مدیرسایت
اشاره
حضرت خدیجه سلام الله علیها در هنگام ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله باکره بوده و قبلاً شوهری نکرده بود و در این باره حدیثی که ابن شهر آشوب در مناقب روایت کرده تمسک جسته اند که می گوید:
«... و روی احمد البلاذری و ابوالقاسم الکوفی فی کتابیهما و المرتضی فی الشافی و ابوجعفر فی التلخیص: ان النبی صلی الله علیه و آله تزوج بها و کانت عذراء...»
«یؤکد ذلک ما ذکر فی کتابی الانوار و لبدع: ان رقیه و زینب کانتا ابنتی هاله اخت خدیجه».(1)
یعنی احمد بلاذری و ابوالقاسم کوفی در کتابهای خود و سید مرتضی در کتاب شافی و شیخ ابوجعفر طوسی در کتاب تلخیص روایت کرده اند که هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با خدیجه ازدواج کرد آن بانوی محترمه باکره بود، و تأیید این گفتار مطلب دیگری است که در کتابهای الانوار و البدع روایت شده که رقیه و زینب دختران «هاله» خواهر خدیجه بوده اند نه خود خدیجه...
و نیز به گفتار صاحب کتاب الاستغاثه استشهاد کرده اند که گوید:
«... همه کسانی که اخبار نقل کرده و روایات از آنها به جای مانده از شیعه و اهل سنت اجماع دارند که مردی از اشراف قریش و رؤسای آنها نمانده بود که به خواستگاری خدیجه نرود و درصدد آن برنیاید. و خدیجه همه ی آنها رابازگردانده و یا پاسخ رد به آنها داد و جون رسول خدا صلی الله علیهو آله او را به همسری خویش در آورد زنان قریش بر او خشم کرده و از او کناره گیری کردند و به او گفتند: بزرگان و اشراف قریش از تو خواستگاری کردند و به همسری هیچ یک از آنها در نیامدی و به همسری محمد، یتیم ابوطالب که مرد فقیری است و مالی ندارد در آمدی؟(2)
عده ای می گویند چگونه در نظر اهل فهم ممکن است که خدیجه با مردی بدوی از بنی تمیم ازدواج نماید ولی از بزرگان و اشراف قریش امتناع ورزد؟ آیا صاحب نظران و اندیشمندان، این را محال و سخنی مفتضح نمی دانند؟ و با توجه به اینکه امکان ندارد زنی چنین شریف و زیبا، مدتی طولانی را بدون همسر بماند و دور از ذهن به نظر می رسد. که ما در اینجا به طور کامل اثبات می نماییم که حضرت خدیجه هنگام ازدواج باپیامبر باکره بوده اند و قبلاًبا آن دو نفر به نام هند بن نباش بن زراره(3) و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنی مخزوم گردید.(4) که با انی دو نفر ازدواج نموده اند و یک بازنگری پیرامون فرزندان حضرت نموده ایم که توجه شما را به آن جلب می نماییم.
---------------------------------------
1- بحارالانوار، ج 16، ص 10 و 12.
2- درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج2، ص 35 و 36.
3- انساب الاشراف، ص 106.
4- طبقات، ابن سعد، ج8، ص 8.
بزرگترین قافله، قافله ی حضرت خدیجه سلام الله علیها است.
و این را هم بدانم که مردم با مال حضرت خدیجه سلام الله علیها سفرهای تجارتی به کشورهای مختلف می نمودند و بزرگترین قافله قافله ی حضرت بود.
و کانت علی الخط قافله خدیجه – لم تکن الاولی بین القوافل؛ لا بجودۀ رحالها و لا بانتظام سمتها.
و لطمالما نظم عقدها (میسرۀ) فعرج بها علی یثرب لیمسح عن اوراکها او حال الغبار، و ینفض عن کتفیه و عثاء السفر، لیعود فیستأنف السیر فی قلب البوادی علی حد و اصم، ناشف الخفّ، یابس الوتر، لینکب فی وادی سرحان مستأنسا بنسیمات رطیبه تنزلق الیه علی طول هذا الساحل المتاخم للبحر الاحمر، لیشرف – بعد طول عناء- علی البواسق الغوطیّۀ و ا لمخامل السندسیه التی تفترشها بلاد الشام.
اجل- الم تکن قافله خدیجه القافله الاوی بین مکه و الغوطه، او بین مکه و العراق، فطالما شاهد وادی الرمّه و بریدۀ نجد خطوط القوافل منساقۀ علی حد و رتیب تساجلته اودیۀ الجزیرۀ و استعذبته آذان الابل.
و لکن قافلۀ خدیجه هی القافله التی ستصبح عین القوافل، هی التی ستفقه معنی الانفتاح، هی التی ستنتقل بالاحتکاک من مفهومه التجاری المادی المحدد الی انطلاقه الخیر الواسع المفتوح- الی المدی الرجب- الی المدی الارحب الذی یوسع اجواء الجزیرۀ.
اجل- اجواء الجزیرۀ- الجزیرۀ- الجزیرۀ بالذات، الواسعۀ، المفتوحۀ، الهائمۀ الحدود- المترامیۀ الاطراف: من خلیج العدن الی الخلیج الفارسی، الی خلیج العقبۀ- من حضرموت، الی الاحقاف- الی الربع الخالی، الدهماء، الی الحجاز، الی تیماء النفوذ... مع کل ما فیها و ما علیها من عشائر و قبائل و انماط عیش و وراثات تقالید.
کل ذلک الوسع کان اشیق من ان یجمع شعباً و یسبغ علیه لوناً مجتمعیاً سمح الاهاب رتیب القیافه.(1)
و مأموران حضرت خدیجه سلام الله علیها صادر کننده و وارد کننده ی محصولات بوده اند.(2)
--------------------------------------------
1- فاطمه الزهراء وتر فی غمد، ص 56.
2- السیره النبویه فی ضوء القرآن و السنه، «دراسه محرره، جمعت بین اصاله القدیم و جده الحدیث»، ج1، ص 99.
ثروت خدیجه سلام الله علیها
آنچه مسلم است خدیجه هر چه داشت به پیغمبر بخشید و حضرت نیز به اعتراف دوست و دشمن کسی نبود که مال و ثروت بیندوزد، و چیزی برای روز مبادا نگهدارد. هر کس به او روی می آورد، دست خالی بر نمی گشت. از حال مستمندان و افراد تهیدست بی خبر نبود. خدیجه خود نیز چنین بود. اینک که مرد نمونه ی مکه همسر او شده است، باز خانه ی وی ملجأ نیازمندان و مایه ی امید دردمندان است. در مواقع قحط و غلا که به واسطه ی نیامدن باران اهل بادیه در سختی به سر میبردند، حلیمه مادر رضاعی پیامبر به مکه می آمد و به فرزند شیرداده ی خود سر می زد، و محمد امین او را سخت عزیز می داشت. عبایش را زیر پای او پهن می کرد و با وی به کفتگو می نشست و چون آهنگ بازگشت می کرد به نحو شایسته ای به وی مساعدت می نمود.
---------------------------------------
تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص 80.
اخلاق کریمانه و شرافت حضرت خدیجه سلام الله علیها
ابوهریره می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است مگراینکه چوپان گوسفند بوده است، یکی از اصحاب گفت: آیا شما هم چوپان گوسفند بوده اید؟ پیامبر فرمود: آری من د رمقابل اجرت نیم دانگ برای اهل مکه چوپانی می کردم. این حدیث را بخاری هم نقل نموده است.
جابر بن عبدالله می گوید: پیامبر می گفت دو سفر برای خدیجه انجام دادم که اجرت هر یک ماده شتری بود.
ابن اسحاق می گوید: خدیجه دختر خویلد بانویی شریف و ثروتمند و بازرگان بود که مردان را اجیر می کرد که برای او به طریق مضاربه کار کنند و برای آنها سهمی هم معین می کرد، قریش هم که اصلاً قبیله ای ابزرگان بودندن، چون موضوع راستی و امانت و اخلاق پاک پیامبر صلی الله علیه و آله را شنید کسی پیش او فرستاد و پیشنهاد نمود که حق الزحمه بیشتری به آن حضرت خواهد پرداخت و خدمتکار خود میسره را هم همراه او خواهد نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله این پیشنهاد را پذیرفت و همراه کالاهای بازرگانی خدیجه و میسره به شام رفت و حدود شام نزدیک صومعه راهبی پیامبر زیر سایه ی درختی فرود آمد، راهب از میسره پرسید این کیست؟ گفت: مردی از اهل مکه و از قبیله ی قریش است. راهب گفت: زیر سایه ی این درخت کسی جز پیامبران نمی نشیند، پیامبر صلی الله علیه و آله کالای خدیجه را فروخت و آنچه لازم بود خرید و با کاروان به مکه روان گردید، میسره که همراه او بود می گوید هنگام ظهر و گرما دو فرشته با بالهای خود بر پیامبر سایه می افکندند و او همچنان بر شتر خود سوار بود و راه را قطع مین مود.
چون به مکه رسیدند پیامبر کالایی را که از شام آورده بود فروخت و سود این سفر دو برابر یا نزدیک به دو برابر سفرهای دیگربود. میسره هم گفتار راهب و موضوع سایه گستردن دو فرشته را برای خدیجه گفت، خدیجه بانویی
خردمند و دوراندیش و شریف بود، خداوند هم خواست که او را گرامی بدارد، این بود که پس از نقل مطالب، کسی به سراغ پیامبر فرستاد و پیغام داد که ای پسر عمو من به واسطه ی خویشاوندی و شرف و بزرگواری تو و ارزش تو در میان قوم و امانت و راستی و حسن خلق تو، مایل به ازدواج باتو هستم. خدیجه هم میان زنان قریش از همه محترم تر و شریف تر و مالدارتر بود. آن چنان که همه مردان قریش خواستار و آرزومند ازدواج با او بوده اند.
------------------------------------------------
دلائل النبوه، ج1، ص 214 و 215.
تجارت و ازدواج و تجارت در تابستان و زمستان
رسول خدا صلی الله علیه و آله سالهای دوران جوانی را کم کم پشت سر می گذاشت و گر چه دست تقدیر او را برای هدف بزرگتر و عالی تری که نجات و سعادت بشریت در آن نهفته بود پرورش می داد ولی پیش از آن که به مقام نبوت رسیده و به رهبری جهانیان برخیزد مانند سایر مردم از انجام امور مربوط به کسب معیشت و تشکیل خانواده ناگزیر بود.
تجار و بازرگانان مکه برای تجارت در سال دو مرتبه به خارج از عربستان مسافرت می کردند تابستان ها به شام و زمستان ها به یمن روانه می شدند که در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده است. «لایلاف قریش ایلافهم رحلۀ الشتاء و الصیف».
----------------------------------------------------
رحمت عالمیان، ص 141.
ثروت خدیجه سرمایه او در تجارت
خدیجه زنی عاقله و ثروتمند بود که مردان با سرمایه و مال او تجارت می کردند.(1)
خدیجه که وصف «محمد بن عبدالله» جوان محبوب مکه را به عنوان «محمد امین» شنیده بود، شخصاً از «محمد» خواست به دیدن او برود، وقتی «محمد» آمد. خدیجه گفت: آنچه موجب شده است من شیفته ی تو شوم و مهر و
محبت تو را صادقانه به دل گیرم، صاقت و امانت و اخلاق ستوده ی تو است. به همین جهت حاضرم سرمایه ای دو برابر آنچه به دیگران می دهم در اختیارت بگذارم تا شخصاً اقدام به تجارت کنی. علاوه دو غلام خود را نیز به تو می سپارم تا در این سفر تجاری همراه تو باشند و در کارها تو را یاری نمایند.
خدیجه به غلامان خود دستور داد کاملاً تحت فرمان «محمد» باشند، و هنگام بازگشت هر جه از وی در سفر دیده اند، گزارش دهند.
«محمد» با مال التجاره ی خدیجه همراه سایر بازرگانان مکه راهی سفر شام شد در این سفر همه ی تجار سود بردند، به خصوص «محمد» که بیش از دیگران سود برد. در بازگشت «میسره» غلام خدیجه به وی از کارهای محمد در سفر جویا شده بود، گفت: تمام کارهای او حساب شده و منظم و بر اساس عقل و درایت است. میسره توضیح داد که وقتی یکی از تجار از محمد خواست به دو بت «لات» و «عزی» سوگند یاد کند، محمد گفت: «چیزی در نزد من پست تر از لات و عزی نیست.» (2)
طبری ودیگران نوشته اند که چون راستگویی وامانت و خوش خلقی رسول خدا صلیالله علیه و آله که زبانزد همگان بود به گوش خدیجه هم رسید کسی را نزد آن حضرت فرستاد و به او پیشنهاد کرد که با غلام او میسره برای تجارت به شام رود و در عوض سهمی بیشتر ازدیگران دریافت دریافت کند رسول خدا این موضوع را به اطلاع عم خود ابوطالب رسانید او نیز گفت: هذا رزقٌ قد ساقه الله الیک؛ یعنی انی کار موجب روزی و رزقی است که خداوند آن را به سوی تو کشانده است.(3)
اما مقصود خدیجه از فرستادن آن حضرت به شام برای این نبود که از وجود و امانت وی فقط برای ازدیاد ثروت خویش از راه تجارت استفاده کند بلکه در نتیجه ی اطلاعاتی مه قبلاً درباره ی آینده ی او به دست آورده بود از نظر معنوی و روحانی شیفته ی وجود آن جناب گردیده بود زیرا خدیجه نیز مصاحبه او را با بحیرا در سفر اول که همراه عمویش ابوطالب عازم شام بود شنیده و می دانست که چه اینده ی درخشانی در انتظار اوست و عالوه بر آن جسته و گریخته از جاهای دیگر نیز اطلاعاتی به دست آورده بود.(4)
--------------------------------------------
1- معارف و معاریف شامل احکام، اخلاق، تاریخ، علوم، اعلام و اصطلاحات اسلامی، ج2، ص 856.
2- تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص 69.
3- طبقات الکبری، ج1، ص 130.
4- رحمت عالمیان (حضرت محمد المصطفی صلی الله علیه و آله)، ص 143.
اجیر نشدن پیامبر به نقل از عمار
و اضاف عمار بن یاسر الی ذلک انها لم تستأجره فی تجارتها و لم یکن اجیراً لاحد ابداً، کما اورد حدیث روجه منها علی هذا النحو ابن کثیر فی تاریخه بعد ان اورد الصورۀ الاولی الشائعۀ بین المحدثین
سیره الائمه الاثنی عشر، ج1، ص 46
تجارت خدیجه از زبان حضرت ابوطالب علیه السلام
قد ذکرنا انه خرج مع ابی طالب و هو ابن استی عشرۀ سنۀ فلما بلغ خمساً و عشرین سنه قال له ابوطالب: انا رجل لا مال لی و قد اشتد علینا الزمان و هذه عیر قومک قد حضر خروجها الی الشام و خدیجه تبعث رجالاً من قومک ، فلو جئتها فعرضت نفسک علیا لاسرعت الیک.
و بلغ خدیجه ما قال له ابوطالب فقال: انا اعطیک ضعف ما اعطی رجلا من قومک. فقال ابوطالب: هذا رزق قد ساقه الله الیک
صفه الصفوه، ج1، ص 71.
کارگزاران خدیجه در شام
کارگزاران خدیجه در بازار حباشه
ان رسول الله صلی الله علیه و آله لما استوی و بلغ اشده، و لیس له کثیر مال استاجرته خدیجه بنت خویلد الی سوق حباشه، و استاجرت معه رجلاً من قریش، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: «م رأیت صاحبۀ خیراً من خدیجه ما کنا نرجع انا و صاحبی الا و عندها تحفۀ من طعام تخبئوه لنا»
قال اللیث فی حدیثه: استأجرته بسقب یدفعه الیه غلامها میسره اذا رجع من سفره. فرأی میسرۀ من یمنه و خلقه و البرکۀ فی سفره، و الزیادۀ فی الربح ما اشتد به حیه ایاه، فقدم و هو یهتف به، فسبق الی خدیجۀ فأخبرها خبر ما اصاب من لظفر و الربح، و ما رأی من سول الله صلی الله علیه و آله، قالت: فأرنیه فلما، اقبلت العیر اشار لها الیه ، و اذا سحابۀ تظله و تسیر معه. فامرت له بسقبٍ آخر و علقَهُ قلبها لما اراد الله بها من السعاده.
و قال هشام فی حدیثه عن ابیه: استاجرته الی الشام، و خرج معه غلامها میسرۀ حتی قدما الشام، فنزل رسول الله صلی الله علیه و آله فی ظل شجرۀ صومعۀ قریباً من راهب، فاطلع الراهب الی میسرۀ و قال: من نزل تح الشجرۀ ؟ فقال: رجل من قریش من اهل الحرم. قال: ما نزل تحت هذه الشجرۀ قط الا نبی، قال: و کان رسول الله صلی الله علیه و آله اذا کانت الظهیرۀ ، واشتد الحر لم یزل ملکان یظلانه من الشمس. قلما قدم میسرۀ علی خدیجۀ اخبرها بقول الراهب، و ما رأی من الملکین، فبعتت الی رسول الله صلی الله علیه و آله فقالت: یابن عم انی قد رغبت فیک.
المنتخب من کتاب ازواج النبی صلی الله علیه و سلم، ص 23 و 24