مدیرسایت

مدیرسایت

پانزده روز یا دو ماه پس از سفر تجارتی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به شام، مراسم و مجلس عقد ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله در خانه ی خدیجه سلام الله علیها برقرار شد. در این مجلس عموهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، چند تن از بستگان خدیجه سلام الله علیها از جلمه پسر عمویش ورقه بن نوفل و عده ای از بزرگان قریش مکه حضور داشتند.(1)

محدث خبیر محمد بن یعقوب کلینی (وفات یافته سال 328 یا 329 ه.ق) در کتاب فروع کافی از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده‌ی ازدواج با خدیجه سلام الله علیها نمود، ابوطالب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله با افراد خاندان خود همراه چند تن از قریش بر «ورقه بن نوفل» (پسر) عموی خدیجه سلام الله علیها وارد شدند.

آنگاه حضرت ابوطالب، خطبه ی عقد را چنین خواند:

«الحمد لرب هذا البیت الذی جعلنا من زرع ابراهیم، و ذریه اسماعیل، وانزلنا حرما آمنا، و جعلنا الحکام علی الناس، و بارک لنا فی بلدنا الذی نحن فیه، ثم ان ابن احی هذا ممن لا یوزن برجل من قریش الا رجع به، و لا یقاس به رجل الا عظم عنه، و لا عدل له فی الخلق، و ان کان مقلا فی المال فان المال رقد جائر، و ظل زائل، و له فی خدیجه رغبه، و لها فیه رغبه، و قد جئناک لنخطبها الیک برضاها و امرها، و المهر علی فی مالی الذی سالتموه عاجله و اجله، و له و رب هذا البیت حظ عظیم و دین شائع و رأی کامل؛(2)

حمد و سپاس خداوند این خانه ی کعبه را سزاست که ما را از نسل ابراهیم علیه السلام و نژاد اسماعیل علیه السلام قرارداد. ما را در حرم امن فرود آورد. و ما را حاکمان بر مردم نمود. و برکاتش را در این شهری که هستیم. بر ما ارزانی فرمود.

این محمد صلی الله علیه و آله برادرزاده ی من است. که اگر مقامش با هر فردی از قریش سنجیده شود از او برتر آید، و با هر کدام از آنها مقایسه شود، از او بالاتر و فزونتر باشد، شخصی که در میان انسانها نظیر ندارد، گرچه او از نظر مالی تهی دست است، ولی مال و ثروت، عطای الهی است که به قدر نیاز به افراد داده می شود. و آن همچون هیئت عبور و سایه ی گذرا و عاریتی است. او مشتاق ازدواج با خدیجه سلام الله علیها است. و خدیجه سلام الله علیها نیز به این ازدواج علاقمند است. اینک نزد تو ]ورقه بن نوفل[ آمده ایم تا با رضایت و امر خدیجه سلام الله علیها او را از شما خواستگاری کنیم. و مهریه ی او بر عهده ی من است هرچه خواستید از نقد و نسیه می پردازیم. سوگند به پروردگار این کعبه، محمد صلی الله علیه و آله دارای بهره ای بزرگ و دینی مشهور و اندیشه ای کامل است.»

سپس ابوطالب سکوت نمود، آنگاه ورقه بن نوفل سخن گفت ولی در سخن گفتن، لکنت زبان پیدا کرد، و از ادامه ی سخن درمانده شد، با اینکه یکی از کشیشان مسیح بود.

در این هنگام خدیجه سلام الله علیها به زبان آمد و خطاب به (پسر عمویش) ورقه گفت:

«ای عمو! اگرجه تو در مجلس و حضور مردم از من مقدمتر هستی، ولی از جان من مقدمتر نیستی، ای محمد!(3)

من خود را به عقد ازدواج تو در آوردم، و مهریه ی آن را خودم بر عهده گرفتم، به عمویت (ابوطالب) دستور ده تا شتری قربانی کند، و جشن عروسی را برقرار سازد، و تو هم صاحب اختیار همسر خود هستی.»

در این هنگام ابوطالب به حاضران گفت: «گواهی دهید که خدیجه سلام الله علیها ازدواج با محمد صلی الله علیه و آله را پذیرفت و مهریه آن را بر عهده ی خود گرفت.»

یکی از حاضران که از قریش بود گفت: «عجبا! تاکنون ندیده بودیم که زنی مهریه ازدواجش را بر عهده ی خود گیرد.»

ابوطالب نسبت به سخن او به شدت خشمگین شد و در حال خشم برخاست، هیبت و شکوه او مجلس را قبضه کرد، آنگاه گفت: «آری اگر مردان همانند برادرزاده ام محمد صلی الله علیه و آله باشند، او را با گرانترین بها و سنگین ترین مهریه بربایند، ولی اگر امثال شما باشند، با شما جز به مهریه ی سنگین ازدواج نخواهند کرد.»

آنگاه ابوطالب شتری قربانی کرد، ولیمه عروسی را برقرار نمود، حضرت محمد صلی الله علیه و آله بر همسرش خدیجه سلام الله علیها وارد شد.

در این هنگام عبدالله بن غنم یکی از قریشیان اشعار زیر را خواند:

هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرتلک الطیر فی ما کان منک باسعد

تزوجته خیر البریه کلهاو من ذا الذی فی الناس مثل محمد

وبشر به البران عیسی بن مریمو موسی بن عمران فیا قرب موعد

اقرت به الکتاب قدما بانهرسول من البطحاء هاد و مهتد

یعنی: ای خدیجه! گوارا و مبارک باد تو را که پرنده ی همای بختت به سوی کوی سعادت و خوشبختی به پرواز در آمد.

چرا که با برترین همه ی انسانها ازدواج نمودی، چه کسی در میان مردم همچون محمد صلی الله علیه و آله دارای مقامات عالی است؟

دو راستگو و نیکوکار یعنی حضرت عیسی علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام به ظهور او مژده داده اند، و زمان ظهور چقدر نزدیک شده است.

از روزگاران پیش، نویسندگان اقرار کرده اند که در سرزمین بطحاء، پیغمبری راهنما و هدایت شده طلوع خواهد کرد.»(4)

طبق بعضی از روایات، ورقه بن نوفل نیز خطبه ای خواند و به وکالت از خدیجه سلام الله علیها عقد ازدواج را قبول کرد، و بزرگان قریش را به گواهی گرفت، سپس خدیجه سلام الله علیها به کنیزان فرمود جشن عروسی را برپا نمودند، و ابوطالب شتری قربانی کرد، و به مردم اطعام نمود، و مردم می آمدند و از غذا می خوردند و مبارک باد می گفتند و می رفتند.(5)

ناگفته نماند که طبق پاره ای از روایات، ابوطالب مهریه خدیجه سلام الله علیها را بیست شتر قرار داد، و طبق روایت دیگرمهریه او پانصد درهم یا دینار پول بود.

پس از مراسم عقد و جشن، حضرت محمد صلی الله علیه و آله برخاست تا همراه ابوطالب به خانه اش بازگردد، خدیجه سلام الله علیها با کمال مهر و محبت به حضرت محمد صلی الله علیه و آله عرض کرد:

«الی بیتک، فبیتی بیتک، و انا جاریتک؛(6)

بفرما به خانه ی خودت، خانه من، خانه ی توست و من کنیز تو هستم.»

به راستی که این سخن خدیجه سلام الله علیها بیانگر نهایت تواضع، اخلاص، ایتار خدیجه سلام الله علیها و خردمندی او است که این گونه در برابر همسرش تواضع نموده و خود را در اختیار آن حضرت در حد کنیز پایین آورد.

به این ترتیب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پانزده سال قبل از بعثت با خدیجه سلام الله علیها ازدواج کرد، و هر دو با کمال عزت و محبت زندگی زناشویی را ادامه دادند، و کانون خانواده ی خود را بسیار گرم و زیبا و پر مهر تشکیل نمودند، که می توان گفت تا آن روز در زیر آسمان کبود، زن و شوهر خوشبختی همچون این دو نبودند که ازدواجشان بر اساس اصالتها و ارزشها پی ریزی شده بود.

 

--------------------------------------------------

1- چنان که قبلاگفتیم،خویلد پدرخدیجه (سلام الله علیها) درجنگ فجار،قبلابه قتل رسیده بود.

2- این خطبه درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج 14،ص 70،وکتاب مکارم الأخلاق،بااندکی تفاوت،درصفحه 234 نقل شده ودرآنجاذکرشده که ابوطالب هنگام خواندن خطبه دوچهارچوب درخانه رابادستگرفته بود. بحار،ج 103،ص 26.

3- این خطاب، حاکی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) درمجلس عقدحضورداشته است.

4- فروع کافی،ج 5،ص 374 و 375،خطبه ی مذکوربااندکی تفاوت درمناقب آل ابیطالب،ج 1،ص 42،ودربحار،ج 16،ص 19،ذکرشده است. محدث سروی درکتاب مناقب می نویسد: عموی خدیجه (سلام الله علیها) «عمروبن اسد»خطبه عقدراپاسخ دادو پذیرش ازدواج رااعلام کرد.» سپس می نویسد: خویلد پدرخدیجه (سلام الله علیها) که درمجلس حاضربود گفت: «زوجناها و وصینابه؛ماعقد ازدواج خدیجه (سلام الله علیها) بامحمد (صلی الله علیه وآله وسلم) راپذیرفتیم،وبه همسری محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) برای خدیجه (سلام الله علیها) راضی وخشنودشدیم.» (مناقب آل ابیطالب،ج 1،ص 41 و 42).

5- بحار،ج 16،ص 19.

6- بحار،ج،ص 4- معروف این است که دراین هنگام پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) 25 سال،وخدیجه (سلام الله علیها) 40 سال داشت.

با اینکه پدر حضرت خدیجه سلام الله علیها خویلد وجود داشت چرا در مورد خواستگاری خدیجه سلام الله علیها و مجلس عقد او و... سخن از او نیست؟ و بیشتر از پسر عموی خدیجه علیه السلام ورقه بن نوفل» سخن به میان آمده است؟!

در پاسخ این سؤال مطالبی گفته شده، که با توجه به آن راز نبودن خویلد به عنوان سررشته دار این ماجرا روشن می گردد:

1- خویلد در یکی از جنگهای فجار سالها قبل کشته شده بود،(1)

از این رو ورقه بن نوفل پسر عموی خدیجه سلامالله علیها که مرد دانشمندی بود با انتخاب خدیجه سلام الله علیها این کارها را انجام می داد.

2- خویلد زنده بود، ولی نظر به اینکه برادرزاده اش ورقه، دانشمندی هوشمند و اهل اطلاع و مورد قبول خدیجه سلام الله علیها بود، مسأله مهم ازدواج خدیجه سلام الله علیها را به او واگذار نمود، و او را وکیل برای رسیدگی و اجرای عقد نمود.(2)

3- خویلد علاوه بر شجاعت، مردی خشن و شتابزده به نظر می رسید، روشن است که اگر دو صفت شجاعت و خشونت در یک نفر جمع شود، کارها به گونه معقول و بهینه به نتیجه نمی رسد.

4- معرفت و دانش خویلد به آن درجه ای نبود که مسأله ی معنویت را بر مسأله مادیت ترجیح دهد، از این رو او با توجه به فقیر بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ثروتمند بودن خدیجه سلام الله علیها ازدواج این دو را نامناسب بلکه یک نوع ذلت برای خدیجه سلام الله علیها می دانست، از این رو چنین ازدواجی با مهریه اندک را اجازه نمی داد، ولی چنانکه قبلا گفتیم پس از شرح و بیان خدیجه سلام الله علیها، راضی شد و خود به آن اقدام کرد.

5- افراد حسود و گردنکش همچون ابوجهل و امثال او، در او نفوذ داشتند و او را از توافق در این مورد باز می داشتند، و او که ظاهربین بود، و مسائل بلند معنوی را نادیده می انگاشت، تحت تأثیر دنیاپرستان قرار می گرفت. برای تکمیل این پاسخ، و توجه به زوایای مسأله، نظر شمارا به ماجرای زیر جلب می کنیم:

هنگامی که عموهای پیامبر صلی الله علیه و آله از جمله ابوطالب برای گفتگو و مجلس عقد به خانه ی خدیجه سلام الله علیها آمدند، خویلد در آن مجلس حاضر شد، و اظهار نارضایتی کرد، تا آنجا که گفت: «اگر به اندازه ی کوه، ابوقبیس طلا (به عنوان مهریه) بپردازید، من به این ازدواج راضی نمی شوم...»

عموهای پیامبر صلی الله علیه و آله به همدیگر نگاه کردند، حمزه به ابوطالب و سایر برادران گفت: دیگر نشستن ما در اینجا موردی ندارد، برخیزیم و برویم، در همین لحظه یکی از کنیزان خدیجه سلام الله علیها وارد مجلس شد و به ابوطالب اشاره کرد، ابوطالب برخاست و همراه کنیز به پشت پرده حجاب رفت، خدیجه سلام الله علیها به ابوطالب سلام کرد، و به او خوش آمد گفت، آنگاه محرمانه به او فرمود: «ای سرور حرم! به جوش و خروش پدرم اعتنا نکن او به چیز اندک قانع می شود، سپس کیسه ای که حاوی هزار دینار بود به ابوطالب داد و گفت: این پول را بگیر و به پدرم بده که او با دیدن آن راضی خواهد شد.»

ابوطالب به مجلس عمومی بازگشت، پس از لحظه ای سرکیسه را گشود و پول های آن را به روی دامن خویلد ریخت و گفت: «این هدیه ی برادرزاده ام برای توست، که غیر از مهریه دخترت خدیجه سلام الله علیها می باشد.»

وقتی که خویلد آن پولها را دید، آتش خشمش قرو نشست، و برخاست با چهره ای باز برجای خود نشست و حقیقت بر زبانش جاری شد، و خطاب به حاضران گفت: «ای گروه عرب و بزرگان قوم، سوگند به خدا آسمان کبود سایه نیفکنده و زمین به پشت نگرفته مردی را که برتر از محمد صلی الله علیه و آله باشد من راضی شدم که دخترم خدیجه سلام الله علیها همسر او گردد و او شوهر دخترم شود.» به این ترتیب مسأله ی مانع تراشی خویلد حل شد، و همه چیز برای اجرای عقد فراهم گردید.(3)

در ورق دیگراحادیث می خوانیم: حضرت خدیجه سلام الله علیها چهارهزار دینار به عنوان مهریه برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرستاد، و عرض کرد: ای سرور من! این مبلغ را به عمویت عباس بده تا او (محرمانه) به پدرم بدهد، به علاوه خلعت و لباس کاملی نیز فرستاد، عباس همراه ابوطالب آن خلعت و مبلغ را نزد خویلد آوردند و به او دادند.

خویلد همان ساعت به خانه ی خدیجه سلام الله علیها آمد و گفت: «خود را آماده برای عروسی کن. این مهریه تو است که فرستاده اند، و این خلعت لباس برگزیده را به من داده اند. سوگند به خدا هیچکس ازدواج نکرده که شوهری همانند شوهر تو در جمال و کمال داشته باشد.»

ابوجهل که قبلا از خدیجه سلام الله علیها خواستگاری کرده بود، و به او پاسخ منفی داده شده بود در این مورد بسیار حساس بوده و حسادت می ورزید، شایع کردکه این پول و خلعت از مال خدیجه سلام الله علیها است. او می خواست با این کار شکنی ها ازدواج بین خدیجه سلام الله علیها و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به هم بزند.

ابوطالب در حالی که شمشیرش را حمایل کرده بود، به سرزمین ابطح آمد، بسیاری از مردم در آنجا اجتماع کردند، ابوطالب گفت: «ای مردم! سخن عیب جو را شنیدیم، اگر زنان عهده دار ادای حق واجب ما می شوند، این عیب نیست، محمد صلی الله علیه و آله شخصیتی است که به او هدیه داده می شود، و به کوری چشم دشمنان، این رسم ادامه دارد و حضرت محمد صلی الله علیه و آله شایسته چنین موهبت هاست.».(4)

 

--------------------------------------------------------------

1- - بحار،ج 16،ص 12.

2- باتوجه به اینکه چون خدیجه (سلام الله علیها) قبلا ازدواج کرده بود،رضایت پدرشرط نبود،بلکه جلب رضایت او از نظراخلاقی،مطلوب بود.

3- بحار،ج 16،ص 68، 69.

4- همان مدرک،ص 70 و 71.

خدیجه سلام الله علیها در عشق به وصال پیامبر صلی الله علیه و آله اشعاری سرود و با اعماق وجودش، آنها را می خواند، که می توان اشعار زیر را به گردان همان اشعار ذکر کرد که به عنوان زبان حال آن حضرت در اینجا می آوریم:

دلم آشفته ی روی محمد

سراسر کشته کوی محمد

شدم واقف ز سر قاب قوسین چو دیدم طاق ابروی محمد

گل رویش چو یاد آرم به خاطرشوم سرمست از بوی محمد

تمام انبیاء از شوق دیدارنظر افکنده بر سوی محمد

عزیز مصر با حسن و ملاحت غلام خال هندوی محمد

هزاران لشگر از دلهای عشاق اسیر تار گیسوی محمد

معطر گشته بزم هشت جنت ز عطر نفخه ی خوی محمد

زلال سلسبیل و نهر و تسنیم روان گردیده از جوی محمد

گسسته بت پرستان تار زُنّارچو بشنیدند یا هوی محمد

سر خود را بتان بر خاک سودندز سوز چشم پر نور محمد

ابراز احساسات خدیجه سلام الله علیها از عشق مجازی که از هوسهای انسانی نشأت می گیرد، نبود، بلکه عشق عرفانی و معنوی در سطح بالا بود که در جای جای قلب خدیجه سلام الله علیها قرار داشت، فضا، فضای ملکوت بود نه فضای ناسوت، که در چنین فضایی عشق حیوانی را راهی نیست، بر همین اساس اهل دل این ندای آسمانی را شنیدند که می گفت:

«ان الله زوج الطاهره بالطاهر الصادق؛ همانا خداوند بانوی پاک را همسر مردی پاک و راستین نمود.»

در این هنکام پرده از جلو چشم ها کنار رفت، حوریان بهشتی بر مجلس عقد خدیجه سلامالله علیها با محمد صلی الله علیه و آله عطرافشانی کردند، و همه گفتند: «هذا من طیب؛ این بوی خوش از وجود این پاک مرد، سرچشمه گرفته است.»(1)

وساطت عمار و هاله برای تحقق ازدواج مطابق پاره ای از روایات؛ از جمله کسانی که در مورد ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و خدیجه سلام الله علیها وساطت کرده اند «هاله» خواهر خدیجه سلام الله علیها و «عمار یاسر» صحابی معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده اند، و این روایت حاکی است که خدیجه سلام الله علیها برای تحقق این ازدواج مقدس، سعی بلیغ داشته است، اصل روایت چنین است:

عمار یاسر می گوید: من به چگونگی ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با خدیجه سلام الله علیها از همه آگاهتر هستم، زیرا با حضرت محمد صلی الله علیه و آله دوست و همدم بودم، از این رو، روزی در راه صفا و مروه (در کنار کعبه) عبور می کردم ناگاه خدیجه سلام الله علیها را همراه خواهرش «هاله» دیدم، همین که چشم آنان به من افتاد، هاله نزد من آمد و از من پرسید: «به نظر تو ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله با خدیجه سلام الله علیها چگونه است؟»

گفتم: نمی دانم، سپس به حضور محمد صلی الله علیه و آله رفتم و موضوع را با او در میان نهادم، فرمود: «برگرد و با آنها روزی را تعیین کن تا در این مورد با آنها وارد صحبت شویم» من چنین کردم، روز موعود فرا رسید، خدیجه سلام الله علیها عمویش عمرو بن اسد را حاضر کرد، و از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله عموهایش و ابوطالب در آن مجلس حاضر شدند، پس از گفتگو و توافق، خطبه ی عقد توسط ابوطالب خوانده شد، و ازدواج انجام گرفت.(2)

 

-----------------------------------------------

1- - ریاحین الشریعه،ج 2،ص 246.

2- تاریخ یعقوبی،ج 2،ص 16- دانشمندمحقق هاشم معروف درکتاب «سیره الائمه الاثنی عشر» سیره المصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) این روایت رابرسایر روایات ترجیح داده است.

پس از بروز حوادث و ماجراهایی که بخشی از آنها ذکر شد، خدیجه سلام الله علیها به طور کامل برای تحقق ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله آماده شد، و در انتظار آن به سر می برد، با اینکه سردمداران و سرمایه داران بزرگ عرب، از او خواستگاری کردند، او قاطعانه به آنها پاسخ منفی داد، اینک برای ازدواج با حضرت محمد صلی الله علیه و آله که از مال دنیا چیزی نداشت قلبش می تپید، و برای وصول به آن، لحظه شماری می کرد.

خدیجه سلام الله علیها یکی از دوستان خود به نام «نفیسه» را که از زنان قریش و دختر منبه بود، به حضور طلبید، و حرف دلش را به طور خصوصی به او گفت، و به او فرمود نزد حضرت محمد صلی الله علیه و آله برو، و موضوع ازدواج من با او را مطرح و استوار کن.

نفیسه به حضور حضرت محمد صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «ای محمد! چرا زن نمی گیری؟!»

حضرت محمد: دستم از مال دنیا تهی است، تا به وسیله آن مراسم ازدواج را برقرار سازم.

نفیسه: من آماده ام که این مشکل تو را برطرف سازم، و بانویی با جمال وکمال و ثروتمند از خاندان اصیل و شریف را برای شما معرفی کنم.

حضرت محمد: از کچا می توانی چنین بانویی را پیدا کنی؟

نفیسه: من برای این کار بانوی شریف، حضرت خدیجه سلام الله علیها را آماده می کنم.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله با سکوت معنی دار خود، جواب مثبت به نفیسه داد، نفسیه به حضور خدیجه سلام الله علیها آمد و رضایت حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به او ابلاغ نمود، و برای برقراری این ازدواج مقدس کوشید.

این موضوع از صورت خصوصی بیرون آمد، و به اطلاع عموهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و عموی خدیجه سلام الله علیها به نام عمرو بن اسد و سایر نزدیکان رسید.(1)

عموهای پیامبر صلی الله علیه و آله متحیر بودند که آیا خدیجه سلام الله علیها آمادگی برای ازدواج با مرد فقیری همچون حضرت محمد صلی الله علیه و آله را دارد یا نه؟

حضرت محمد صلی الله علیه و آله با صراحت به آنها گفت: «برخیزید و برای خواستگاری خدیجه سلام الله علیها بروید که او آمادگی خود را اعلام کرده است.»

عموهای آن حضرت، گفتار او را تصدیق کردند، آنگاه خواهرشان صفیه (عمه پیامبر) را برای خواستگاری و تحقیق به خانه‌ی خدیجه سلام الله علیها فرستادند. صفیه بهترین لباس خود را پوشید، و به سوی خانه خدیجه سلام الله علیها حرکت کرد، در نزدیک خانه با بعضی از کنیزان خانه ی خدیجه سلام الله علیها ملاقات نمود، کنیز با شتاب نزد خدیجه سلام الله علیها آمد و آمدن صفیه را به او خبر داد.

خدیجه سلام الله علیها بیدرنگ خانه را خالی کرد و آماده ی پذیرائی شد، هنگامی که به استقبال صفیه شتافت، پایش به پایین لباس گیر کرد و لغزید، در این هنگام گفت:

«الا أفلح من عاداک یا محمد؛ ای محمد! آن کسی که با تو دشمنی کند رستگار نخواهد شد.»

صفیه این سخن را شنید و به فال نیک گرفت و با خود گفت: «این دلیل نیکی بر خشنودی خدیجه سلام الله علیها به وصلت با حضرت محمد صلی الله علیه و آله است.»

سپس صفیه سلام الله علیها حلقه ی در خانه ی خدیجه سلام الله علیها را کوبید، خدیجه سلام الله علیها به استقبال صفیه آمد و با کمال احترام و تجلیل، صفیه را وارد خانه کرد، خواست برای صفیه غذا بیاورد، صفیه گفت:

«من برای خوردن غذا به اینجا نیامده ام، بلکه ای دختر عمو آمده ام از تو در مورد موضوعی سؤال کنم که آیا درست است یا نه؟»

خدیچه سلام الله علیها موضوع را دریافت و گفت: «آری درست است، اگر خواهی آن را نهان کن یا آشکار فرما، من از محمد صلی الله علیه و آله برای خودم به عنوان همسر، خواستگاری کرده ام، و مهریه ازدواج با او را از مال خودم برعهده گرفته ام، اگر او چیزی در این مورد فرموده، سخن او را تکذیب نکنید، من به خوبی می دانم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله از طرف پروردگار آسمان تأیید می شود.»

صفیه لبخند نمود و گفت: سوگند به خدا در پاسخ مثبتی که دادی معذور و ستوده هستی، سوگند به خدا نوری درخشنده تر از چهره ی حضرت محمد صلی الله علیه و آله را ندیده ام، و سخنی شیرینتر و زیباتر از سخن برادرزاده ام را نشنیده ام، سپس اشعاری در شأن محمد صلی الله علیه و آله خواند، که مضمون آن چنین بود:

ای مصحف آیات الهی رویتوی سلسله ی اهل ولایت رویت

سرچشمه ی زندگی لب دلجویتمحراب نماز عارفان ابرویت

آنگاه صفیه خواست از خانه خدیجه سلام الله علیها بیرون آید، خدیجه سلام الله علیها گفت: اندکی صبر کن، سپس لباس فاخری برای صفیه آورد و به او اهدا نمود، در این لحظه صفیه را به نشان دوستی به سینه اش چسبانید و فرمود:

«یا صفیه بالله علیک الا اعیتنی علی وصال محمد صلی الله علیه و آله و سلم؛

ای صفیه! تو را به خدا سوگند می دهم که تو مرا در وصول به وصال حضرت محمد صلی الله علیه و آله یاری کنی.»

صفیه گفت: آری حتما این کار را خواهم کرد.

صفیه خوشحال از خانه خدیجه سلام الله علیها به سوی برادرهایش حرکت کرد و خود را به آنها رسانید، آنها گفتند: «چه خبر؟» صفیه گفت: «ای برادرانم! اگر بنای اقدام دارید برخیزید، سوگند به خدا حضرت خدیجه سلام الله علیها چنان مشتاق و شیفته ی برادرزاده ی شما حضرت محمد صلی الله علیه و آله است که قابل وصف نیست.»

همه ی عموهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم- جز ابولهب از روی حسادت- خشنود شدند. آنگاه عموهای آن حضرت، و در پیشاپیش آنها حضرت ابوطالب (پدر بزرگوار علی علیه السلام برای خواستگاری و انجام مراسم عقد و عروسی به سوی خانه ی خدیجه ی سلام الله علیها رهسپار شدند، نخست نزد خویلد پدر خدیجه سلام الله علیها آمدند، و چون از او گفتار نامناسب شنیدند.(2)

پا راهنمایی خدیجه سلام الله علیها نزد پسر عمویش ورقه پن نوفل رفتند، ورقه با کمال احترام از آنها استقبال کرد و به آنها خوش آمد گفت، و پس از گفتگویی که بین خدیجه سلام الله علیها و ورقه رخ داد، مقدمات مراسم عقد فراهم گردید.(3)

 

-------------------------------------------------

1- زندگانی حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)،تألیف آیت الله سیدهاشم رسولی،ص 97.

2- - چنان که قبلا گفتیم،مخالفت خویلد به خاطرفقیربودن حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بود،ولی پس ازشرح وبیان خدیجه (سلام الله علیها) راضی وخشنودگردید،وطبق بعضی ازروایات،شخص خویلد،خدیجه (سلام الله علیها) رابه عقدازدواج حضرت محمدصلی الله علیه وآله وسلم درآورد، (مناقب آل ابیطالب،ج،ص 42).

3- اقتباس ازبحار،ج 16،ص 57 و 58.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله بامداد حمام رفت و بدنش را از گرد و غبار سفر شستشو نمود، و بهترین لباس خود را پوشید و خود را با عطر خوشبو نمود و سپس به خانه ی خدیجه سلام الله علیها آمد، در نزد خدیجه سلام الله علیها کسی چز میسره (غلام مخصوص خدیجه) را ندید، خدیجه سلام الله علیها با دیدن حضرت محمد صلی الله علیه و آله بسیار خشنود شد، و اشعاری به میمنت دیدار آن حضرت خواند که گویی معادل فارسی آن این اشعار حافظ بود:

ز باغ وصل تو یابد ریاض رضوان آبز تاب هجر تو داد شرار دوزخ تاب

چو چشم من همه شب جویبار باغ بهشتخیال نرگس مست تو بیند اندر خواب

بهار شرح جمال تو داده در هر فصلبهشت ذکر جمیل تو کرده در هر باب

مرا به دور لبت شد یقین که جوهر لعلپدید می شود از آفتاب عالمتاب

سپس خدیجه سلام الله علیها خوش آمد گفت، و به آن حضرت عرض کرد: «ای آقای من صبحت به خیر و برکت باشد و همواره سرشار از شادی و نعمت های فراوان باشی، آیا حاجتی داری تا برآورم؟»

آثار شرم و آزرم از چهره ی حضرت محمد صلی الله علیه و آله آشکار شد و سرش را پایین انداخت، و از پیشانیش قطره های عرق سرازیر گشت.

خدیجه سلام الله علیها با کمال محبت عرض کرد: آیا اگر من از تو سوالی کردم، پاسخ مرا می دهی؟

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: آری.

خدیجه: وقتی که شتر و مال را از من گرفتی می خواهی با آنها چه کار کنی؟

حضرت محمد: منظور شما از این سؤال چیست؟

خدیجه: می خواهم برآن بیفزایم.

حضرت محمد: بدان که عمویم ابوطالب به من اشاره کرده که دو شتر بارکش و دو شتر سواری و مقداری پول به من بدهد، و به وسیله ی آنها با زنی از قریش ازدواج کنم که به مهریه و وسایل اندک قانع باشد، و مرا به چیزی که توانش را ندارم، به زحمت نیفکند.

خدیجه: ای سرور من! آیا دوست نداری که برای تو زنی را خواستگاری کنم تا قلبم را مسرور کند؟

حضرت محمد: آری چنین همسری می خواهم.

خدیجه: همسری برای تو از قوم تو از اهالی مکه یافته ام، که از نظر مال، جمال، کمال، عفت، سخاوت، و پاکدامنی از همه ی زنان برتری دارد، تو را در امور زندگی یاری می کند، از تو به اندک قانع است، و از غیر تو به بسیار قانع نیست، او از خویشان نزدیک تو است، شاهان و بزرگان عرب به خاطر وجود او بر تو حسادت می ورزند، ولی همان گونه که نیکی های او را گفتم عیبی نیز دارد.

حضرث محمد: عیب او چیست؟

خدیجه: عیب او این است که قبلا دو شوهر کرده، و سن او از سن تو بیشتر است.(1)

حضرت محمد: نام چیست؟

خدیجه: «هی مملو کتک خدیجه؛ او کنیز تو خدیجه نام دارد.»

حضرت محمد صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن از شدت شرم و آزرم، سرش را پایین افکند، عرق خجالت از پیشانیش سرازیر شد، و در دریای سکوت فرو رفت.

خدیجه سلام الله علیها بار دیگرسخن گفت و عرض کرد: «ای آقای من! چرا پاسخ مرا نمی دهی، سوگند به خدا تو محبوب دل من هستی، و من در هیچ کاری با تو مخالفت نکنم، و سراپا مطیع تو هستم، آنگاه اشعاری ]که با این اشعار حافظ هماهنگ بود[ خواند:

تعالی الله چه دولت دارم امشبکه آمد ناگهان دلدارم امشب

چو دیدم روی خویش سجده کردمبحمدالله نکو کردارم امشب

نهال صبرم از وصلش برآوردز بخت خویش بر خوردارم امشب

همی ترسم(2) خدیجه محو گردد. از این شوری که در سر دارم امشب

«فاحکم بما شئت و ما ترضیفالقلب ما یرضیه الا رضاک؛

آنچه را که دوست داری و می پسندی همان را حکم کن، قلب من جز خشنودی و رضای تو را نمی پسندد.»

خدیجه سلام الله علیها اصرار کرد تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله سخن بگوید.

حضرت محمد: ای دختر عمو! تو زنی ثروتمند هستی ولی من تهی دست می باشم، و توان زندگی با تو را ندارم، زنی مانند تو مشتاق مردی مانند من نخواهد شد، من جویای زنی هستم که از نظر مالی در سطح خودم باشد، و مانند من به ساده زیستی عادت کرده باشد، ولی تو ملکه ای هستی که همتایت باید شاهان باشند.

خدیجه: سوگند به خدا اگر ثروتت اندک است، ثروت من بسیار است، و کسی که حاضر است جانش را فدایت کند از فدا کردن ثروت دریغ نخواهد نمود، من و غلامان و کنیزان و همه ی اموالی که در اختیارم هست همه را در اختیار تو قرار دهم، سوگند به خدای کعبه گمان آن را ندارم که چیزی بین من و تو فاصله بیندازد.

سپس فطرات اشک از چشمان خدیجه سلام الله علیها سرازیر شد و اشعاری خواند که ]معادل آن در اشعار حافظ[ چنین بود:

در اندرون من خسته دل ندانم چیستکه من خموشم و او در فغان و در غوغاست

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرببنال هان که از این پرده کار ما به نواست

مرا به کار جهان هرگز التفات نبودرخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

ندای عشق تو دوشم در اندرون دادندفضای سینه ی حافظ هنوز پر ز صداست

سپس خدیجه سلام الله علیها گفت: سوگند به خداوندی که از دید چشم ها پنهان است و به حقیقت اسرار آگاه است، و من در این امر (تشکیل خانواده) به هر کسی به تو سزاوارترم، اینک نزد عموهای خود برو و بگو از من برای تو خواستگاری کنند، و از سنگینی مهریه نترس، مهریه برعهده من باشد، و سامان دادن سایر امور را نیز من بر عهده می گیرم. برو و در این موردی که شایسته ی حسن ظن است، اطمینان داشته باش.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله نزد ابوطالب آمد و ماجرا را بیان کرد، ابوطالب گفت: «هم اکنون تو و عموها برای خواستگاری خدیجه سلام الله علیها به خانه ی او بروید.»(3)

 

-------------------------------------------------------

1- این قول براساس آن قول است که بگوییم خدیجه (سلام الله علیها) دراین هنگام دوشیزه نبوده است.

2- دردیوان حافظ چنین آمده: «همی ترسم که حافظ محوگردد...».

3- اقتباس از بحار، ج 16، ص 53 تا 56.

در ورق دیگر احادیث می خوانیم: پس از ماجرای بازگشت حضرت محمد صلی الله علیه و آله از سفر تجارتی شام، که با کرامتها و معجزات همراه بود، محمد صلی الله علیه و آله به خانه ی خدیجه سلام الله علیها آمد، خدیجه سلام الله علیها از دیدار آن حضرت بسیار خرسند شد، و پس از گفتگوهای طولانی، به محمد صلی الله علیه و آله عرض کرد: «تو در نزد من علاوه برآنچه که به عنوان اجرت سفر تعیین کرده ام، اموال دیگری نیز داری.»

حضرت محمد صلی الله علیه و آله از خانه ی خدیجه سلام الله علیها خارج شد و به حضور عمویش ابوطالب آمد، ابوطالب از پیروزی محمد صلی الله علیه و آله در سفر تجارتی شام، بسیار خرسند شد، و به برادرزاده اش خوش آمد و تبریک گفت، و از روی علاقه، بین دو چشم آن حضرت را بوسید.

سپس عموها آمدند، و در کنار حضرت محمد صلی الله علیه و آله نشستند، آنگاه بین ابوطالب و محمد صلی الله علیه و آله گفتگوی زیر رخ داد:

ابوطالب: «خدیجه سلام الله علیها در مورد اجرت سفر تجارتی، چه چیزی به تو داد؟»

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: همان را که قرارداد بین من و او بود داد، به علاوه وعده داد که زیادتر بدهد.

ابوطالب: این نعمت بسیار بزرگ است، من تصمیم دارم، که دو شتر بارکش و دو شتر سواری به تو بدهم، تا به وسیله ی آنها زندگی خود را سامان دهی، با آن پول دینار و درهم (طلا و نقره که خدیجه سلام الله علیها داده است) برنامه ی ازدواج تو را با یکی از زنان قریش انجام دهم، و پس از انجام این امر مهم، دیگر از مرگ، هر وقت به سراغم آید واهمه نخواهم داشت.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: عمو جان! هرگونه که میل داری انجام بده.

مشخصات :

 

مولف : جمعی از نویسندگان

ناشر : التوحید

 

مقدمه

خدیجه این بانوی آگاه و پاک‌سرشت، و این دلباخته‌ی فضیلت و معنویت، که اعتقاد به حق و حقیقت و تمایل به فضایل و کمالات، از خصایص ذاتی او بود، از همان دوران جوانی نیز یکی از مشهورترین زنان حجاز و عرب به شمار می‌رفت. وی که نخستین زن تاجر عرب و یکی از بزرگترین شخصیت‌های تجاری حجاز بود، حتی پیش از ازدواج با پیامبر نیز، از شهرتی شایسته برخوردار بود. چنان که نام وی نه تنها در تاریخ اسلام، بلکه در تاریخ اعراب و قبائل عرب و در آثار و نوشته‌های مورخین غیراسلامی نیز، به عظمت و تجلیل، یاد شده است. خدیجه در کار تجارت خود نیز، بر اساس همان خصوصیات و خصلت‌های برجسته‌ی انسانیش، گام برمی‌داشت. هرگز تجارت را به عنوان وسیله‌ای برای کسب درآمدهای سرشار، به هر طریق و به هر شکل که باشد، نگاه نمی‌کرد. هرگز در پی سودجویی و منفعت طلبی‌های شخصی و بی‌رویه نبود. از این رو همواره سعی داشت که تجارت خود را به دور از آلودگی‌ها، و عاری از درآمدهای ناصحیح، انجام دهد، و از عوایدی که از راه‌هایی چون احتکار و کم‌فروشی و گران‌فروشی و رباخواری و نظایر آن به دست می‌آید، مصون دارد. بر این اساس خدیجه هرگز تجارت خود را، به این گناهان نابخشودنی آلوده نکرد، و داد و ستدهایش را جز از راه‌های مشروع و اصولی انجام نداد. همین خصوصیات انسانی، و روش و رفتار معقول و منطقی باعث شده بود که اطمینان و اعتماد گروه‌ها و طبقات مختلف مردم، به او جلب شود و راه پیشرفت و ترقی از راه‌های مشروع و افزایش درآمدهای حلال، برای او هموار گردد. تا جایی که درباره‌ی موفقیت‌های تجاری او، و ثروت سرشاری که از این راه فرادست آورده بود، در تواریخ و متون مختلف نوشته‌اند: «هزاران شتر در دست خدمه و کارکنان خدیجه بود که در اطراف کشورهایی چون مصر، شام و حبشه در راه تجارت، مشغول رفت و آمد و داد و ستد و نقل و انتقال کالاهای تجاری بودند.» (1) با این که حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخی از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‌سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولی در تمام مدتی که همسران دیگری در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگی یاد می‌کرد، نام او را با احترام می‌برد و همواره خاطره‌ی او را گرامی و عزیز می‌داشت چنان که درباره‌اش می‌فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزی که من نیاز به کمک داشتم، به یاری‌ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزی به من ایمان آورد که جهانیان نسبت به من کفر می‌ورزیدند، و روزی مرا تصدیق کرد که جهانیان تکذیبم می‌کردند، خداوند از او به من اولاد عنایت کرد.»

ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

در آن زمانی که خدیجه به عنوان زن نخست عرصه‌ی تجارت، نام و شهرت یافته بود، پیامبر اسلام دوران جوانی خود را طی می‌کرد. در آن سال‌ها مردم پیامبر اسلام را به خاطر پاکی و راستی و درستی فوق‌العاده و امانتداری بی‌مانندی که از خود نشان داده بود، به لقب «محمدامین» ملقب ساخته بودند. و همه جا نام او را توام با این صفت گویا و رسا، که نشان دهنده‌ی یکی از خصلت‌های ویژه‌ی آن حضرت بود، بر زبان می‌آورند. این آوازه‌ی درستی و امانت که در مکه توام با ادای احترام به امین، گستره شده بود، خدیجه را نیز به سوی این جوان درستکار و امانت‌دار، جلب و جذب کرد به طوری که در پی ملاقاتی که در حضور ابوطالب با محمدامین انجام داد، وی را به عنوان قافله سالار کاروان تجارتی، و سرپرست امور مربوط به داد و ستدهای خود برگزید بدین سان پیامبر عالیقدر اسلام در دوران جوانی، چندین بار با کاروان خدیجه به سفرهای تجارتی رفت، و با هوش سرشار و اندیشه‌ی منطقی و داد و ستدهای معقول و درست، سود فراوان فرادست آورد. و به مکه بازگشت. همین توفیق غیر منتظره در امر تجارت که خدیجه پیش از آن هرگز نظیرش را ندیده بود، توجه و اعتماد و اطمینان خردمندترین زن حجاز را بیش از پیش به درستی و امانتداری محمدامین، جلب کرد. آنچه بدین سان خدیجه در وجود این جوان پاک و پاک سرشت، یافته بود، چنان باعث دگرگونی فکر و اندیشه و دیدگاهش شد، که یکسره در مسیر زندگی و طرز تفکر خود، تجدیدنظر کرد. وی پیش از آن دو بار ازدواج کرده، و هر دو همسرش - «عتیق بن عائذ» و «هند بن بناس» - را بر اثر مرگ آنان از دست داده بود. در پی از کف دادن دومین شوهرش، نسبت به زندگی، دیدگاه خاصی پیدا کرده و بر آن شده بود که از آن پس همه‌ی عمر را تنها و مستقل، زندگی کند و اختیار زندگی و ثروتش را به دست هیچ کس و با هیچ عنوانی نسپارد. شاید این تصمیم از آن جا ناشی شده بود که او با آن روحیه خاص و اندیشه‌ی والا و درون پاک و صفات برجسته‌اش، هیچ فردی را شایسته‌ی همسری خود نمی‌دانست، و به چنان حدی از استقلال طلبی رسیده بود که ترجیح می‌داد در بازمانده‌ی سال‌های عمرش، به هیچ فردی وابسته و به هیچ کس متکی نباشد. اما خصوصیات بی‌مانند محمدصلی الله علیه و آلهاین اندیشه را از ذهن او زدود. عظمت روح و تعالی فکر و والایی روش زندگی محمدصلی الله علیه و آلهبرای او چنان جاذبه‌ای داشت که یک باره از تصمیم پیشین خود درگذشت، و آن استقلال طلبی خاص خود را کنار گذاشت، و تصمیم گرفت از آن پس زندگی خود را با زندگی چنان مرد یگانه‌ای پیوند زند و در هم بیامیزد. جاذبه‌ی صداقت و راستی و پاکی محمدامین چنان بود که حتی بر غرور خدیجه نیز، فائق آمد. به طوری که خود داوطلبانه قدم پیش گذاشت، و به آن جوان والا و بی‌مانند پیشنهاد ازدواج داد. یک روز محمدصلی الله علیه و آله را به ملاقات خود طلبید و در این دیدار، پرده از راز دل برگرفت. و به صراحت از آنچه در اندیشه داشت، سخن گفت: «ای محمد من تو را مردی شریف و امانتدار و انسانی در اوج اصالت و صداقت و پاکی و راستی یافتم، که خود را پاک و مطهر نگاه داشتی و کمترین غباری از ناچیزترین آلودگی‌ها نیز بر دامنت ننشسته است. تو خوش خلق و امین و راستگویی، از راست گفتن به هیچ قیمتی باک نداری، و اصالت‌های انسانی خود را در برابر هیچ چیز از دست فرو نمی‌نهی. این خصوصیات انسانی و خصلت‌های برجسته و شایسته‌ات، مرا چنان جلب و جذب کرده است که اکنون میل دارم پیشنهاد همسری و هم آشیانی با تو را مطرح کنم. اگر با پیشنهاد من توافق داری من آماده‌ام تا هر وقت که مناسب باشد، مراسم ازدواج را به جا آوریم.» (2) آری بدین سان خدیجه علی‌رغم رسوم و سنت‌هایی که در سرزمین حجاز آن روز رایج بود، شاید نخستین زنی بود که به جای انتظار خواستگاری از سوی مرد، خود قدم به میدان می‌گذاشت تا از شوهر آینده‌اش خواستار ازدواج شود. البته خضوع و فروتنی یک زن در برابر فضائل و ملکات والای انسانی، هیچ گونه شگفتی ندارد. چه شده بود، چه پیش آمده بود، که یک باره یک زن برجسته و سرشناس عرب، زنی از اشراف که در میان رسوم و سنت‌های دست و پا گیر اشرافی زندگی کرده بود، ناگهان همه‌ی آن قیدها و بندها را می‌گسست، و همه‌ی سنت‌ها را زیر پا می‌نهاد، و بدین سان سرفراز و بالنده پیش می‌آمد تا در برابر چشمان حیرت‌زده‌ی این و آن دست به کاری زند که پیش از آن، شاید هیچ زنی از خانواده‌های معمولی نیز، بدان دست نیازیده بودند؟ راز و رمز این ماجرا تنها در یک نکته نهفته بود: در این که زنی با شخصیت برجسته و اعتبار بی‌مانندش، زنی که بسیاری از زنان و حتی بسیاری از مردان، در برابرش تواضع نشان می‌دادند، اکنون در برابر فضایل برجسته و ملکات والای انسانی که پرتو آن در وجود محمدامین نور می‌افشاند، خود را خاضع و فروتن می‌دید. و این هیچ جای شگفتی ندارد. آری، این خدیجه بود که در برابر شخصیت متعالی و فضایل برجسته و خصوصیات و ارزش‌های والای انسانی و خصلت‌های ملکوتی محمدصلی الله علیه و آله چنان خاضع و فروتن شده بود که دیگر برای هیچ کدام از آن آداب و رسوم و سنت‌های اشرافی ارزشی قائل نبود. این بانوی برجسته و با شخصیت، همان زنی بود که بر زنان و مردان بسیار، فرمان می‌راند، همان زنی بود که چون کاروان‌های تجاری پربارش در جاده‌های عربستان و سرزمین‌های دور و نزدیک آن به راه می‌افتاد، چشم‌ها را خیره می‌کرد و آرزو و اشتیاق هم سخنی با او را، در دل‌ها شعله‌ور می‌ساخت. همان زنی بود که پیش از آن بارها و بارها، دیده شده بود که اشراف و رجال عرب و سران و اقوام طوایف، با ثروت‌های هنگفت و شهرت و موقعیت فراوانی که داشتند، به خواستگاریش می‌آمدند، ولی او تقاضای آنان را نمی‌پذیرفت، و شاید اساساً آنها را شایسته و لایق خواستگاری خویش نمی‌دید. اما اکنون همین زن برجسته و احترام‌انگیز، همین زنی که در تمامی سرزمین حجاز، زنی مانند او نبود، با شور و اشتیاق فراوان و با علاقه و عاطفه‌ای وصف‌ناشدنی، خود قدم به میان نهاده بود، و در طرح پیشنهاد ازدواج، با محمدصلی الله علیه و آله پیش‌قدمی و پیش‌گامی می‌کرد. چنین بود که مقدمات ازدواج محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، صورت پذیرفت و گفتگو درباره‌ی این مزاوجت فرخنده، به مرحله‌ی تصمیم و تدارک رسید. خدیجه در این ازدواج، نه تنها آداب و رسوم خواستگاری را دیگرگونه ساخت، بلکه همه‌ی سنت‌های دست و پاگیر ازدواج را که آن زمان در میان اعراب جاهلی رواج داشت، زیر پا نهاد. حتی در مورد مهریه نیز دست به کاری زد که پیش از آن، کسی نظیرش را ندیده بود. با آن که خواستگاران قبلی ثروت‌های کلان و نقدینه‌های گران، در اختیار داشتند و مهریه‌های سنگین و خیره‌کننده عرضه می‌داشتند، باز خدیجه در مورد محمدصلی الله علیه و آلهرفتاری دیگر در پیش گرفت. بدین معنی که مهریه را نیز به جای آن که از سوی مرد باشد، او از مال و ثروت خود قرار داد و مبلغ چهار هزار دیناری را که به عنوان مهریه از آن سخن رفته بود، از دارائی سرشار خود به محمدصلی الله علیه و آله هدیه داد. خدیجه با این برنامه‌ی درخشان اخلاقی، و با این رفتار خیره‌کننده که در عین عظمت و شخصیت و سرافرازی، حکایت از فروتنی و تواضعی با شکوه داشت، نشان داد که به راستی برجستگی و امتیاز اصلی و اساس‌اش از جهت ثروت سرشار و اعتبار تجاری او نیست. بلکه آنچه بدو عمیقاً ارزش و شخصیت و برجستگی می‌بخشید، شکوه اندیشه و طرز تفکر و والائی دیدگاه‌های معنوی او است که نسبت به دیگر زنان ممتاز سرفرازش می‌کند. آری، او شوهری می‌خواست که از لحاظ فضیلت و معنویت برجسته‌ترین مردان زمان و زمانه باشد، و پیدا است که چنین کسی جز پیامبرصلی الله علیه و آله هیچ کس دیگر، نمی‌توانست باشد. «ابن‌اسحاق» سیره‌نویس قدیمی نیز اعتراف می‌کند که: مقام معنوی و اخلاقی حرمت بی‌مانند خدیجه به جایی رسید که مورد عنایت خاص الهی قرار گرفت. چنان که روزی جبرئیل به هنگام نزول وحی گفت: «ای پیامبر، سلام پروردگار یکتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «ای خدیجه، اینک جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ می‌کند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»

ایثار و فداکاری خدیجه

گفتگوهای مقدماتی درباره‌ی این ازدواج فرخنده، انجام گرفت. قرارها گذاشته شد. روز موعود تعیین گردید. و در آن روز طی مراسمی ساده، با حضور نزدیک‌ترین کسان و اقوام محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، مراسم ازدواج برگزار شد. در آن روز مبارک خطبه‌ی عقد ازدواج این دو شخصیت بزرگ برجسته توسط عموی محبوب پیامبر اکرم، یعنی ابوطالب که از محترم‌ترین بزرگان و سران قریش بود، خوانده شد و بدین صورت خانه‌ی خدیجه با قدوم مبارک پیامبر اسلام، نور و شکوه و زیبایی معنوی پیدا کرد. ولی هنوز کسی نمی‌دانست که این خانه به زودی خانه‌ی شرافت، محل نزول وحی و نزول‌گاه جبرئیل و دیگر فرشتگان آسمانی خواهد شد. پس از انجام مراسم و اجرای خطبه‌ی عقد، محمدصلی الله علیه و آله از جای برخاست و به سوی در به راه افتاد. طرز رفتار و شکل حرکتش نشان می‌داد که تصمیم دارد مجلس را ترک گوید، و از آن خانه بیرون رود تا خانه‌ی خود را برای ورود همسر ارجمندش آماده سازد. اما ناگهان صدای خدیجه در قفای محمدصلی الله علیه و آله به این کلمات بلند شد: «ای محمد کجا می‌روی، که اکنون خانه‌ی من، خانه‌ی تو است، و کلید همه‌ی صندوق‌ها در اختیار تو، و من از امروز کنیز و فرماندار تو هستم». و بدین‌سان خانه‌ی خدیجه، کاشانه‌ی آرامش و سعادت مشترک این دو شخصیت بزرگوار و برجسته شد و از آن پس محمدصلی الله علیه و آله به آن خانه نقل مکان کرد تا آرامش گم گشته‌ای را که در سنین کودکی با مرگ پدر و مادر از دست داده بود، در این خانه بازیابد. و در آن محیط امن و آرامش، با آسودگی و فراغ بال در مسیر افکار و اندیشه‌های والای خود پیش رود. اما نکته‌ی مهم و چشمگیر دیگری هم در این ازدواج وجود داشت و آن این بود که چنین پیمان زناشویی ساده و ایثارگرانه‌ای، برای پیامبر اسلام ارزشی داشت که خداوند متعال، با حکمت بالغه‌اش، 15 سال بعد آن را به منصه‌ی ظهور درآورد. بدین‌سان که بر اثر این پیوند زناشویی، تمامی ثروت خدیجه در اختیار حضرت محمدصلی الله علیه و آله قرار گرفت و آن حضرت نیز پس از مبعوث شدن به پیامبری، تمام آن ثروت هنگفت را در راه پیشرفت اسلام و در راه خدا صرف کرد. خدیجه برای پیامبر اسلام نمونه‌ی یک همسر فداکار و ایثارگر بود. از همان آغاز زندگی مشترک تا آخرین لحظه‌ی حیات پرثمر خویش، در تمام مدت بهترین یار و یاور و مهربان‌ترین مونس پیامبر محسوب می‌شد. در روزهای آرامش نزدیک‌ترین همدم پیامبر، در ایام دشواری و در گیرودار شداید زندگی صبورترین و پر تحمل‌ترین مددکار، و در تمام حوادث سخت و مصیبت‌های پی‌درپی قوی‌ترین پشتیبان و همقدم و همراه رسول اکرم بود. در تمام شدائد و دشواری‌هایی که در سال‌های بعد از بعثت برای پیامبر و مسلمانان رخ می‌داد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلی خاطرش بود، بلکه چون مادری مهربان برای تمام مسلمان‌ها نیز مایه‌ی امید و پشت‌گرمی و قوت قلب به شمار می‌رفت، و با صبر و شکیبایی بی‌حساب و قدرت تحمل شگفت‌انگیز و پایداری و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار می‌گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهی پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.با آن قدرت مالی و شهرت و مقامی که داشت، و با آن که قادر بود بهترین زندگی‌ها را داشته باشد و در کمال نعمت و رفاه و آسایش بسر برد، ولی تمام مظاهر زندگی دنیوی را به دور ریخت و در عوض با تمام ناملایماتی که به خاطر زندگی با پیامبر بر او روی آورده بود دست و پنجه نرم کرد. سال‌ها، با زجر و شکنجه شوهر بزرگوارش، با تهدیدهایی که بر زندگی هر دو سایه انداخته بود، و با تن دادن به تبعید و محاصره و حتی تحمل روزهای گرسنگی و شب‌های بیداری، به آسانی کنار آمد، تا هر روز قدمی تازه در راه نیل به اهداف عالیه‌ی اسلام و پیاده کردن برنامه‌های قرآن و پیشرفت مکتب انسان‌ساز اسلام بردارد. در تمام شدائد و دشواری‌هایی که در سال‌های بعد از بعثت برای پیامبر و مسلمانان رخ می‌داد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلی خاطرش بود، بلکه چون مادری مهربان برای تمام مسلمان‌ها نیز مایه‌ی امید و پشت‌گرمی و قوت قلب به شمار می‌رفت، و با صبر و شکیبایی بی‌حساب و قدرت تحمل شگفت‌انگیز و پایداری و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار می‌گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهی پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.

اوصاف و فضایل خدیجه علیهاالسلام

این بانوی بزرگوار و الگوی ممتاز زن مسلمان، در نزد پیامبر اکرم از احترام و محبوبیت خاص برخوردار بود. رسول گرامی، آن خاتون محترم را بسیار دوست می‌داشت، به مهر و درایت او آگاه بود. و از این رو در کارهای خود با وی نه فقط مانند یک همسر، بلکه همچون یک دوست فهیم و دلسوز و یار صمیمی، مشورت می‌کرد و به نظریاتی که خدیجه ابراز می‌داشت، با دیده‌ی احترام می‌نگریست. از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «این جمله را از خود پیامبر اسلام شنیدم که فرمود: بهترین زنان بنی‌اسرائیل در عصر گذشته، مریم بنت عمران، و بهترین زنان امت، امروز خدیجه بنت خویلد است. (3) البته مقام والا و احترام و شخصیت خدیجه علیهاالسلام را نباید با معیارهای عادی سنجید، چه مقام و احترام آن بزرگوار چنان بالا گرفت که خداوند تبارک و تعالی به وسیله جبرئیل برای او سلام فرستاد و او را به پاداشی عظیم وعده داد که هیچ کس دیگری، اعم از گذشتگان یا معاصرینش یا از اصحاب رسول خدا، بدان مقام نرسیده بودند. بخاری یکی از محدثین بزرگ اهل سنت که یکی از شش «صحیح» عمده و معتبر جهان تسنن از آن اوست، نقل می‌کند: «عایشه می‌گوید: درباره‌ی هیچ زنی به اندازه‌ی خدیجه حسرت نکشیدم و حسادت نبردم وقتی شنیدم که پروردگارش او را به بهشت وعده داده است.» (4) این سخن عایشه، دور از واقعیت نبوده است. چون می‌دانیم که خدیجه نخستین همسری است که پیامبر اکرم قبل از آغاز رسالت اختیار کرده و مدتی طولانی، نزدیک به 25 سال با وی زندگی کرده است. با این که حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخی از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‌سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولی در تمام مدتی که همسران دیگری در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگی یاد می‌کرد، نام او را با احترام می‌برد و همواره خاطره‌ی او را گرامی و عزیز می‌داشت چنان که درباره‌اش می‌فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزی که من نیاز به کمک داشتم، به یاری‌ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزی به من ایمان آورد که جهانیان نسبت به من کفر می‌ورزیدند، و روزی مرا تصدیق کرد که جهانیان تکذیبم می‌کردند، خداوند از او به من اولاد عنایت کرد.»(5) این سخنان صریح و بی‌شائبه از زبان مبارک پیامبر گرامی اسلام به خوبی می‌رساند که خدیجه از چه موقعیت ممتازی در نزد پیامبر، و از چه شخصیتی برخوردار بوده است. عایشه می‌گوید: روزی نمی‌شد که پیامبر اسلام از خدیجه ذکر خیری به میان نیاورد. به حدی که روزی غیرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آیا او زن سالخورده‌ای نبود که خداوند متعال بهتر از او نصیب تو کرده است؟ (منظور عایشه از این سخن، ابراز وجود و بیان ارزش خودش بوده است، زیرا خود را که زنی بسیار جوان بود با حضرت خدیجه مقایسه کرده و خواسته است که امتیاز جوانی خود را مطرح کند. اما خودش ادامه می‌دهد:) پیامبر اسلام به شدت غضبناک شد، به حدی که موهای جلوی سر مبارکش از شدت غضب تکان خورد و آنگاه آن جملات تحسین‌آمیز را (که فوقا نقل کردیم) درباره‌ی خدیجه بیان فرمود. و باز عایشه می‌گوید: «هر وقت در منزل گوسفندی ذبح می‌شد، پیامبر اسلام می‌فرمودند: از گوشت آن برای دوستان خدیجه هم بفرستید. روزی به این وضع اعتراض کردم، ولی پیغمبر فرمودند: من دوستان خدیجه را نیز دوست می‌دارم.» (6) آنچه ذکر شد فقط مشتی از خروار بود. وگرنه احادیث بسیار زیادی در دست داریم که از طریق دانشمندان اهل سنت هم نقل شده است و همه از اوصاف درخشان و شخصیت ممتاز و احترام فوق‌العاده‌ی خدیجه سخن می‌گویند: از جمله در احادیث فراوان از طریق علمای عامه و خاصه، آمده است که: کامل‌ترین و بهترین زنان از نظر ایمان چهار تن بوده‌اند که عبارتند از آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، مریم دختر عمران (مادر حضرت عیسی مسیح) خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر پیامبر اسلام. (7) لذا به خاطر همین اوصاف و فضایل، همین شخصیت و بزرگواری، همین کاردانی و شایستگی و عطوفت و درایت و سایر امتیازات فوق‌العاده‌ی آن بانوی عزیز بود که پیامبر اسلام، مادامی که خدیجه کبری زنده بود، با زن دیگری ازدواج نکرد و با آن که در آن زمان، شرایط خاص زمانی و مکانی و سنت‌های قومی و منطقه‌ای تعدد زوجات را به صورت امری کاملاً عادی می‌نگریست و مردان بسیاری در یک زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن که قوانین اسلام نیز با تحقق شرائط لازم این اجازه را در اختیار هر فرد عادی هم می‌گذاشت - چه رسد به پیامبر خدا - باز رسول اکرم هم هرگز در طول حیات خدیجه از این حق خود استفاده نکرد. نکته‌ی مهم آن که خدیجه در حساس‌ترین شرایط زندگی پیامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانه‌ی نزول وحی قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحی الهی بر قلب پاکش نازل می‌شد و جهانی را به لرزه درمی‌آورد - همواره رسول اکرم را به خوبی درک می‌کرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیت‌های والای وجودش پی برد. رسالت او را به روشنی فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه‌ی توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگی کرد. و به راستی که کمتر همسری می‌تواند این چنین حساس و فهمیده و با کمال و عمیق و عالم و واقع‌بین باشد.

بانوی دانشمند و صاحب کمال

در شرح اوصاف و فضایل خدیجه، سخن تمام نمی‌شود مگر آن که به مراتب فضل و دانش وی نیز اشاره کنیم و بگوییم که او زنی دانشمند، پرتجربه، بسیار فهیم، بسیار روشن‌بین و صاحب‌کمال بود. هر مسأله‌ای را به دقت بررسی می‌کرد، هرگز بدون علم و اندیشه چیزی را نمی‌پذیرفت و بدون تفکر و تعمق حرفی نمی‌زد. در آغاز رسالت به محض آن که متوجه شد تغییرات غیر عادی در پیامبر ایجاد شده و حتی وضع جسمانی آن حضرت و اعمال و رفتار و حرکاتش دگرگون شده است، در آن شرایط حساس، با دقت و تدبر و تفکر ویژه‌ای که داشت، بهتر و دقیق‌تر از بزرگترین دانشمندان علم روانشناسی به اصل مسأله پی برد و با قاطعیت و صراحت اعلام کرد که تمام آن تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانی برای پیامبر، آثار یک دگرگونی و تحول عمیق روحی و معنوی است و هیچ عارضه‌ی دیگری وجود ندارد. در زمانی بعضی از آشنایان و اطرافیان از گوشه و کنار و گاه به طور جسته گریخته و گاه آشکارا برای تغییر حال پیامبر ابراز نگرانی می‌کردند، خدیجه با روشن‌بینی خاص و درک هوشمندانه‌اش خطاب به پیامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان می‌سازد (و به بیماری‌های سخت جسمانی که باعث عدم تعدل و زمینگیری شوند دچار نمی‌کند) چون تو در زندگی خود همیشه صله‌ی رحم داشته و داری، مهمانی می‌دهی و مهمان‌دوستی و مهمان‌نوازی می‌کنی، از مستمندان و درماندگان دستگیری می‌کنی و فریادرس مظلومان هستی.» (8) نکته‌ی مهم آن که خدیجه در حساس‌ترین شرایط زندگی پیامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانه‌ی نزول وحی قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحی الهی بر قلب پاکش نازل می‌شد و جهانی را به لرزه درمی‌آورد - همواره رسول اکرم را به خوبی درک می‌کرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیت‌های والای وجودش پی برد. رسالت او را به روشنی فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه‌ی توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگی کرد. و به راستی که کمتر همسری می‌تواند این چنین حساس و فهمیده و با کمال و عمیق و عالم و واقع‌بین باشد. چنین بانویی، با چنین اوصاف والایی، علاوه بر تمام امتیازاتش بهترین شریک غم و اندوه پیامبر نیز بود. و این صفتی است که هرگاه زنی منصف بدان باشد، یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت در زندگی مرد، و در تحکیم اصول و مبانی خانوادگی او به شمار خواهد رفت، به طوری که هرگز زیبایی و جمال و سایر نشانه‌ها و خصوصیات زنانگی نمی‌تواند جای آن را پر سازند. توجه بدین امر، در زندگی خانوادگی خدیجه کاملاً مشهود و آشکار بود و اسناد معتبر حاکی از آن است. «ابن‌اسحاق» یکی از سیره‌نویسان اولیه و معروف اسلام در این باره می‌گوید: پیامبر اسلام هر چیز مکروهی را که می‌دید و می‌شنید و هر ناروایی را که بر او وارد می‌گردید، محزون و متأثرش می‌ساخت، هنگام بازگشت به خانه با خدیجه در میان می‌گذاشت. و خداوند به وسیله‌ی خدیجه، آن مکروه و ناروا را فرج و گشایش عنایت می‌فرمود. خدیجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت می‌کرد و با درایت و عطوفت خود دردها و رنج‌ها و آلام پیامبر را تسکین می‌داد (و چنین شریک زندگی و غمگسار مهربانی همیشه یار و مددکار پیامبر بود) تا روزی که خدیجه از دنیا رفت و یک غمخوار فهیم و مصاحب و مشاور مهربان و صمیم از دست رفت... این سیره‌نویس قدیمی نیز اعتراف می‌کند که: مقام معنوی و اخلاقی حرمت بی‌مانند خدیجه به جایی رسید که مورد عنایت خاص الهی قرار گرفت. چنان که روزی جبرئیل به هنگام نزول وحی گفت: «ای پیامبر، سلام پروردگار یکتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «ای خدیجه، اینک جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ می‌کند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»

گفتار صاحب طبقات درباره خدیجه

«ابن‌سعد» یکی دیگر از مورخین اسلامی، در کتاب «طبقات» می‌نویسد: «حضرت آدم در بهشت نگاهی به زندگی محمد صلی الله علیه و آله می‌افکند و می‌گوید: یکی از برتری‌های محمد صلی الله علیه و آله بر من این است که همسر او در راه اجرای اوامر خداوند با شوهرش همکاری و مساعدت نمود، و حال آن که همسر من، مرا در نافرمانی نسبت به دستورهای الهی راه نشان داد.» (9)

فرزندان خدیجه

از حضرت خدیجه چهار فرزند متولد شدند. پسری به نام قاسم به دنیا آمد که طاهر و طیب لقب داشت، و کنیه‌ی «ابوالقاسم» برای پیامبر اسلام، از نام همین فرزند عزیز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادی و شیرخوارگی را مدتی طی کرد و حتی تا مرحله‌ی پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شیر گرفته نشده بود که بنا بر تقدیر الهی از دنیا چشم پوشید و به سرای باقی شتافت. غیر از این فرزند پسر، خدیجه دارای سه دختر نیز شد که اسامی آنان زینب و ام‌کلثوم و فاطمه علیهماالسلام بود. آری شخصیت والایی همچون خدیجه است که در دامان پاکش، پاکدامن‌ترین و پاکیزه گوهرترین بانوی جهان هستی، یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها، پرورانده می‌شود. آن خورشید تابانی که بنا بر اراده و مشیت الهی، از میان تمام فرزندان پیامبر، برای پدر بزرگوارش باقی می‌ماند، تا برای مادری انوار الهی و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمه‌ی معصومین علیهم السلام را پرورش دهد که خود، مشعلداران ارشاد و هدایت جهانیان باشند... آری فاطمه سلام الله علیها این چنین مادری داشت که «خدیجه» نامور گشته بود... (10) امام صادق علیه‌السلام نیز به آن اشاره فرموده‌اند: «عن مفضل بن عمر، قال: قلت لابی عبداللَّه الصادق علیه‌السلام کیف کان ولاده فاطمه علیهاالسلام؟ فقال: نعم؛ ان خدیجه علیهاالسلام لما تزوج بها رسول‌اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم هجرتها نسوه مکه فکن لا یدخلن علیها ولا یسلمن علیها و لا یترکن امراه تدخل علیه فاستوحشت لذلک و کان جزعها و غمها حذراً علیه.» (11) آری، چون خدیجه علیهاالسلام به ازدواج رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله درآمد زنان مکه رابطه خود را با خدیجه علیهاالسلام قطع کردند و دیگر به خانه‌ی او نمی‌آمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمی‌کردند. رفت و آمد دیگران به خانه خدیجه علیهاالسلام را مراقبت کرده، مانع رفتن آنان به خانه او می‌شدند. زنان مکه، خدیجه علیهاالسلام را تنها گذاردند، دیگر با او دوستی نمی‌کردند. خدیجه علیهاالسلام از این موضوع غمگین و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود. این ترک رفت و آمد و محاصره‌ی روحی خدیجه علیهاالسلام با مبعوث شدن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به رسالت شدیدتر شد. در این زمان چون رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را دشمن خود می‌دانستند هرگونه ارتباطی را با خدیجه علیهاالسلام که حامی اصلی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بود قطع کردند و خدیجه علیهاالسلام را در آن شرایط سخت تنهای تنها گذاردند.

پی نوشت‌ها

1- تذکرةالخواص، ج 2، ص 302 .

2- تذکرة الخواص، ج2، ص 302 .

3- عمدة ابن بطریق، ص 24 .

4 - صحیح بخاری، جزو پنجم، باب 30، ص 114

5- همسران رسول خدا، ص 18. به نقل از استیعاب ابن عبدالبر.

6- منبر الاسلام و توفیق الاعلم .

7- استیعاب و صحیح بخاری.

8- سیره ابن‌هشام، ج1، ص 114- 116.

9- طبقات ابن‌سعد، ج 1، ص 134.

10- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 174

11- امالی شیخ صدوق، ص 593 .

مشخصات :

 

مولف : جمعی ازنویسندگان

ناشر : کتابخانه ظهور

 

مقدمه

خدیجه اولین همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اولین زنی که اسلام آورد و مادر فاطمه زهرا که از زنان مشهور تاجر عرب و حجاز به شمار می رفت. پدرش خویلد بن اسد و مادرش فاطمه (دختر زائدة بن اصم بن....) که سلسله آنها از "لوی" با پیغمبر اکرم و سایر هاشمیان، مشترک می شود. خدیجه از طرف پدر با رسول خدا، عموزاده و نسب هر دو به "قصی بن کلاب" می رسد. او از خانواده های اصیل و اشراف مکه است. تولد او نیز در مکه و چندین سال قبل از «عام الفیل» بوده است. حضرت خدیجه قبل از ازدواج با رسول خدا، 2 بار شوهر کرده بود که هر دو از دنیا رفته بودند او از شوهر دوم خود ("ابوهالة بن ....تمیمی" ) فرزندی داشت که نامش "هند" بود که از همین جهت به او لقب "ام هند" دادند. عده ای از علمای بزرگ معتقدند که خدیجه قبلا ازدواجی نکرده بود و فرزندان منتسب به او، مربوط به خواهرش است.

بانوی ثروتمند حجاز و تجارتش

در آن زمان که مردم مکه، از راه تجارت امرار معاش می کردند خدیجه نیز از آنجا که از ثروتمندان مکه و کارهای تجارتی می کرد و چندین شتر در دست کارگزاران او بود که در اطراف کشورهایی مثل شام، مصر و حبشه، رفت و آمد و دادوستد داشت، وقتی آوازه درستی و امانتداری و خوش خلقی رسول خدا را شنید و لقب "محمد امین" را از او دید، در پی مذاکراتی که با ابوطالب، عموی پیغمیر کرد "محمدامین " را در کاروان تجارتی خود، در امور مربوط به دادوستدهایش انتخاب کرد و از آن پس پیامبر گرامی اسلام در دوران جوانی در سفرهای تجارتی برای حضرت خدیجه سود فراوانی بدست آورد. در سفری که پیغمبر برای تجارت به شام رفت، حضرت خدیجه غلام خود "میسره" را همراه او کرد و دستور داد تا همه جا، او را همراهی و مراقبت نماید. درشهر بصری در نزدیکی شام به راهبی به نام "نسطورا" برخورد کردند که او به غلام، از آینده پیغمبر و نبوت او خبر داد و از طرفی سود بسیاری عاید آنها شد که تا آن موقع، در هیچ سفری به این اندازه نبود. بعد از برگشت از شام، میسره، احوالات سفر و گفتار راهب و مشاهداتش را که از عظمت و معنویت محمد بود، برای خدیجه تعریف کرد و از همین جا بود که او را مشتاق همسری با "محمد امین" نمود.

ازدواج خدیجه با رسول خدا

با وجودی که مردان ثروتمندی از قریش چون "ابوجهل بن هشام" و "عقبة بن ابی معیط" از او خواستگاری کرده بودند ولی خدیجه که شیفته درستکاری و امانتداری و مکارم اخلاقی و جهات معنوی او شده بود، خود، پیشنهاد ازدواج داد و برخلاف سنت های ازدواج در میان اعراب جاهلی آن زمان، مال و ثروت زیادی از دارائیش را به محمد، هدیه کرد. محمدامین نیز این پیشنهاد را پذیرفت و مراسم عقد آنها با حضور عموهای پیامبر و بستگان خدیجه که از هه مشهورتر پسرعموی او "ورقة بن نوفل" بود انجام و خطبه عقد توسط "ابوطالب" که بزرگ بنی هاشم و عمو و کفیل پیامبر بود، اجرا شد. مهریه آن حضرت بنا به نقل برخی تاریخ 20 شتر و بنا به نقل بعضی 12 اوقیه و نیم که پانصد درهم می شود، بود. بر سر این جریان زنان مکه رابطه شان را با خدیجه قطع و او را تنها گذاشتند. حضرت رسول در آن موقع 25 سال و خدیجه بنا به اقوال مختلف بین 40 تا 28 سالگی بوده اند. برای اطلاع کامل به کتب مربوطه مراجعه شود. او اولین همسر رسول خدا بود و تا وقتی که حیات داشت هیچ زن دیگری اختیار نکرد و ثمره این ازدواج، دو پسر بنام قاسم و عبدالله که هر دو قبل از بعثت پیامبر از دنیا رفتند و 4 دختر بنام زینب، ام کلثوم، رقیه و فاطمه زهرا سلام اله علیها بود. فاطمه زهرا، بعد از بعثت به دنیا آمد.

شمه ای از فضایل حضرت خدیجه

 

اولین زنی که در نزد پیامبر از احترام و محبوبیت خاصی برخوردار بود.

1- حدیث مشهوری میان اهل شیعه و اهل سنت است که پیغمبر فرمود: از مردان گروه زیادی به کمال رسیدند ولی از میان زنان فقط چهار زن که عبارتند از: آسیه دختر مزاحم (زن فرعون)، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

2- و نیز فرمود: بهترین زنان بهشت چهار زن هستند: مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد ص، آسیه دختر مزاحم.

3- در تفسیر عیاشی از امام باقر علیه السلام، از رسول خدا روایت است که فرمود: درشب معراج چون بازگشتم، از جبرئیل پرسیدم آیا حاجتی داری؟ جبرئیل گفت: خدیجه را از طرف خداوند و از جانب من سلام برسان.

4- او یک همسر فداکار و ایثارگر، بهترین یاور برای رسول خدا و در تمام مشکلات و سختی های پی در پی و تبعیدها و محاصره های پیامبر، قوی ترین پشتییان و همراه او بود. اموال خود را در راه اهداف الهی همسرش و گسترش و تقویت اسلام، بخشش کرد و با ثروت بسیارش در راه تثبیت و پیشرفت اسلام، بسیار موثر بود.

5- او زنی با کمال و با شخصیت و با فضیلت بود و از همین رو از زنان دیگر ممتاز و پیامبر خدا او را بسیار دوست می داشت.

 

برخی وقایع دوران زندگی حضرت خدیجه با رسول گرامی اسلام

 

1- تجدید بنای خانه کعبه و حکمیت رسول خدا که در 35 سالگی رسول اکرم اتقاف افتاد (مراجعه به کتب مربوطه)

2- مبارزه با بت پرستی و اختلاف بین بت پرستان، توسط مردان و سران جامعه آن روز

3- بعثت رسول اکرم و پیغمبری آن حضرت

4- جنگ های پیغمبر

 

وفات؛ مدفن

حضرت خدیجه مدت 25 سال در خانه پیامبر اسلام زندگی کرد و وی در سال دهم بعثت در دهم ماه رمضان و به مدت کوتاهی بعد از وفات "ابوطالب" عمو و سرپرست پیغمبر از دنیا رفت. آن سال را "عام الاحزان" سال اندوها گفته اند. مرقد او در «حجون مکه» در قبرستان ابوطالب کنار قبر عبدالمطلب، ابوطالب و عبدمناف می باشد.

پیغمبر بعد از حضرت خدیجه

پیامبر سالها بعد از مرگ او به خوبی از تنها یار وفادار خود یاد می کرد. بارها بیاد او گریه می کرد. به نقل از عایشه که هر وقت پیامبر گوسفندی را ذبح می کرد، می فرمود: گوشت های آن را برای دوستان خدیجه بفرستید و عایشه بر او رشک می برد و می گفت که پیامبر زیاد از او یاد می کرد. در روایت مشهور دیگری است که چون برای پیغمبر هدیه ای می آوردند گااهی می فرمود: برای فلان بانوئی ببرید که از دوستان خدیجه بوده است. رسول خدا درباره خدیجه می فرماید: خداوند بهتر از او را به من نداده است. او به من ایمان آورد در هنگامی که مردم کفر داشتند، تصدیق نبوت من کرد، زمانی که دیگران مرا تکذیب کردند و اموال خود را در اختیار من گذاشت در وقتی که دیگران محروم کردند و خداوند متعال از او فرزندانی به من عطا کرد و در روز فتح مکه، پیغمر مسیر حرکت را به گونه ای تنظیم کرد که از کنار مزار خدیجه سلام الله علیها عبور نمود.

منابع

 

1- فروغ ابدیت (جعفر سبحانی)

2- دائرة المعارف تشیع

3- زندگانی پیامبر اکرم (رسول جعفریان)

 

مشخصات :

 

نویسنده: علی امامی

ناشر : ماهنامه قرآنی نسیم وحی 

موضوع : حضرت خدیجه علیها السلام - مقالات

 

مقدمه

درسال دهم بعثت بانوی بزرگ اسلام حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها بعد از 25 سال همراهی و فداکاری در راه پیامبر صلی الله علیه و آله با کوله باری از رنج ها، فداکاری ها و ایثارها، در سن 65 سالگی، چشم از جهان فرو بست و همسرش محمد صلی الله علیه و آله را در فراق جانسوزی تنها گذاشت. این حادثه دردناک درست سه روز بعد از وفات ابوطالب، حامی دلسوز و فداکار پیامبر اتفاق افتاد و آن چنان حضرت ختمی مرتبت را متأثر و محزون ساخت که آن سال را «عام الحزن» و سال غصه و غم نام گذاری نمود و در میان اندوه فراوان خدیجه را در محلی به نام «حجون» به خاک سپرد. آن چه در پیش رو دارید نگاهی گذرا، به فضائل خدیجه کبری، بانوی فداکار و صبور اسلام، به مناسبت دهم ماه رمضان، سال روز وفات ایشان است.

1- ایمان محکم و پایدار

همان بصیرت ژرف خدیجه که باعث انتخاب محمد صلی الله علیه و آله برای همسری آینده او شد، عامل ایمان و اسلام او نیز گشت و باعث شد که لقب اول زن مسلمان را به خود اختصاص دهد. علی علیه السلام بر ایمان و اسلام خدیجه این گونه صحه گذاشت که «لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله و خدیجة الاسلام غیر رسول الله و خدیجة و انا ثالثهم. اری نور الوحی و اشم ریخ النبوة*خانه ای واحد در آن روز اسلام جمع نشد غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه و من که سومین آنان بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم».(1)

2- از برترین بانو دو سرا

برترین زنان جهان هستی را چهار زن تشکیل می دهند، چنان که ابن اثیر از انس بن مالک از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمودند: «خیر نساءالعالمین مریم، آسیة، خدیجة و فاطمة* برترین زنان عالم مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه علیها السلام هستند».(2)

3-مادر حضرت زهرا علیهاالسلام

طبق نص قرآن کریم همسران پیامبر مادران روحانی مؤمنان و «ام المومنین» هستند: «و ازواجه امهاتهم * همسران او(پیامبر)مادران مومنین هستند».(3)و خدیجه از برترین مصداق های آیه بشمار می رود و این سعادت در بین همه زنان حضرت، نصیب خدیجه گشت که یازده امام از نسل او از طریق فاطمه الزهرا علیهاالسلام پدید آید. راستی چنین مقامی نیاز به لیاقت دارد. از بین همه فرزندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام از مقام ممتازی برخوردار است؛ چرا که هم دارای عصمت است(4)و هم امامت و وصایت از طریق نسل او استمرار یافت.

4- سخاوت و انفاق بی بدیل

 

ثروت خدیجه در آن دوران زبانزد خاص و عام بود. ثروت این بانوی کاردان و عاقله به قدری زیاد بود که مال داران درجه یک قریش چون «ابوجهل» و «عقبة بن ابی معیط» در نزد او ناچیز به شمار می رفتند. مورخان بخشی از ثروت خدیجه را بدین ترتیب شمرده اند:

الف: هزاران شتر که اموال تجارتی او را حمل می کرردند .ب: چهارصد غلام و کنیز که خدمات ارجاعی او را انجام می دادند.(5)

پس از ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، خدیجه تمامی این ثروت را در اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داد و عرض کرد: «البیت بیتک و انا امتک*خانه(من)خانه تو و من هم کنیز تو هستم».(6)

پیامبر اکرم نیز از این اموال برای پیش برد اسلام و اهداف آن نهایت استفاده را برد. به همین جهت خود آن حضرت فرمود: «هیچ ثروتی، هرگز مانند ثروت خدیجه به من سود نرساند».(7)

 

5-صبر و بردباری بی مانند

فردی مانند خدیجه که در درون ثروت فراوان بزرگ شده طبعا باید نازپروده و کم تحمل باشد. اما خدیجه با برخورداری از نعمت ها بعد از ازدواج و ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود را برای تحمل همه سختی ها آماده کرد، تحمل فشارهای مختلف مشرکان مکه، سرزنش های بستگان، محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب و... به خصوص محاصره اقتصادی سخت او را اذیت و آزار داد و با کهولت سن (63-65 سالگی)تحمل و بردباری نهایی را به عرصه نمایش گذاشت. بنت الشاطی در این زمینه می گوید: «خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنج برایش آسان باشد و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت خو گرفته باشد، اما در عین حال و با وجود کهولت سن، سختی هایی را که در اثر محاصره در شعب وارد می شد تا سر حد مرگ تحمل کرد».(8)

6- یاد حضرت خدیجه علیهاالسلام

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله با این که بعدها با زنانی چند ازدواج کرد ولی هرگز خدیجه را از یاد نبرد. عایشه می گوید» هر وقت پیغمبر خدا یاد خدیجه می افتاد، ملول و گرفته می شد و برای او امرزش می طلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: یا رسول الله، خداوند به جای آن پیرزن، زنی جوان و زیبا به تو داد. پیغمبر ناگهان بر آشفت و خشمگینانه فرمود: خدا شاهد است خدیجه زنی بود که چون همه از من رو می گردانیدند، او به من روی کرد و چون همه ازمن می گریختند به من محبت و مهربانی می کرد و چون همه دعوت مرا تکذیب می کردند، به من ایمان می آورد و مرا تصدیق می کرد. در مشکلات زندگی مرا یاری می داد.(9)

نکته آخر مسئله ای که ممکن است بارها مورد بحث قرار گرفته باشد و آن این که آیا حضرت خدیجه قبل از پیامبر اسلام ازدواج کرده بود؟ در جواب باید گفت: اگرچه این مطلب که پیامبر صلی الله علیه و آله سومین همسر خدیجه بود و پیامبر جز عایشه با دوشیزه ای دیگر ازدواج نکرد نزد عامه و خاصه معروف است ولی مورد تأیید همگان نمی باشد. جمعی از مورخان و بزرگان نظر مخالف دارند برای مثال "ابوالقاسم کوفی"، "احمد بلاذری"، "علم الهدی" (سید مرتضی )در کتاب "شافی" و "شیخ طوسی" در تلخیص شافی" آشکارا می گویند که خدیجه علیهاالسلام هنگام ازدواج با پیامبر، دوشیزه بوده است. این معنا را علامه مجلسی نیز تایید کرده است. او می نویسد: "صاحب کتاب انوار والبدء" گفته است که زینب و رقیه که مشهور است دختران خدیجه علیهاالسلام از شوهران قبلی اش بوده اند، در واقع دختران خواهران خدیجه علیه السلام بودند.(10) برخی از معاصران نیز چنین گفته اند و برای اثبات نظر خود کتاب هایی نوشته اند.(11)

 

پی نوشت ها

 

1- تاریخ طبری ج 2 ص 208 و شرح نهج البلاغه

ابن ابی الحدید ج 13 ص 197

2- خصال صدوق، باب خصال اربعه

3- احزاب/5

4- احزاب /32

5- بحارالانوار ج 17 ص 309

6- همان

7- همان ج 19 ص 63

8- خدیجه کبری نمونه زن مجاهد مسلمان

9- بحارالانوار ج43 ص 131

10- تنقیح المقال ج 3 ص 77

11- ر.ک : بنات النبی صلی الله علیه و آله ام ربائبه نوشته علامه سید جعفر سید جعفر مرتضی ص 88

منبع:ماهنامه قرآنی نسیم وحی

 

شنبه, 08 اسفند 774 13:46

بانوی نمونه تاریخ

 

مشخصات :

نویسنده: علیرضا قاسمی (سراج)

 

 

ناشر: سایت تخصصی حضرت خدیجه علیها السلام

 

فضیلت خدیجه (سلام الله علیها) درگفتار بزرگان

 

در روایات اسلامی که از طریق شیعه و اهل تسنن نقل شده، و نیز در کلام بزرگان و اندیشمندان، در شأن و مقام ارجمند ام المومنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.

به گفته صاحب مستدرک سفینةالبحار، «فضائل حضرت خدیجه (سلام الله علیها) که در ابواب مختلف روایات آمده، بیش از آن است که (قابل) شمارش باشد».(1) حاصل توجه به این روایات پی بردن به راز عظمت او، و شناخت شایستگیهای او است.

 

از رسول اکرم (صلی الله علیه واله) نقل است که :

 

«خیر نسائها خدیجة و خیر نسائها مریم ابنة عمران» «بهترین زنان دنیا خدیجه (سلام الله علیها) و مریم دختر عمران هستند»(2) «خیرنساء العالمین مریم بنت عمران، و آسیه بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد(صلی الله علیه واله)» بهترین زنان جهانیان عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه (سلام الله علیها) دختر حضرت محمد(صلی الله علیه و اله)(3) ابن عباس میگوید: روزی رسول خدا (صلی الله علیه واله) چهار خط کشید. آنگاه پرسید: آیا میدانید این خطها چیست؟ گفتیم: خدا و رسولش داناتر است. فرمود:

«خیر نساء الجنة مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد، و آسیة بنت مزاحم امراة فرعون:

بهترین زنان بهشت، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله) و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون است»(4) پیامبر (صلی الله علیه و اله) به عایشه که در حال برتری جویی به فاطمه (علیها السلام) بود فرمود:

«او ما علمت ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران و علیا و الحسن و الحسین و حمزه و جعفرا و فاطمة و خدیجة علی العالمین.

آیا نمیدانی که خداوند، آدم، نوح، آلابراهیم، آلعمران، علی (علیه والسلام)، حسن (علیه السلام)، حسین (علیه السلام)، حمزه، جعفر، فاطمه (علیها السلام) و خدیجه (علیها السلام) را بر جهانیان برگزید».(5) پیامبر (صلی الله علیه واله ) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه (علیها السلام) است،

 

هرگاه نزد تو آمد

 

براو از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان:

«و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب و لانصب؛ «و او را به خانهای از یک قطعه (زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده»(6) «اربع نسوة سیدات سادات عالمهن مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد، و افضلهن عالما فاطمة؛ چهار زن سرور زنان جهان خود میباشند که عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و اله)، و بهترین آنها در جهان فاطمه (علیها السلام) است» (7) «حسبک من نساء العالمین مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (صلی الله علیه واله) و آسیة بنت مزاحم.

درمیان بانوان دو جهان، در فضیلت و کمال کافی است: مریم، خدیجه، فاطمه و آسیه (علیهن السلام)»(8) پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) در تفسیر (آیه 22 مطففین) «عینا یشرب بها المقربون، همان چشمه بهشتی که مقربان از آن مینوشند.» فرمود:

«المقربون السابقون؛ رسول الله، و علی بن ابیطالب و الائمة، فاطمة و خدیجة»(9) روزی پیامبر (صلی الله علیه واله) به علی (علیه السلام) فرمود: «تو همسری مانند فاطمه (سلام الله علیها) داری که من چنان همسری ندارم، تو مادر زنی مثل خدیجه (سلام الله علیها) داری که من چنین مادرزنی ندارم.»(10) روایت شده است ؛ روزی جبرئیل به حضور پیامبر (صلی الله علیه واله) آمد و جویای خدیجه شد، پیامبر (صلی الله علیه واله) او را نیافت، جبرئیل گفت: «وقتی که او آمد، به او خبر برده که پروردگارش به او سلام میرساند.»(11) پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) در چهل شبانه روز اعتزال از خدیجه (علیها السلام) توسط عمار یاسر به خدیجه چنین پیام داد: «ان الله عز وجل لیباهی بک کرام ملائکته کل یوم مرارا؛ همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار میکند»(12) روزی رسول خدا (صلی الله علیه واله) در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسین (علیه السلام) مطالبی فرمود، از جمله چنین گفت: «ایها الناس الا اخبرکم بخیر الناس جدا و جده؛ ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها ازجهت جد و جده؟» حاضران عرض کردند: «آری، خبر بده!» فرمود:

«الحسن و الحسین، جدهما رسولالله و جدتهما خدیجة بنت خویلد؛ آنها حسن و حسین (ع) هستند که جدشان رسول خدا محمد (صلی الله علیه واله) است و جده آنها خدیجه (علیها السلام) دختر خویلد میباشد»(13) در آن هنگام که پیامبر (صلی الله علیه واله) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا(سلام الله علیها) بسیار پریشان و گریان بود، پیامبر (صلی الله علیه واله) حضرت زهرا را به وجود پربرکت مولاعلی دلداری داد، و در فرازی ضمن یاد از خدیجه (علیها السلام) فرمود: «دل خوش دار که: ان علیا اول من آمن بالله عزوجل و رسوله من هذه الامة، هو و خدیجة امک؛ همانا علی (علیه السلام) نخستین شخص از این امت است که به ذات پاک خدا و رسولش ایمان آورد، او و خدیجه (سلام الله علیها) مادر تو اولین افرادی هستند که به اسلام پیوستند.»(14) پیامبر اکرم بعد از وفات خدیجه کبری (علیها السلام) همواره از خاطرات شیرین و ایثار آن بانوی گرامی به نیکی یاد میکرد و هرگاه به یاد او میافتاد، اشک فراق بر دیدگانش جاری میشد از جمله:

روزی پیامبر (صلی الله علیه واله) در نزد چند از نفر از همسران خود بود، ناگاه سخنی از حضرت خدیجه (سلام الله علیها) به میان آمد، پیامبر (صلی الله علیه واله) آن چنان آشفته و پراحساس شد که قطرههای اشک ازچشمانش سرازیر گشت.

عایشه به آن حضرت گفت: «چرا گریه میکنی؟ آیا برای یک پیرزن گندمگون از فرزندان اسد، باید گریه کرد؟» پیامبر در پاسخ به او فرمود: «صَدَقَتنی اذ کَذّبتُم، و آمنَت بی اذکَفَرتُم، و وَلَدَت لی اذ عَقَمتُم؛ او هنگامیکه شما مرا تکذیب میکردید، تصدیق کرد و هنگامیکه کافر بودید، او به من ایمان آورد؛ و برای من فرزندانی آورد در حالی که شما نازا هستید.»(15) نیز روایت شده:

روزی پیرزنی نزد رسول اکرم (صلی الله علیه واله) آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از

 

پیامبر (صلی الله علیه واله) پرسید، او در جواب فرمود:

 

«انهاکانت تاتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛ این پیرزن در عصر زندگی خدیجه(علیها السلام)، به خانه ما میآمد و از کمکها و الطاف سرشار خدیجه(علیها السلام) برخوردار بود، همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.»(16) و مطابق روایت دیگر عایشه گفت: «هرگاه پیامبر (صلی الله علیه واله) گوسفندی ذبح میکرد، میفرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه (علیها السلام) بفرستید، یک روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود:

«انی لاحب حبیبها: من دوست خدیجه (علیها السلام) را دوست دارم.»(17) یاد خدیجه در خواستگاری حضرت زهرا در جریان مراسم خواستگاری مولا علی (علیه السلام) از حضرت زهرا پس از آن کهام سلمه به همراه امایمن کنیز آزاد شده و برخی دیگر از همسران پیامبر نزد وی رفتند تا او را در جریان درخواست امام علی (علیه السلام) برای همسری با فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) قرار بدهند، در بخشی از گفتار خود به حضرت خدیجه اشاره نمودند و آرزو کردند ای کاش آن مادر یگانه در این مراسم حضور مییافت و میتوانست در مراسم ازدواج جگرگوشهاش حاضر باشد.

تا سخن به نام خدیجه رسید ناگهان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به صدای بلند شروع به گریستن نمود؛ سپس فرمودند: «خدیجة و أین مثل خدیجة صدقتنی حین کذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله و اعانتنی علیه بمالها، ان الله عزوجل امر فی ان أبشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لانصب؛ خدیجه! کجاست همانند خدیجه؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب میکردند، او مرا تصدیق کرد، و او برای دین خدا با من همکاری و همیاری نمود، و با ثروت خود مرا برای پیشبرد دین کمک کرد، خداوند متعال به من فرمان داده است که خدیجه (سلام الله علیهاا) را به داشتن خانهای از یک گوهر در بهشت که رنج و ناآرامی در آن نیست مژده بدهم.» خدیجه در احادیث معراج نبی ابوسعید خدری میگوید: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه(ع) برسانی» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه(ع) ابلاغ کرد، خدیجه گفت: «ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»(18) گفتار انبیای الهی، ائمه و اصحاب صدر اسلام ابنسعد مورخ عرب از قول

 

آدم (علیه السلام) چنین میگوید:

 

«آدم در بهشت به حوا گفت یکی از مزایایی که خدا نصیب رسولالله کرد این بود که جفتی چون خدیجه نصیب او نمود و خدیجه پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به محمد کمک میکرد در صورتی که حوا سبب گردید که من در بهشت بر خلاف اراده خداوند رفتار نمایم.»(19) امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا در ضمن خطبهای که خود را به دشمن معرفی میکرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا میدانید که جده من خدیجه(ع) دختر خویلد است؟»(20) و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا میدانید که من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه (ع) هستم؟»(21) امام سجاد (علیه السلام) در مجلس شاهانه یزید در دمشق در خطبه معروف خود، این چنین خود را معرفی میکند: «انا بن خدیجة الکبری؛ من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم.»(22) حضرت زینب (سلام الله علیها) در کربلا در روز یازدهم محرم سال 61 هـ. ق هنگامی که کنار پیکرهای پاره پاره شهیدان آمد، و مطالبی جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذکر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی (ع) از خدیجه یاد کرد و فرمود: «بابی خدیجة الکبری: پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد.»(23) زیدبن علی (علیه السلام) که انقلاب و شورش عظیمی بر ضد حکومت طاغوتی هشامبن عبدالملک نمود و سرانجام به شهادت رسید، در سخنی در برابر دشمن، چنین احتجاج میکند:

«و نحن احق بالمودة، ابونا رسولالله وجدتنا خدیجة...؛ و ما سزاوارتر به مودت و دوستی هستیم، چرا که پدر ما رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وجده ما خدیجه (ع) است.»(24) عبدالله ابنزبیر با آن که با خاندان رسالت دشمنی کرد در گفتگویی با ابن عباس، به خدیجه(ع) به عنوان عمه اش افتخار نموده و میگوید:

«الست تعلم ان عمتی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ آیا نمیدانی که عمهام خدیجه (ع) سرور بانوان جهان است؟»(25) «در عصر امامت امام حسن (علیه السلام) پس از آنکه معاویه بر اوضاع مسلط شد، به کوفه آمد و چند روز در کوفه ماند، و از مردم برای خود بیعت گرفت، پس از پایان کار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس امیرمومنان علی (علیه السلام) جسارت کرد و ناسزا گفت، با این که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در مجلس حاضر بودند، حسین (ع) برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن (ع) دست او راگرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود: «ای آنکه علی (ع) را به بدی یاد کردی؟ منم حسن و پدرم علی (ع) است، و تویی معاویه و پدرت ضحر میباشد، مادر من فاطمه علیها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا (صلی الله علیه واله) است جد تو حرب است، «و جد تیخدیجة و جدتک فتیله...؛ جده من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام) ولی جده تو فتیله (زن زشتکار جاهلیت) است. خداوند لعنت کند از ما آنکس که نامش پلید و حسب و نسبتش پست و سابقهاش بد، و دارای کفر و نفاق است.»(26) در حدیث موثقی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) منقول است که چون خدیجه از دنیا رفت فاطمه علیهاالسلام بر گرد پدر بزرگوار خود میگردید و میگفت: «ای پدر! مادر من کجاست؟ پس جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را امر میکند که فاطمه را سلام برسانی و بگویی که مادر تو در خانهای است ازنی که کعب آنها از طلا است و به جای پی، عمودها از یاقوت سرخ میباشد و خانة او در میان خانه آسیه و مریم دختر عمران است؛ چون حضرت رسول (صلی الله علیه واله) پیغام حق تعالی را به فاطمه (سلام الله علیها) رسانید. فاطمه (سلام الله علیها) گفت: خدا است سالم از نقصها و از اوست سلامتیها و به سوی او برمیگردد تحیتها»(27) خدیجه (علیها السلام) در ادعیه، زیارتنامه ها، و واژگان مقدس کتاب مقدس تورات حضرت خدیجه علیها السلام را به نهر آبی تشبیه نموده است که آب آن، آب حیات است، و در دوطرف کنار آن آب، درخت حیات وجود دارد، آن درخت دارای دوازده نوع میوه است، و برگهای آن درخت، موجب شفای امتها است.(28) در یکی از زیارتنامه های رسول خدا (صلی الله علیه واله) چنین آمده است:

«السلام علی ازواجک الطاهرات الخیرات، امهات المومنین، خصوصا الصدیقة الطاهرة، الزکیة الراضیه المرضیة، خدیجة الکبری ام المومنین؛ سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه بانوی بزرگ، مادر مومنان.»(29) در یکی از زیارتنامههای دیگر از خدیجه (ع) چنین تعبیر شده: «السلام علی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ سلام بر خدیجه (ع) سرور زنان جهانیان.»(30) حضرت خدیجه (ع) ارتباط عمیق و بسیار بالایی با درگاه خداوند داشت، از این رو دارای قوت قلب محکم واستوار بود. آن بانوی بزرگوار اسلام برای خود دارای حرز (کلمات پرمحتوای پناهندگی به خدا) بود و در پرتو آن همواره رابطه خود را با خدا برقرار میساخت.

 

سیدبن طاووس در کتاب مهجالدعوات دو حرز را نقل کرده که این چنین است:

 

1ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، یا حی یا قیوم، برحمتک استغیث فاغثنی ، ولا تهلکن الی نفسی طرفة عین ابدا، و اصلح لیشائب کله؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم، به من پناه بده، و مرا هرگز به اندازه یک چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همه حال و زندگی مرا سامان بخش.» 2ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، یا الله یا حافظ یا حفیظ یا رقیب؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدا، ای نگهبان، ای نگهدارنده و ای مراقب و پاسدار.» خدیجه در کلام اندیشمندان و بزرگان معاصر دانشمند عرب (سنیه قراعد): تاریخ در مقابل عظمت امالمومنین خدیجه(ع) سر فرود میآورد، و در برابرش متواضعانه دست بسته میایستد، نمیداند نام این بانو را در کدام شناسنامه بزرگان ثبت نماید.»(39) سلیمان کتانی، نویسنده عرب: خدیجه ثروتش را به محمد بخشید. ولی این احساس را نداشت که میبخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همه گنجهای سراسر جهان برتری دارد، کسب مینماید، او احساس میکرد محبت و دوستی را به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اهدا میکند، ولی در عوض همه ابعاد سعادت را از او کسب میکند.»(32) عالم بزرگ شیخ حرعاملی متوفی به (1140 هـ.ق) صاحب کتاب وسایل الشیعه شعری در وصف او سورده است.

زوجتة خدیجه و فضلها ابان عند قولها و فعلها بنت خویلد الفتی المکرم الماجد الموید المعظم لها من الجنة بیت من قصب لاصخب فیه ولالها نصب و هذه مورة لفظ الخبر عنالنبی المصطفی المطهر «همسر پیامبر خدیجه که فضل و برتری او از گفتار و رفتارش آشکار است، دختر خویلد آن جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تایید شده و بلند مقام برای خدیجه و در بهشت خانهای از یک قطعه گوهر بلورین آماده شده است که در ناآرامی و رنج نیست.

این موضوع عین سخن پیامبر برگزیده پاک خدا است که خدیجه در بهشت دارای چنین خانهای میباشد».

بنت الشاملی نویسنده عرب: آیا دیگری غیر از خدیجه را میشناسید که با عشقی آتشین، و مهر و ایمانی استوار بیآن که اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذرهای از باورش به بزرگداشت همیشگی خدا و پیغمبر بکاهد، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود».(33)

 

پی نوشت :

 

1ـ خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، صفحه 186، اشتهاردی، محمدمهدی

2ـ صحیح بخاری، ج 4، ص 164.

3ـ الاستیعاب، ج 2، ص 720.

4ـ بحارالانوار، ج 13، ص 162، ج 16، ص 2.

5ـ خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار، ص 187، نقل از بحار ج 37، ص 63.

6ـ اسدالغابه، ج 5، ص 438.

7ـ ذخائر العقبی، ص 44.

8ـ کشف الغمه، ج 2، ص 71.

9ـ مجمع البیان، ج 10، ص 320.

10ـ بحار، ج 40، ص 68 به نقل از خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار ص 190.

11ـ همان، ج 16، ص 8.

12ـ کشفالغمه، ج 2، ص 72.

13ـ بحار، ج 43، ص 302، به نقل از خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، ص 198.

14ـ بحار، ج 22، ص 502.

15ـ همان، ج 16، ص 8.

16ـ خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، ص 207.

17ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 206.

18ـ کشفالغمه، ج 2، ص 133.

19ـ محمد پیغمبری که از او باید شناخت، کنستان ویرژیل گئورگیو، ترجمه ذبیحالله منصوری، ص 50.

20ـ بحار، ج 44، ص 318.

21ـ همان، ج 45، ص 6.

22ـ همان، ج 44، ص 174.

23ـ همان، ج 45، ص 59.

24ـ خدیجه، اسطوره ایثار و مقاومت، ص 200.

25ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج 9، ص 325.

26ـ خدیجه (ع) اسطوره مقاومت و ایثار، ص 201.

27ـ حیوهالقلوب، علامه محمدباقر مجلسی، ج 3، ص 218.

28ـ کتاب مقدس، عهد جدید، مکاشفه یوحنا، باب 22.

29ـ بحار ج 100، ص 189.

30ـ همان، ج 102، ص 272.

31ـ نساء محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، ص 38.

32ـ خدیجه (ع)، علی محمد دخیل، ص 32.

33ـ حیاةالائمه، هاشم معروف الحسنی، ص 67.

 

جستجو در کل مطالب