قديماً وحديثاً. فقال طوائفُ من أهل المسجد: آمين (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد المعتزلي: ج 16، ص 46 و47.).
وقيل: ان «الحسين» ساير «أنس بن مالک» فاتي قبر خديجة فبکي ثم قال: إذهب عنّي قال «أنس»، فاستخفيتُ عنه فلما طال وقوفُه في الصلاة سمعته يقول:
يا ذا المعالِي عليک مُعتمدي طُوبي لِمن کُنت انت مولاهُ
هکذا کان اهل البيت النبوي - اقتداءٌ برسول اللّه يحترمون خديجة ويکرمونها لما کان لها من شخصية عظيمة ولما اسدته الي الإسلام والي رسول الإسلام من خدمات لا تنسي علي مرّ الدهور.
ان بيان ونقل الاحاديث والروايات، وکذا الاقوال التي وردت في شأن خديجة والحديث عن شخصيتها ومکانتها ومدي إسهامها في انجاح ونصرة الدعوة المحمدية خارج عن امکانية هذه الدراسة، ونطاقها، لذلک نکتفي بهذه الالماعة العابرة تارکين الکلام باسهاب حولها إلي مجال آخر.
ولنعُد إلي تبيّن الأسباب الظاهرية والباطنية لزواجها من رسول اللّه .
خديجة في أحاديث الرسول صلوات الله علیه و آله
لقد اکتسبَت «خديجةٌ» بفضل إيمانها العميق بالرسالة المحمدية، وتفانيها في سبيل الاسلام، وبسبب حرصها العجيب علي حياة صاحب الرسالة وسلامته، وعملها المخلص علي انجاح مهمته، ومشارکتها الفعّالة، في دفع عجلة الدعوة الي الامام، ومشاطرتها للنبي في اکثر ما تحمله من محن واذي بصبر واستقامة وحب ورغبة.
لقد اکتسبت خديجة بفضل کل هذا وغيره مکانة سامية في الإسلام، حتي ان النبيّ ذکرها في أحاديث کثيرة وأشاد بفضلها، ومکانتها وشرفها علي غيرها من النساء المسلمات المؤمنات، وذلک ولا شک ينطوي علي اکثر من هدف.
فمن جملة الأهداف التي ربما توخاها النبيّ من الاشادة بخديجة سلام اللّه عليها الفات نظر المرأة المسلمة الي القدوة التي ينبغي أن تقتدي بها في حياتها وسلوکها في جميع المجالات والأبعاد، والظروف، والحالات.
هذا مضافاً إلي ما يمکن أن تقدمه المرأة وهي نصف المجتمع (إن لم تکن اکثره أحياناً) من دعم جدّي للرسالة، مادياً کان أو معنوياً.
وفيما يلي نأتي ببعض الأحاديث الشريفة التي تعکس مکانة خديجة، ومقامها، ومدي إسهامها في نصرة الإسلام ودعم دعوته، وإرساء قواعده.
1 - عن أبي زرعة عن ابي هريرة يقول قال رسول اللّه صلّي اللّه عليه (وآله): «أتاني جبرئيل فقال يا رسول اللّه هذه خديجة قد أتتک ومعها آنية فيها ادام أو طعام أو شراب، فاذا هي أتتک فاقرأ من ربّها ومنّي، وبشِّرها ببيتٍ في الجنة من قصب لا صخب فيه ولا نصبِ» (صحيح مسلم: ج 7 ص 133، مستدرک الحاکم: ج 3 ص 184 و185 بطرق متعددة صحيحة علي شرط الشيخين.).
2 - عن عائشة قالت: ما غِرتُ علي امرأة ما غِرتُ علي خديجة، ولقد هلکت قبل أن يتزوجني بثلاث سنين، لما کنتُ اسمعه يذکرها، ولقد أمره ربُه عزّ وجلّ ان يبشرها ببيت من قصب في الجنة، وإن کان ليذبح الشاة ثم يهديها الي خلائلها (اي خليلاتها وصديقاتها) (صحيح مسلم: ج 7 ص 134، ومثلها في صحيح البخاري: ج 5 ص 38 و39.).
3 - وعن عائشة أيضاً قالت ما غِرت علي نساء النبيّ صلّي اللّه عليه (وآله) وسلّم إلا علي خديجة، واني لم أدرکها، (قالت): وکان رسول اللّه صلّي اللّه عليه (وآله) وسلّم إذا ذبح الشاة فيقول: أرسلوا بها الي اصدقاء خديجة قالت: «أي عائشة» فاغضبتُه يوماً فقلت: خديجة!! فقال رسول اللّه : «اني قد رزقت حبّها» (صحيح مسلم: ج 7 ص 134، ومثلها في صحيح البخاري: ج 5 ص 38 و39).
4 - ومن هذا القبيل ما کان يقوم به رسول اللّه مع صاحبات خديجة من الاحترام لهن والاحتفال بهنّ : فقد وقف علي عجوز فجعل يسألها، ويتحفاها، وقال: «ان حسن العهد من الايمان، انها کانت تأتينا أيام خديجة» (شرح نهج البلاغة لابن ابي الحديد: ج 18، ص 108).
5 - وروي عن انس قال کان النبيّ صلّي اللّه عليه (وآله) إذا اُتي بهدية قال: «إذهبوا بها إلي بيت فلانة فانها کانت صديقة لخديجة إنها کانت تحب خديجة» (سفينة البحار: ج 1 ص 380 )خدج).
6 - روي مجاهد عن الشعبي عن مسروق عن عائشة قالت: کان رسول اللّه صلّي اللّه عليه (وآله) وسلّم لا يکاد يخرج من البيت حتي يذکر خديجة فيحسن الثناء عليها، فذکرها يوماً من الايام فادرکتني الغيرة فقلت: هل کانت إلا عجوزاً فقد أبدلک اللّه خيراً منها، فغضب حتي اهتز مقدَمُ شعره من الغضب، ثم قال: «لا واللّه ما أبدلني اللّه خيراً منها، آمنت بي إذ کفر الناسُ، وصدّقتني وکذّبني الناسُ وواستني في مالها اذ حرمني الناسُ ورزقني اللّه منها أولاداً إذ حرمني أولاد النساء» قالت عائشة فقلت في نفسي: لا أذکرها بسيئةٍ ابداً (اسد الغابة: ج 5 ص 438، ورواها مسلم أيضاً: ج 7 ص 134، وکذا البخاري: ج 5 ص 39 وقد حذفا آخرها من: فغضب حتي.. الي آخر الرواية).
7 - عن يعلي بن المغيرة عن ابن ابي رواد قال: دخل رسولُ اللّه صلّي اللّه عليه (وآله) وسلّم علي خديجة في مرضها الذي ماتت فيه، فقال لها: «يا خديجة أتکرهين ما أري منک، وقد يجعل اللّه في الکُره خيراً کثيراً، أما علمت أن اللّه تعالي زوّجني معک في الجنة مريم بنت عمران، وکلثم اُخت موسي وآسية امرأة فرعون...» (السيرة الحلبية: ج 1 ص 347، وأُسد الغابة: ج 5 ص 439.).
8 - عن عکرمة عن ابن عباس قال خطّ رسول اللّه أربع خطط في الأرض وقال: أتدرون ما هذا؟ قلنا: اللّه ورسولُه أعلم، فقال رسولُ اللّه : «أفضل نساء الجنة أربع: خديجة بنت خويلد، وفاطمة بنت محمّد، ومريم بنت عمران وآسية بنت مزاحم امرأة فرعون» (الخصال للصدوق: ج 1 ص 96، کما في بحار الأنوار: ج 16 ص 2).
9 - عن أنس جاء جبرئيل الي النبيّ صلّي اللّه عليه (وآله) وعنده خديجة فقال: إن اللّه يقرئ خديجة السلام فقالت: إن اللّه هو السلام، وعليک السلام، ورحمة اللّه وبرکاته (المستدرک علي الصحيحين: ج 3 ص 1816.).
10 - عن أبي الحسن الأول (الکاظم) قال قال رسول اللّه : «إن اللّه اختار من النساء اربعاً: مريم وآسية وخديجة وفاطمة» (الخصال: ج 1 ص 96، کما في البحار: ج 16 ص 2).
11 - عن ابي اليقظان عمران بن عبد اللّه عن ربيعة السعدي قال أتيت حذيفة بن اليمان وهو في مسجد رسول اللّه فسمعتُه يقول: قال رسول اللّه يقول: «خديجةُ بنتُ خويلد سابقةُ نساء العالمين إلي الايمان باللّه وبمحمد ()» (المستدرک علي الصحيحين: ج 3 ص 184 - 186 ووردت روايات بمضمون ذيل الحديث في صحيح مسلم: ج 7 ص 133.).
12 - عن عروة قال قالت عائشة لفاطمة رضي اللّه عنها بنت رسول اللّه صلّي اللّه عليه (وآله) وسلّم: ألا ابشرک أني سمعت رسول اللّه صلّي اللّه عليه (وآله) يقول: «سيدات نساء أهل الجنة أربع: مريم بنت عمران، وفاطمة بنت رسول اللّه صلّي اللّه عليه (وآله) وسلّم، وخديجة بنت خويلد وآسية» (المستدرک علي الصحيحين: ج 3 ص 184 - 186 ووردت روايات بمضمون ذيل الحديث في صحيح مسلم: ج 7 ص 133.).
13 - عن أبي عبد اللّه (الصادق) قال: دخل رسول اللّه منزله، فاذا عائشة مقبلة علي فاطمة تصايحها وهي تقول: واللّه يا بنت خديجة، ما ترين إلا أن لاُمِکِ علينا فضلاً، وأيُ فضل کان لها علينا؟! ما هي إلا کبعضنا، فسمع مقالتها لفاطمة، فلما رأت فاطمة رسول اللّه بکت، فقال: ما يبکيک يا بنت محمّد؟! قالت: ذکرت اُمّي فتنقصتها فبکيتُ، فغضب رسول اللّه ، ثم قال: «مَه يا حميراء، فان اللّه تبارک وتعالي بارک في الودُود الولود، وأن خديجة رحمها اللّه ولدت مِنّي طاهِراً، وهو عبدُ اللّه وهو المطهّر وولدت منّي القاسم، وفاطمة، ورقية، واُم کلثوم، وزينب، وأنت ممن أعقم اللّهُ رحمه فلم تلدي شيئاً« (الخصال: ج 2 ص 37 و38، کما في بحار الأنوار: ج 16، ص 3.).
أجل هذه هي «خديجة بنت خويلد» شرفٌ وعقلٌ، وحبٌ عميق لرسول اللّه ، ووفاء وإخلاص، وتضحية بالغالي والرخيص في سبيل الإسلام الحنيف.
هذه هي «خديجة» أول من آمنت باللّه ورسوله، وصدّقت محمّداً فيما جاء به عن ربه، من النساء، وآزره، فکان لا يسمع من المشرکين شيئاً يکرهه من ردّ عليه، وتکذيب له الا فرّج اللّه عنه بخديجة التي کانت تخفف عنه (اعلام النساء لعمر رضا کحالة: ج 1 ص 328.)، وتهوّن عليه ما يلقي من قومه، بما تمنحه من لطفها، وعطفها، وعنايتها به ، في غاية الاخلاص والودّ والتفاني.
ولهذا کان رسول اللّه يحبُّها حباً شديداً ويجلّها ويقدرها حق قدرها (اعلام النساء: ج 1 ص 330.)، ولم يفتأ يذکرها، ولم يتزوج عليها غيرها حتي رحلت وفاء لها، واحتراماً لشخصها ومشاعرها، وکان يغضب إذا ذکرها احدٌ بسوء، کيف وهي التي آمنت به اذ کفر به الناسُ، وصدّقته اذ کذّبه الناسُ، وواسته في مالها اذ حرمهُ الناسُ.
ولهذا أيضاً کانت وفاتها مصيبة عظيمة أحزنت رسول اللّه ودفعته إلي أن يسمّي ذلک العام الذي توفي فيه ناصراه وحامياه، ورفيقا آلامه (زوجته هذه: خديجة بنت خويلد وعمه المؤمن الصامد الصابر ابو طالب بعام الحداد، او عام الحزن، (تاريخ اليعقوبي: ج 2 ص 35، وقد روي عنه صلّي اللّه عليه وآله أنه قال بهذه المناسبة: »اجتمعت علي هذه الاُمة مصيبتان لا أدري بأيهما أنا أشدّ جزعاً« المصدر نفسه، وراجع تاريخ الخميس: ج 1 ص 301 نقلاً عن سيرة مغلطاي.) وان يلزم بيته ويقلّ الخروج (السيرة الحلبية: ج 1 ص 347، المواهب اللدنية حسب نقل تاريخ الخميس: ج 1 ص 302 وفيه إضافة: ونالت قريش منه ما لم تکن تنال.) وأن ينزل عند دفنها في حفرتها، ويدخلها القبر بيده، في الحجون (السيرة الحلبية: ج 1 ص 346.).
عن ابن عباس في حديث طويل في زواج فاطمة الزهراء بعلياجتمعت نساء رسول اللّه ، وکان يومئذٍ في بيت عائشة ليسألنّه أن يُدخل الزهراء علي (عليّ) فاحدقن به وقلن: فديناک بآبائنا وأُمهاتنا يا رسول اللّه قد اجتمعنا لأمر لو أنّ «خديجة» في الأحياء لقرّت بذلک عينُها.
قالت اُم سلمة: فلما ذکرنا «خديجة» بکي رسولُ اللّه ثم قال: «خديجة واين مثل خديجة، صدّقتني حين کذّبني الناسُ ووازرتني علي دين اللّه وأعانتني عليه بمالها، إن اللّه عزّ وجلّ أمرني أن ابشر خديجة ببيت في الجنة من قصب (الزمرّد) لا صخب فيه ولا نصب» (بحار الأنوار: ج 43 ص 131 نقلاً عن کشف اليقين.).
لقد کانت خديجة من خيرة نساء قريش شرفاً، واکثرهنّ مالاً، واحسنهن جمالاً وأقواهنُّ عقلاً وفهماً وکانت تدعي في الجاهلية بالطاهرة لشدة عفافها وصيانتها (السيرة الحلبيّة: ج 1 ص 137.
ويقال لها: سيدة قريش (السيرة الحلبيّة: ج 1 ص 137.)، وکان لها من المکانة والمنزلة بحيث کان کل قومها وسراة أبناء جلدتها حريصين علي الاقتران بها (السيرة الحلبيّة: ج 1 ص 137.)، وقد خطبها - کما يحدثنا التاريخ - عظماء قريش وبذلوا لها الأموال، وممن خطبها «عقبة بن ابي معيط» و«الصلت بن ابي يهاب» و«ابو جهل» و«ابو سفيان» فرفضتهم جميعاً، واختارت رسول اللّه - وهي في سن الأربعين وهو في الخامسة والعشرين - وهي تمتلک تلکم الثروة الطائلة، وهو لا يمتلک من حطام الدنيا إلا الشيء اليسير اليسير، رغبة في الاقتران به ولما عرفت فيه من کرم الأخلاق، وشرف النفس، والسجايا الکريمة والصفات العالية، وهي ما کانت تبحث عنه في حياتها وتتعشقه واذا بتلک المرأة الغنية الثرية العائشة في أفضل عيش تصبح في بيت زوجها الرسول تلک الزوجة المطيعة الخاضعة، الوفية المخلصة، وتسارع الي قبول دعوته، واعتناق دينه بوعي وبصيرة وارادة منها واختيار، وهي تعلم ما ينطوي عليه ذلک من مخاطر ومتاعب، وتجعل کل ثروتها في خدمة العقيدة والمبدأ، وتشاطر زوجها آلامه، ومتاعبه، وترضي بأن تذوق مرارة الحصار في شعب أبي طالب ثلاث سنوات وفي سنّ الرابعة أو الخامسة والستين. وهي مع ذلک تواجه کل ذلک بصبر وثبات (شرح نهج البلاغة لابن ابي الحديد: ج 14 ص 59 قال: خديجة بنت خويلد وهي عند رسول اللّه صلّي اللّه عليه وآله محاصرة في الشِعب.)، ودون أن يذکر عنها تبرُّم او توجع.
هذا مضافاً إلي أنها کانت تعامل رسول اللّه بأدب تامّ يليق بمقام الرسالة والنبوة، علي العکس من غيرها من بعض نساء النبيّ اللائي کنَ ربما يثرن سخطه وغضبه، ويؤذينه في نفسه وأهله.
واليک فيما يأتي بعض ما قاله عنها کبار الشخصيات، والمؤرخين ممّا يکشف عن عظيم مکانتها عند المسلمين أيضاً، قال امير المؤمنين علي بن ابي طالب :
«کنتُ أول من أسلم، فمکثنا بذلِک ثلاث حجج وما علي الأرض خلقٌ يُصلّي ويشهدُ لرسول اللّه بما أتاهُ غيري، وغير ابنة خويلد رحمها اللّه وقد فعل» (بحار الأنوار: ج 16 ص 2 ومثله في روايات متعددة في شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج 4 ص 119 و120.).
وقال محمّد بن اسحاق: کانت خديجة أول من آمن باللّه ورسوله وصدّقت بما جاء من اللّه، ووازرته علي أمره فخفف اللّه بذلک عن رسول اللّه، وکان لا يسمع شيئاً يکرهه من ردّ عليه وتکذيب له فيحزنه ذلک إلا فرج اللّه ذلک عن رسول اللّه بها اذا رجع إليها تثبِّتُه، وتخفّف عنه، وتهوّن عليه امر الناس حتي ماتت رحمها اللّه (بحار الأنوار: ج 16، ص 10 - 12.).
وعنه أيضاً: أن «خديجة بنت خويلد» و«ابا طالب» ماتا في عام واحد، فتتابع علي رسول اللّه هلاک خديجة وابي طالب وکانت خديجة وزيرة صدق علي الإسلام، وکان رسول اللّه يسکن اليها (نفس المصدر.).
وقال أبو امامة ابن النقاش: ان سبق خديجة وتأثيرها في اول الإسلام ومؤازرتها ونصرتها وقيامها للّه بمالها ونفسها لم يشرکها فيهُ احدٌ لا عائشة ولا غيرها من اُمهات المؤمنين (تاريخ الخمس في أحوال أنفس نفيس: ج 1 ص 266.).
وقد جاء في المنتقي: ان رسول اللّه عندما اُمِر بأن يصدع بالرسالة صعد علي الصفا، وأخبر الناس بما أمره اللّه به فرماه أبو جهل قبحه اللّه بحجر فشجّ بين عينيه، وتبعه المشرکون بالحجارة فهرب حتي أتي الجبل، فسمع عليٌّ وخديجةٌ بذلک فراحا يلتمسانه وهو جائع عطشان مرهق، ومضت خديجة تبحث عنه في کل مکان في الوادي وهي تناديه بحرقة وألم، وتبکي وتنحب، فنظر جبرئيل إلي خديجة تجول في الوادي فقال: يا رسول اللّه ألا تري إلي خديجة فقد أبکت لبکائها ملائکة السماء؟ اُدُعها اليک فاقرأها مني السلام وقل لها: إن اللّه يقرئک السلام، ويبشّرها أن لها في الجنة بيتاً من قصب لا نصب فيه ولا صخب فدعاها النبي والدماء تسيلُ من وجهه علي الارض وهو يمسحها ويردّها، وبقي رسول اللّه ، وعلي وخديجة هناک حتي جَنَّ الليلُ فانصرفوا جميعاً ودخلت به خديجةُ منزلها، فأقعدته علي الموضع الذي فيه الصخرة واظلّته بصخرة من فوق رأسه، وقامت في وجهه تستره ببُردها وأقبل المشرکون يرمونه بالحجارة، فاذا جاءت من فوق رأسه صخرة وقته الصخرة، واذا رموهُ مِن تحته وقتهُ الجدرانُ الحُيّط، وإذا رُمي من بين يديه وقتهُ خديجة بنفسها، وجعلت تنادي يا معشر قريش ترمي الحُرّةُ في منزلها؟ فلمّا سمِعوا ذلک انصرفُوا عنه، وأصبح رسولُ اللّه ، وغدا إلي المسجد يُصلّي (بحار الأنوار: ج 18 ص 243.).
ولقد بلغ من خضوعها لرسول اللّه وحبّها له أنها بعد أن تم عقدُ زواجها برسول اللّه قالت له :«إلي بيتک، فبيتي بيتک، وأنا جاريتک» (بحار الأنوار: ج 16 ص 4 نقلاً عن الخرائج والجرايح ص 186 و187.).
وجاء في السيرة الدحلانية بهامش السيرة الحلبية: ولسبقها إلي الإسلام وحسن المعروف جزاها اللّه سبحانه فبعث جبرئيل الي النبي وهو بغار حراء وقال له: اقرأ من ربها ومني، وبشرها ببيت في الجنة من قصب لا صخب فيه ولا نصب، فقالت: هو السلام ومنه السلام وعلي جبرئيل السلام، وعليک يا رسول اللّه السلام ورحمة اللّه وبرکاته، وهذا من وفور فقهها حيث جعلت مکان ردّ السلام علي اللّه الثناء عليه ثم غايرت بين ما يليق به وما يليق بغيره، قال ابن هشام والقصب هنا اللؤلؤ المجوف، وابدي السهيلي لنفي النصب لطيفة هي انه لما دعاها الي الايمان أجابت طوعاً ولم تحوجه لرفع صوت ولا منازعة ولا نصب بل ازالت عنه کل تعب، وآنسته من کل وحشة، وهوّنت عليه کل عسير فناسب ان تکون منزلتها التي بشرها بها ربُها بالصفة المقابلة لفعلها وصورة حالها رضي اللّه عنها واقراء السلام من ربها خصوصية لم تکن لسواها، وتميزت أيضاً بأنها لم تسؤه ولم تغاضبه قط، وقد جازاها فلم يتزوج عليها مدة حياتها وبلغت منه ما لم تبلغه امرأة قط من زوجاته (السيرة الحلبية: ج 1 ص 169.).
إسلامها

لقد آمنت برسول الله ، ولم يسبقها إلى ذلك إلاّ الإمام عليكيف لا يكون كذلك ، وقد قرأت ـ بما ألهمها الله تعالى ، وبما منحها من قدرة وحكمة وبصيرة ونظرة ثاقبة لمستقبل الصادق الأمين ـ مستقبله وأنه ذو شأن كبير ومقام كريم ومنزلة محمودة؟!
لقد واكبت مسيرته المباركة وهو في غار حراء ، بخدمتها الصادقة وكلماتها الطيبة ، التي تدل على مدى اخلاصها ونباهتها وصفائها : «وهيأت خديجة لزوجها ما يناسبه من حياة ، فلما لجأ للتحنث في غار حراء ، كانت تعدُّ له ما يحتاجه من طعام وشراب خلال الفترة ، التي اعتكف فيها بالغار ، فلما جاءه الوحي كانت أول من صدقه ، وعانت معه صراع قريش ضده ، وكانت البلسم الشافي لجراحه من هؤلاء المعتدين ، ودخلت معه الشعب عندما قرر سادة قريش أن يقاطعوا المسلمين . . .» (سير أعلام النبلاء 1/81 ).
كانت تسمعه كلمات رقيقة هادئة كلما دخل بيتها عائداً من غار حراء ، كلمات ملؤها الحنان والحب . تدعوه أن يطمئن ، وتدعوه أحياناً أن يهدأ وينام ، فكان يقول لها : مضى عهد النوم يا خديجة . لقد كانت كلماتها تلاحقه وهو في بيته ، وهو خارج منه ، وهو في الغار ، وهو يدعو عشيرته للإيمان ، وهو في دار الارقم يدعو الناس سراً، وهو في كل مكان في مكة يقارع قريشاً وشركها جهراً ، وهو يرى أعداءه والمتربصين به ، والمبغضين له ، فكانت تخفّف عنه كلّ معاناته وكلّ ما يلقاه من أذى وتكذيب وعنت من قومه .
وكان يصرّح ويفضي لها بكلّ شيء يقول ابن هشام في سيرته : وآمنت به خديجة بنت خويلد ، وصدقت بما جاءه من الله ، ووازرته على أمره ، . . . فخفف الله بذلك عن نبيه ، لا يسمع شيئاً ممّا يكرهه من ردّ عليه وتكذيب له ، فيحزنه ذلك ، إلاّ فرّج الله عنه بها إذا رجع إليها ، تثبته وتخفف عليه ، وتصدقه وتهوّن عليه أمر الله ، رحمها الله تعالى(السيرة النبوية لابن هشام 1/240 ) .
ومن كلماتها له أيضاً : أبشر ، فوالله ، لا يخزيك الله أبداً ، والله ، إنك لتصل الرحم ، وتصدق الحديث ، وتؤدي الأمانة ، وتحمل الكلَّ ، وتقري الضيفَ ، وتعين على نوائب الدهر .