مدیرسایت
مادر خدیجه: فاطمه بنت زایده و اجداد او
مادر ایشان فاطمه بنت زائده بن اصم بن رواحه بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لؤی است که او نیز در لؤیّ با حضرت رسول صلی الله علیه و آله هم نژاد می گردد.(1)
فاطمه در یکی از اصیل ثرین خانه ها و خاندان های عرب از نظر حسب و نسب و بهره وری از ثوث و امکانات زندگی و رشد فرهنگی و انسانی و اخلاقی دیده به جهان گشود، و در کنار پدر و مادری نیک اندیش و آبرومند پرورش یافت.
از ویژگی های مادر ارجمند خدیجه سلام الله علیها این بود که، در آن شرایط دشوار زندگی – که زنان و دختران در خاندان های ثروتمند و صاحب قدرت و امکانات غرق در زرق و برق و در کمند هوا و هوس و در اسارت پرستش های ذلت بار و خرافی بودند – او از سویی از ارزش های منفی و ناپسند و اسار تبار و فرصت سوز اعلام بیزاری کرده بود و دل و دامان و اندیشه و رفتار را پاک می داشت و از دگر سو دنیای جود خود را به ارزش ها آراسته می ساحت و به دین و آیین پدران توحیدگرا و عدالتخواه خویش، حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام ایمان داشت.(2)
-------------------------------------------------
1- - سیره ابن هشام، ج1، ص 201.
2- - فروغ آسمان حجاز خدیجه علیها السلام، ص 91.
مقامات قصی
هنگامی که قصی قریشیان را به مکه و اطراف آن جمع کرد، قریشیان او را به عنوان رییس خود انتخاب نمودند، قصی نخستین شخص از فرزندان کعب بن لؤی بود که رییس قوم شد و قوم از فرمان و دستورات او پیروی می کردند؛ پنج مقام مهم به او واگذار گردید که عبارتند از:
1)- حجابت (کلیدداری کعبه)؛
2)- سقایت (آبرسانی به حاجیان)؛
3)- رفادت ( اطعام و غذا رسانی به حاجیان)؛
4)_ رییس مجلس شورای ندوه (امیر الندوه)؛
5)- پرچم دادن به پرچم داران جنگ.
به این ترتیب، قصی عهده دار سرپرستی تمام امتیازات اجتماعی و سیاسی قریش گردید.
از کارهای قصی اینکه: شهر مکه را به چهار قسمت بین خود تقسیم کرد، قریشیان در مکه خانه ها ساختند، آها از قصی خواستند که اجازه بدهد تا دخت های مکه را (برای ساختمان سازی در جای آنها) قطع کنند، ولی او به آنها چنین اجازه ای نداد، آنها در حالی که درختها و گیاهان سرجای خوود بودند، خانه ساختند و پس از آنکه قصی از دنیارفت، به قطع درخت ها پرداختند.
قریش، ریاست و سروری قصی را مبارک شمرد، هیپ ازدواجی صورت نمی گرفت مگر در خانه ی او، و در هیچ امری مشورت نمی کردند مگر در منزل او، و پرچم جنگ با دشمن، در خانه ی او به دست یکی از پسرانش بسته می شد و هیچ کنیزی هنگامی که به حدی می رسید که می بایست لباس مخصوصی بپشد، نبود مگر اینکه آن لباس را در خانه ی او می پوشید و دستورات او در حیات و مماتش مانند دتسورات دینی در میان قومش اجرا می شد.
از کارهای او اینکه: در کنار کعبه، دارالندوه (مجلس شورا) تأسیس نمود، و درِ آن را مسجد الحرام قرار داد، قریشیان امور اجتماعی خود را در آن مجلس، سامان می دادند.
هنگامی که قصی به سن پیری رسید، پسر بزرگش عبدالدار آدم ضعیفی بود، ولی پسر دیگرش عبدمناف در زمان پدر دارای موقعیت خوبی بود، و همچنین سایر پسرانش موقعیت خوبی داشتند.
فصی به پسرش عبدالدار گفت: «سوگند به خدا تو را هسمان برادرانت میکنم و نمی گذارم آنها بر تو برتری جویند» از این رو مقام سرپرستی دارالندوه و کلیدداری و نصب پرچم برای ایمران لشکر، و همچنین مقام سقایت و آبرسانی را به عبدالدار واگذار نمود.(1)
از کارهای قصی در مکه ، حفر چاهی بود که نام آن چاه را «چاه عَجُول» نهاد، و آن نخستین چاهی بود که قریش در مکه حفر نمود، و نیز قصی نخستین فردی بود که در سرزمین مزدلفه (نزدیکی منی) آتش تهیه کرد (و آشپزخانه احداث نمود).(2)
قصی «سید حرم» لقب گرفته بود، تمام خویشان خود را در سرزمین مکه اسکان داد و دستور داد اطراف «بیت» خانه بسازند و مقداری برای طواف خالی بگذراند. با این کار ابهت و عزت آنان در میان عرب بالا گرفت، در هر چهار جهت خانه ساختند و دری مخصوص برای هر جهت گذاردند. دری برای «بنی شیبه»، دری برای «بنی جمح»، دری برای «بنی مخزوم»، دری برای «بنی سهم».
از جمله کارهای ابتکاری قصی ساختن محلی به نام «دارالندوه»(3) به منظور مشاوره، مذاکره و تفاهم بود که به آن مجمع- مجلس- نیز می گفتند. در آنجا برای مشورت و بررسی امور مهم گرد می آمدند.
مردم در طول حیات او از نظرات و رهنمودهای او بهره ها می بردند. برای اولین بار در موسم حج به قبیله قریش چنین گفت:
«حال آغاز آمدن حاجیان است. عرب به گوش است تا ببیند شما چه می کنید. آنان با دیده احترام به شما می نگرند و من چیزی بهتر از پذیریایی و اطعام نزد عرب نمی دانم پس هر یک از شما باید در اطعام حاجیان مشارکت کند و مالی بدهد».
قبیله ی قریش پذیرفتند و مال بسیاری فراهم آمد، مقدم حاجیان را از هر راهی که می آمدند گرامی می داشتند و در مکه نیز قربانی ها کردند و در مشعر الحرام نیز آتش افروختند تا مردم بدانند در آنجا هم مهمانسرایی آماده پذیرایی است.(4)
در منی با حاجیان مهمانی ها داد و این سنت در نسل او تا ظهور اسلام به جای ماند، ضیافتی که شاهان عربستان هر سال در منی می دهند به پیروی از ابتکار اوست.(5) از این رو ملاحظه می کنیم قبیله ی خزاعه در برابر شخصیت قصی فروتنی نموده و په منظور بزرگداشت بیشتر او، اداره امور حرم و خدمت و پرده برداری بیت را بعد از آنکه در اختیار حلیل بود به او واگذار کرد.
قصی پرده داری کعبه را به لحاظ وصیت حلیل به هنگام مرگ عده دار شده یا به وراثت نزد دختر وی که همسر قصی بوده است و چون خدمت و پرده داری کار سختی بوده شوهر او قصی این کار را عهده دار گردیده است.
احتمال دیگر این است که ابوغبشان خزاعی وصی حلیل برای انجام این کار مهم بوده و قصی بایک داد و ستد و دادن چند جامه و چند شتر به او، آن را از او تحویل گرفته است.
مطلب درست و قابل اعتماد در تصدری پرده داری بیت توسط قصی که عقل به پاکی اجداد آن اسول اقدس، خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله حکم می کند همین است و بنابراین مورخانی که گفته اند: پرده داری بیت را با دادن شراب از ابوغبشان خزاعی گرفت، مردود و قابل اعتماد نیست. زیرا شراب نه تنها در شریعت ابراهیم خلیل علیه السلام، بلکه در تمام ادیان حرام و ثمن آن حرام شمرده شده، چگونه ممکن است جد بزرگوار پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله برای شراب ارزشی در نظر بگیرد تا در برابر آن پرده داری بیت را به او بدهند. قصی آن مرد موحدی است که به فرزندان و قبیله خود می گفت:
«از شراب بپرهیزید که شایسته بدنها نیست و عقل را تباه و فاسد می کند».
چگونه چنین مرد صالحی شراب را کالای قابل داد و ستد می داند. بزرگی که یقین دارد به وسیله شراب به خواسته و مطلوب خود نمی رسد، فرزانه ای که معقتد بود که: «کسی که زشتی ها و پلیدی ها را نیکو بشمرد گرفتار زشتی و پلیدی می شود. کسی که فرومایه و پستی را گرامی بدارد خود را در پستی و لئامت شریک او کرده است. هر کس را کرامت به اصلاح نیاورد، رسوایی و خواری او را اصلاح می کند. کسی که بیش از اندازه خود بخواهد سزاوار محرومیت است و حسود دشمن پنهان و نامریی هر انسان است».
کوتاه سخن آنکه: قصی سرانجام از دنیا رفت و پس از او فرزندانش سرپرست مقامات او شدند و برنامه ی او را دنبال کردند، جنازه ی او را در قبرستان حجون در مکه به خاک سپردند، قبر او را زیارتگاه خود قرار داندد و احترام شایانی به قبر او می نمودند.(6)
-------------------------------------------------------------
1- - سیمای پر فروغ محمد صلی الله علیه و آله، ترجمه کحل البصر، ص 27- 29.
2- - همان، ص 30- 31.
3- - می توان آن را شبیه مجلس های مشورتی امروز دانست.
4- - سیره ی حلبیه، ج1، ص 9 – 15.
5- - تاریخ طبری، ج2، ص 185.28 - العباس بن علی علیهماالسلام، ص 31-33؛ سیره ی حلبیه، ج1، ص 95.
قصی
قصی جد چهارم پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد. نام او زید و با کنیه ابوالمغیره خوانده می شد، از این رو به او قصی می گفتند که ربیعه بن حزام از طایفه « بنی عذره» با فاطمه مادر قصی بعد از فوت کلاب ازدواج کرد، و او را از مکه سرزمین عذره در اطراف شام برد، و قصی ر نیز که کودک بود همراه مادرش به عذره آورد و از آنجا که واژه ی قصی به معنی دور است، بر زید که همراه مادرش از مکه دور شده بود، اطلاق گردید، اما فاطمه پسر بزرگش زهرۀ بن کلاب را در مکه به جای گذاشت.
وقتی که فاطمه با ربیعه ازدواج کرد، فرزندی از او آورد که نام او «زِراح» گذاشتند، زراح برادر مادری قصی می باشد. قصی در کنار ربیعه، شوهر مادرش بزرگ شد تا اینکه همراه حاجیان طایفه قضاعه از شام به مکه آمد و به برادرش زهره پیوست و در مکه اقامت نمود، سپس با «حُبّی» دختر حُلَیل خزاعی ازدواج کرد، با توحه به انیکه حلیل در آن زمان کلید دار کعبه بود، رفته رفته قصی دارای چهار فرزند به نامهای: عبدالدار، عبدمناف، عبدالعزّی و عبدالقصی شد و از آن پس بر ثروت قصی افزوده شد و موقعیت اجتماعی خوبی به دست آورد.
پس از مدتی حلیل پدر زنش از دنیا رفت، او وصیت کرده بود که کلید داری کعبه را به دخترش «حبّی» واگذار نمایند، حبّی نیز به دلیل اینکه نمی تو اند در کعبه را بازکند و ببندد، کلیدداری کعبه را به پسر خوانده ی شوهرش «ابوغبشان» سپرد.
یکی از کارهای قصی این بود که طایفه خزاعه را از مکه خارج کرد و طایفه ی خود را از میان بیابان ها و کوه های و غارها، در مکه گرد آورد، از این رو مجمّع (گرآورنده) گفتند که شاعر در این مورد می گوید:
اباوکم قصی کان یدعی مجمعابه جمع الله القبایل من فهر
«پدر شما قصی که په عنوان مجمّع خوانده می شود، خداوند به وسیله ی او قبایل را از پراکندگی به گرد هم آورد.»
--------------------------------------------------
سیمای پر فروغ محمد صلی الله علیه و آله، ترجمه کحل البصر، ص 25-27.
مادر خویلد از طایفه بنی کاهل
زهره بنت عمرو بن حنثره مادر خویلد
مادر خویلد زهره بنت عمرو بن حنثره می باشد که مادر بزرگ حضرت خدیجه سلام الله علیها می شود.(1) (مادر پدری)
و ایاها عنی فضالۀ ن شریک الاسدی فی قوله:
اقول لغملتی ادنو رکابی
اقارق بطن مکه فی سواء
و مالی حین اقطع ذات عرق
الی ابن الکاهلیه من معاد
------------------------------------------------
1- جمهره النسب، ص68؛ نسب قریش، ص 207 و 208؛ انساب الاشراف، ج9، ص 419.
(اسد) پدر خویلد عضو حلف الفصول
یکی از چهره های برجسته جهان عرب در روزگاران پیش از بعثت پیامبرو طلوع خورشید جهان افروز اسلام، جناب «اسد» فرزند «عبدالعزّی» بود.
او حدود دو دهه پیش از آغاز رسالت جهانی پیامبر صلیالله علیه و آله در مکه می زیست و از چهره های نامدار و با نفوذ روزگار خویش به شمار می رفت؛ برای نمونه:
1)- از کارهای تحسین برانگیز او، تلاش آزادی خواهانه و آزادمنشانه در تشکیل انجمن دفاع از حقوق بشر در روزگار تیره و تاری بود که برای انسان، نه حقوق و کرامتی به رسمیت شناخته می شد و نه آزادی و برابری و امنیت و حق انتخاب و اندیشیدن و زیستن به صورت موجودی صاحب شعور و برخوردار از استقلال و حق حاکیت بر سرنوشت فردی و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی، و تنها زر و زور و تزویر ملاک شخصیت و معیار بزرگی و بهره مندی از فرصت ها و امکانات بود، و استبداد و زورمداری میداندار خانه ها و جامعه ها؛ آری، در آن روزگار غربت انسان، «اسد» به همراه گروهی از دوستان نواندیش و آزادی خواه و بشر دوست خویش، در مکه و در کنار خانه ی خدا انجمنی را بنیاد نهاد که از مرامنامه و برنامه اش این بود که اگر در مکه و اطراف آن، ستمدیده ای دادخواهی نمود، با همه ی قدرت و امکان به یاری او بشتابند و داد او را از ستمکاران و زورگویان بگیرند و به او امنیت بخشند و پناه دهند.
این انجمن ترقی خواه و مدافع حقوق بشر بدان دلیل که سه عضو مرکزی و اصلی اش، «فضل» نام داشتند، به زودی به عنوان «حلف الفضول» یا پیمان جوانمردان عرب شهرت یافت.(1)
جد خدیجه سلام الله علیها اسد بن عبدالعزی، از جمله اعضای پیمان معروف «حلف الفضول» بود.(2) و چنانکه گفته اند: این پیمان شریفترین و بهترین پیمانی است که در زمان جالیت برای گرفتن حق مظلوم از ظالم منعقد شده بود.
--------------------------------------------
1- - فروغ آسمان حجاز خدیجه سلام الله علیها، ص 83 و 84.
2- - سیره ابن هشام، ج1، ص 141.
اسد بن عبد العزی، پدر بزرگ خدیجه و خویلد بن أسد پدر خدیجه
اسد قریشی اسدی می باشد.(1) مادر اسد ریطه و هی الحظیاء بنت کعب بن سعد بن تیم بن مره است.(2)
-------------------------------------------
1- - اعیان الشیعه، ج6، ص 308؛ نسب قریش، ص 206؛ جمهره النسب، ص 68.
2- - انساب الاشراف، ج9، ص 419.
رییس طایفه اسد در جنگ فجار دوم
وجود اشارت هایی کوتاه در تاریخ از زندگی خدیجه سلام الله علیها پیش از ازدواج پیغمبر صلی الله علیه و آله و مشاهده نام خدیجه و پدر او و عموزاده وی در مصادر دست اول در رابطه با پاره ای از حوادث. و گزارشی درباره خویلد بن اسد بن عبد العزّی پدر خدیجه و او از تیره ای معروف و از محترمان قریش و خویلد در دوره جاهلیت مهتر طائفه خود و رئیس طائفه اسد در جنگ فجار دوم.
چنانکه می دانیم فاطمه سلام الله علیها دختر محمد صلی الله علیه و آله رسول خدا، پیغمبر اسلام و نادر او خدیجه دختر خویلد است. از زندگانی خدیجه بیش از آنکه به ازدواج پیغمبر صلی الله علیه و آله در آید، جز اشارت هایی کوتاه در دست نداریم. در مصادر دست اول گاه به گاه نم او و پدر و عموزاده ی او به مناسبت ارتباط آنان با پاره ای حادثه ها دیده می شود. خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلای، از تیره ای معروف و ازمحترمان قریش است. خویلد در دوره ی جاهلیت مهتر طایفه ی خود بود. در جنگ فِجار دوم(1) ، در روزی که به نام شَمطَه معروف است، و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد، ریاست طائفه اسد را داشت.(2)
ممانعت وی از انتقال حجر الاسود به یمن (نزاع پدر خدیجه با تبع و تحلیل ها)
پدرش خویلد کسی است که با تبع آخر (حاکم یمن) آنگاه که می خواست حجر الاسود را به یمن ببرد، به پیکار برخاست. و به سبب شیفتگی به آیین و عبادت دینی، از نیرومندی و بسیاری سپاه تبع نهراسید. و پسر عم خدیجه نیز «ورقه بن نوفل» است که به بررسی کتب نصاری و یهود اشتغال داشت و آنچه از آنها نیکو می دید به کار می گرفت. و این نه بدان جهت بود که وی با یهود و نصاری معاشرت داشت، یا مکه قرارگاه آن دو ملت بود، بلکه بدان سبب بود که او بت پرستی و صنم دوستی را به باد تمسخر می گرفت و جویای آیینی آرام بخش بود.
تاریخ نگاران و نویسندگان زندگی رسول چنین می گویند که: در آن روزگار که پیغمبر، نخستین آثار پیامبری را در غار حرا به چشم می دید، و نغمه ی وحی را می شنید، بیمزده از دیدنی های خویش، به خانه می آمد و دیده و شنیده های خود را، به همسر فداکار و راستینش باز می گفت و ورقه، وی را به آینده ای شکوهمند، که تاریخ بشر را دگرگون خواهد کرد، مژده می داد و از صدمه و ستم هایی که از مردم به وی خواهد رسید سخن می گفت.
سهیلی می نویسد: خویلد بن اسد همان است که با «تبّع آخر» از شاهان یمن، آن هنگام که قصد داشت حجر الاسود را با خود به یمن ببرد، در گیر شد و او را از ین کار برحذر داشت؛ و سرانجام تبع، در اثر رعبی که در عالم رؤیا بر او عارض شد،ا ز این کار منصرف گردید.(3)
--------------------------------------------------------------
1- - 14 - این جنگ را آن روز فجار گویند که در ماه های حرام رخ داده و گفته اند از آن جهت بدین نام خوانده شد که بعض محرمات را در آن جنگ حلال شمردند. (سیره ابن هشام، ج1، ص 201؛ مجمع الامثال میدانی، فصل ایام العرب).
2- - ابن اثیر، ج1، ص 593.انساب الاشراف بلاذری، ص 102، چاپ دارالمعارف.
3- - روض الانف، ج2، ص 239.
خویلد بن اسد از بزرگان محترم قریش
خویلد پدر حضرت خدیجه سلام الله علیها از بزرگان و شخصیت های برجسته ی قریش و پیرو آیین ابراهیم بود، او وضعیت مالی بسیار خوبی داشته و در بین مردم صاجب نام و احترام بسیاری بود.(1)
خویلد از تیره ای معروف و از قریش است. او در دوره ی جاهلیت مهتر طایفه ی خود بود.(2)
خویلد پدر خدیجه از بزرگان قریش و توانگران مکّه و دارای سه فرزند به نامهای عوّام و هاله و خدیجه. عوّام پدر زبیر و داماد شخصیت بزرگ قریش یعنی عبد المطلب (نیای پیامبر) بود. از این رو زبیر از دو سوی با فاطمنه زهرا نسبت داشت از یک سو پسر دایی وی بود و از سوی دیگر پسر عمه او می باشد.
خدیجه دختر خویلد، ام المؤمنین و نخستین زن مسلمان و حامی دین اسلام و فداکار در راه تحقق مکتب و اهداف آن، مادر فاطمه بود.
اما هاله دختر خویلد و خواهر خدیجه بود. او تا پس از هجرت هم زنده بود و گاه از اوقات برای دیدار رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه می آمد. پیامبر نیز به خاطر نسبتی که هاله با خدیجه، همسر دلسوز و فداکارش داشت او را بسیار ارج می نهاد. اما عایشه که مانند دیگر زنانی که به سایر همسران شوهرانشان حسادت می کنند، از این بابت دستخوش ناراحتی و حسادت می شد و زبان به اعتراض می گشود. پیامبر او را از این کار بازمی داشت و جایگاه موقعیت والای خدیجه را که به موجب آن سبب می شد تا خواهرش را مورد احترام خاصی قرار دهد، تشریح می کرد.(3)
------------------------------------------------------------
1- - دانستنی های فاطمی، ج 1، ص 37.
2- - زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها، ص 21.
3- - هدایتگران راه نور، زندگی نامه چهارده معصوم علیهم السلام، ص 243 و 244.
پدر خدیجه از طایفه بنی اسد قریش
عده ای گفته اند: خویلد قریشی اسدی می باشد.(1)
صاحب کتاب اعیان الشیعه می نویسد:
«خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی القرشیۀ الاسدی ام المؤمنین صلوات الله و سلامه و رضوانه علیها.»(2)
عده ای هم گفته اند که: خویلد اسدی می پاشد.(3)
و بعضی از محققین هم می گویند که: حضرت خدیجه سلام الله علیها از پدر و مادری قریشی به دنیا آمد.(4)
پدر و مادر حضرت قریشی «قرشیۀ اباً و اماً» می باشند.(5)
---------------------------------------------------------
1- - تراجم اعلام النساء، ج2، ص 41؛ محدثات شیعه، ص 157؛ نساء خالدات فی القرآن الکریم و یلیه زوجات و ابناء و احفاد و اخوه بین الجنه و النار، ص 66؛ السمط الثمین فی مناقب امهات المؤمنین، ص23؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص 109.
2- - اعیان الشیعه، ج6، ص 308.
3- - تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج1، ص 237؛ طبقات ابن سعد، ج8، ص 14.
4- - فاطمه زهرا سلام الله علیها، ص 68؛ امیران ایمان یا زندگی نامه خدیجه کبری و فاطمه زهرا سلام الله علیهما، ص 68؛ تاریخ پیامبر اسلام، ص 13.
5- - علموا اولادکم محبه آل بیت النبی صلی الله علیه و آله، ص 59؛ سیره ابن هشام، ج1، ص 187-189؛ طبقات ابن سعد، ج8، ص 14؛ المستدرک، ج 3، ص 182؛ دلائل النبوه بیهقی، ج2، ص 68 و ج7، ص 282؛ السیر و المغازی بن اسحاق، ص 82.